رضاخان سر دودمان و آغازگر تاریخ پهلوی ها بود. پهلوی ها آخرین نظام حکومتی پادشاهی در ایران هستند. این دودمان فقط دو پادشاه به خود دید که در زمان حکومتشان جامعه ایران گذار از سنت به مدرنیته را تجربه کرد. از هخامنشیان تا پهلوی، سرزمین ایران راه پرفراز و نشیبی طی کرد و پادشاهان بسیار به خود دید که هرکدام، چه نیک و چه بد، اثری از خود برجای گذاشتند. برای آشنایی بیشتر با این پادشاهان و حکومتهایی که بر ایران فرمان راندند، میتوانید خلاصه تاریخ ایران را بخوانید.
دودمان پهلوی آخرین نظام حکومت پادشاهی در ایران است که حدود ۵۳ سال حکمرانی کردند. در تاریخ پهلوی ها، تغییر و تحولات بسیاری در ایران به وقوع پیوست و چهرهی کشور کاملاً دگرگون شد. شاهان پهلوی اقداماتی بنیادی در ایجاد تحولات ساختاری در ایران انجام دادند که گاه درست و بجا و گاه ناهمسو با خواست و خوشایند جامعه بود. در این نوشتار، اتفاقات مهم این دودمان را مرور خواهیم کرد.
نقشهی ایران در دورهی پهلوی
رضاخان، آغازگر تاریخ پهلوی ها
پس از فرار محمدعلیشاه قاجار به روسیه، پسر نوجوانش احمدشاه بر تخت حکومت قاجار تکیه زد. او نوجوانی نابلد در امور کشورداری بود که نحوهی فرار تحقیرآمیز پدرش از کشور نیز روحیهاش را سخت تضعیف کرده بود و توان حکومتداری نداشت. بدینترتیب، در زمانی که از سلسلهی قاجار مردهریگی بیش نمانده بود، رضاخان به کمک دولت بریتانیا رشتهی امور را به دست گرفت.
رضاخان متولد روستای آلاشت در اطراف سوادکوه در استان مازندران بود که در کودکی به همراه مادر به تهران مهاجرت کرد و از ۱۵سالگی وارد نظام شد. او بنا به لیاقتی که از خود نشان داد، در نظامیگری پیشرفت کرد و به درجهی میرپنجی رسید. از این زمان، به او لقب «رضاخان میرپنج» دادند.
رضاخان در اردیبهشت۱۳۰۰ به وزارت جنگ منصوب شد. در این زمان، بهدلیل بیکفایتی قاجاریان و آشوبهای ناشی از جنگ جهانی اول و ناتوانی حکام محلی در ادارهی امور، کشور دچار هرج و مرج شده بود. رضاخان میرپنج با سرعت و قاطعیت به اوضاع سر و سامان داد و آرامشی نسبی در کشور برقرار کرد. او شورشهای خراسان، آذربایجان، گیلان و خوزستان را سرکوب کرد.
احمدشاه که در عرصهی سیاست مهرهی ناتوانی بیش نبود، در سال ۱۳۰۲ کشور را به مقصد اروپا ترک کرد و رضاشاه بیش از پیش، آزادی عمل یافت. در این زمان، نارضایتیها از قاجاریان بالا گرفته بود. در نهایت، در ۹آبان۱۳۰۴ خورشیدی، جلسهی علنی مجلس شورای ملی تشکیل شد و نمایندگان به انحلال قاجاریان رأی دادند. بدین ترتیب، حکومت بهطور موقت به رضاخان سپرده شد.
سرانجام، مجلس در ۲۲آذر۱۳۰۴ فرمانروایی کشور را به رضاخان و پس از او پسرانش سپرد. اینگونه بود که تاریخ پهلوی بهطور رسمی آغاز شد و رضاخان با حمایت دولت بریتانیا به پادشاهی رسید. ژنرال آیرونساید، فرمانده کل نیروهای نظامی بریتانیا پشتیبان رضاخان بود.
تاریخ پهلوی ها و اقدامات نوگرایانه
هدف رضاشاه، ایجاد یک دولت مقتدر تمرکزگرا بود. برای رسیدن به این هدف، تصمیم گرفته بود که نظام حاکمیتی ایران را از سلطنت به جمهوری تغییر دهد. روحانیون با ایده نظام جمهوری مخالف بودند، زیرا آن را تقلیدی از جنبشهای ضدمذهبی ترکیه میدانستند.
برنامههای بلندپروازانهی دولت رضاشاه بر چیزی متمرکز شده بود که خود، آن را «تجدد ایران» نامیده بود. برخلاف دورههای حاکمیت پیشین، این پادشاه محدودیتهایی برای قدرت روحانیان اعمال کرد و این امر به کشمکشهای پنهانی بین او و روحانیت منجر شد که البته این مخالفتها، بعدها آشکار هم شد.
اولین رو در رویی علنی رضاشاه با روحانیان زمانی رخ داد که بانوان درباری بدون حجاب به زیارت حضرت معصومه رفتند. شیخ محمد بافقی و یارانش به این اتفاق اعتراض کردند که باعث شد روز پس از آن، رضاخان به قم برود و دستور ضربوشتم محمد بافقی و همراهانش را صادر کند. دومین اعتراض روحانیان هم مربوط به اجباریشدن سربازی برای روحانیان بود که پس از مذاکره با رضاخان، به توافقهایی رسیدند.
دو اقدام اصلی رضاشاه در تاریخ پهلوی که باعث نارضایتی روحانیان شد، عبارت بودند از اجباریکردن خدمت سربازی برای همه و تأسیس ارتش دائمی که روحانیون با هر دو اقدام مخالفت بودند.
دستاوردهای اساسی دولت اول پهلوی عبارت بودند از:
- توسعه صنایع بزرگ و اجرای پروژههای زیرساختی
- آغاز کمپین ملی آموزش همگانی و افزایش تعداد مدارس
- تأسیس دانشگاه تهران بهعنوان اولین دانشگاه مدرن ایران
- تنظیم مالیاتها و درآمد گمرک بهمنظور تأمین بودجهی دولت
- اصلاح سیستم قضایی و ایجاد دادگاه متناسب با نیازهای روز جامعه
- ساخت و گسترش جادهها و پلها، حفر تونلها، ساخت راهآهن سراسری ایران
- صدور گواهی تولد، سرشماری جمعیت کشور، تأسیس یک سازمان آماری، تأسیس سازمان ثبت اسناد برای اسناد رسمی
- تأسیس «بانک ملی ایران»، گسترش قدرت سازمانی
- تلاش برای شناساندن ایران به جهانیان بهعنوان کشوری متمدن و ثبت رسمی نام ایران برای کشور در مجامع بینالمللی.
تاریخ پهلوی ها و اقدامات ملیگرایانه
برنامههای نوگرایانه رضاشاه شامل پذیرش فرهنگ و تمدن اروپا بود. او پا را فراتر نهاد و چادر نپوشیدن زنان را اجباری کرد.
از طرف دیگر، او به ضرورت بالابردن غرور و هویت ملی پی برد. بنابراین، در این راه قدمهایی برداشت. او دستور ساخت بنای یادبود برای فردوسی و همچنین برگزاری کنگره «هزاره فردوسی» را صادر کرد. او شاهنامه را بهعنوان یک منبع مشوق برای هویت ملی و همچنین، زبان فارسی را ابزاری برای رسیدن به این هدف معرفی کرد.
در دوران تاریخ پهلوی، مراسمهایی برای بزرگداشت خبرگان درگذشته همچون ابنسینا، حافظ، سعدی و… برگزار میشد. به طور کلی، گرایشات ملیگرایانه (ناسیونالیستی) سنگ بنای فرهنگ ایرانی را ساخته بود. البته، از نظر برخی مردم متعصب، تلاشهای فرهنگی رضاشاه فقط هدردادن پول بود. مخالفان او، اقدام رضاشاه در بزرگداشت تلاشهای فردوسی برای احیای زبان فارسی و هویت ایرانی را بهعنوان تلاش برای بازگرداندن دورهی پرستش آتش تفسیر میکردند؛ درصورتیکه ایرانیان هرگز آتشپرست نبودهاند و فقط آتش را گرامی میداشتند.
روحانیون بهشدت با برخی برنامههای وی، همچون برنامههای نظامی، مخالف بودند. البته، گاهی اوقات برنامههای او قدرت و نقش روحانیت را در جامعه محدود میکرد. برای مثال، روحانیت با اصلاحات در ساختار قضایی ایران مخالف بود و آن را دخالت در حوزهی شریعت و احکام شرعی در نظر میگرفت.
از سوی دیگر، برخی تمهیدات مالی تاریخ پهلوی منافع برخی از اقشار مردم و شخصیتهای تأثیرگذار را مختل میکرد؛ ازاینرو، رضاشاه مجبور میشد به زبان زور یا اعمال قدرت متوسل شود. بهمرور، روش او از مرزهای اقتدار گذشت و رنگوبوی دیکتاتوری به خود گرفت؛ شیوهای که در عملکرد او مشهود بود. مثلاً در برداشتن حجاب از سر زنان یا تأسیس ادارهی راهنمایی نامهنگاری که کار اصلی آن سانسور مطبوعات و کتابها بود.
روشنفکران و آزادیخواهانی چون دکتر تقی ارانی و محمد فرخی یزدی که به شکل دردناکی در دخمههای زندان پهلوی شکنجه شدند و به قتل رسیدند، گواهی بر قلدرمآبی رضاخان هستند. بزرگ علوی در کتاب «پنجاهوسه نفر» تصویری روشن و واقعی از زندانهای سیاسی دورهی رضاشاه به دست داده است. روحیهی استبدادی وی، به او اجازه نمیداد که بگذارد افکار اصلاحطلبان رشد کند یا روشنفکران، در میان مردم ظاهر شوند.
در ظاهر، ایران دارای مجلس، مطبوعات، سیستم قضایی و اعضای دولت بود؛ اما هیچ نشانهای از یک سیستم حاکمیت مشروطه وجود نداشت. نظام حاکمیتی غالب بر ایران، دیکتاتوری فردگرایانه بود.
توسل به یک قدرت حامی دیگر در تاریخ پهلوی ها
رضاشاه امتیاز نفت شرکت دارسی را که در دورهی صفویان اعطا شده بود ناعادلانه میدانست. او متن قرارداد را با عصبانیت به آتش انداخت و سوزاند؛ ولی کار به تهدید نظامی انگلیس کشید. در نهایت، مجبور به عقد مجدد قرارداد با شرکت نفت ایران و انگلیس در سال 1312 خورشیدی شد. او با اعطای امتیازاتی به شرکت نفت بریتانیایی، بیش از پیش محبوبیت خود را خدشهدار کرد. احساسات ضد بریتانیایی، برخی ایرانیان را بهسمت سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی سوق داد. بنابراین رضاشاه بهعنوان متحد خود، بهدنبال یک کشور اروپایی غیر استعمارگر بود.
او آلمان را انتخاب کرد و دلیلش دستاوردهای صنعتی این کشور بود؛ اما این انتخاب برای همسایگان ایران رضایتبخش نبود. روسیه و بریتانیا عیله آلمان متحد بودند و روابط ایران با آلمان را تهدیدی برای خود قلمداد میکردند.
پایان حکومت رضاشاه در ایران
پس از آغاز جنگ جهانی دوم، ایران مانند جنگ جهانی اول، بیطرفی خود را اعلام کرد؛ اما بریتانیا اصرار داشت که مهندسان و تکنسینهای آلمانی جاسوسانی هستند که مأموریت دارند در تأسیسات نفتی بریتانیا در خاک ایران، خرابکاری کنند. بنابراین، بریتانیا از ایران خواست که آنها را از ایران بیرون کند؛ اما رضاشاه این حرکت را خلاف برنامهی توسعهی خود میدید و از دادن پاسخ مثبت به درخواست آنها خودداری کرد. او همچنین، در آذر۱۳۱۹ قرارداد جدید بازرگانی با آلمان نازی امضا کرد.
بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی افزون بر اینکه به حضور تکنسینهای آلمانی در ایران سوءظن داشتند، به انتقال تدارکات نظامی خود از طریق راهآهن تازه ساختهشدهی ایران از خلیج فارس به قفقاز شوروی علاقمند بودند. آنها علیه رضاشاه متحد شدند و بدون هیچ هشداری، از دو سو به ایران حمله کردند. دو دولت متفق تأسیسات کشور را بمباران و ظرف چند روز، بیش از نیمی از کشور را اشغال کردند. بنابراین، رضاشاه چارهای جز استعفا و ترک کشور نداشت.
متفقین او را به جزیرهی موریس در جنوب آفریقا تبعید کردند. بدین ترتیب، عمر حکومت اولین پادشاه تاریخ پهلوی ها به سر آمد. رضاشاه در دورهی کوتاهمدت سکانداری خود در ایران، راه توسعه و پیشرفت سریع ایران را گشود. هرچند وقتی چکمههای نظامی را از پا درآورد و ایران را بهقصد موریس ترک کرد، ایران از آنچه او در آرزوهایش بود، هنوز فرسنگها فاصله داشت.
پس از اینکه رضاشاه ایران را ترک کرد، پسرش محمدرضای ۲۲ساله، به اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا قول داد تا بهعنوان پادشاه مشروطه سلطنت کند. بدین ترتیب، او چراغ سبز این قدرتها را برای نشستن بر تخت پادشاهی به دست آورد.
محمدرضا شاه؛ آخرین پادشاه تاریخ پهلوی ها
پس از تبعید رضاشاه، احزاب و مطبوعات سیاسی فرصتی به دست آوردند که آزادانهتر فعالیت کنند. محمدرضاشاه در شهریور۱۳۲۰ خورشیدی در صحن علنی مجلس شورای ملی ایران حاضر شد و آیین سوگند را بهجا آورد. اندکی پس از به پادشاهی رسیدن وی، بهدلیل آشوب و فشارهای اقتصادی، قائلهای رخ داد که بهنام «بلوای نان» مشهور شد. در این بلوا، جمعیت خشمگین به ساختمان مجلس و خانهی احمد قوام، نخستوزیر وقت، یورش بردند و مغازههای سر راه را هم چپاول کردند که با قاطعیت نظامی احمد قوام، بلوای نان خاموش شد.
محمدرضا فقط حکمران کاخ خود بود و با مراسم رسمی خود، سرگرم گذران اوقات بود. گرچه دولت ادارهی امور را به دست داشت، نارضایتی مردم رو به گسترش بود. آزادی پس از دورهی اختناق رضاشاهی سبب شد تا احزاب و گروههای سیاسی، روزنامهها و انجمنهای متعددی در جامعه فعالیت کنند که گاه لگامگسیخته و غرضورزانه عمل میکردند و به اختلافات داخلی دامن میزدند.
اتحاد جماهیر شوروی در حال برنامهریزی بود که آذربایجان ایران را به آذربایجان خود ضمیمه کند. با شکایت ایران به سازمان ملل متحد و مذاکرات دیپلماتیک با مسکو، ایران موفق شد شوروی را ترغیب کند که نیروهای خود را از خاک ایران خارج کند.
رویداد مهم دیگر تاریخ پهلوی، در آذرماه ۱۳۲۲ رخ داد. چرچیل، روزولت و استالین به تهران، پایتخت ایران آمدند تا دربارهی طرح نهایی و زمانبندی حمله به آلمان برنامهریزی کنند. این همان «کنفرانس تهران» است که بهصورت محرمانه در سفارت اتحاد جماهیر شوروی برگزار شد. برگزاری این کنفرانس در تهران، بدون اطلاع محمدرضا شاه، پادشاه ایران، او را بسیار رنجیدهخاطر کرد.
در پایان این کنفرانس، سران سه کشور بزرگ در تهران اعلامیهای مفصل امضا کردند که بر اساس آن، استقلال و تمامیت ارضی ایران نیز تضمین شده بود. همچنین، تعهد قبلی انگلستان و شوروی درباره خروج از ایران بهفاصلهی شش ماه پس از پایان جنگ را تأیید میکرد؛ اما امضاکنندگان این اعلامیه، چندان پایبندی به تعهد خود راجع به ایران نشان ندادند. پافشاری انگلیس و شوروی بر کسب امتیازات نفتی از دولت ایران و بهخصوص اقدام روسها در منوطساختن خروج نیروهایشان از ایران به اخذ امتیاز نفتی دریای خزر، نقض آشکار حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران و همچنین، نقض تعهداتشان در اعلامیهی یادشده بود.
ترور نافرجام محمدرضا شاه
در ۱۵بهمن۱۳۲۷ در دانشگاه تهران به جان محمدرضا شاه سوءقصد شد. این ترور نافرجام چنان بر محمدرضا اثر گذاشت که راه ایجاد اختناق در جامعه را در پیش گرفت. او اعلام حکومتنظامی کرد و مجلس مؤسسان تشکیل جلسه داد و اختیارات شاه را افزایش و حق انحلال مجلس ملی را نیز به او داد. شاه در برخورد با جراید و جریانهای سیاسی نیز رویهی قزاقیگری در پیش گرفت و بسیاری از اهل سیاست را دستگیر و منکوب کرد.
در طول تاریخ پهلوی ها، مردم از سیاستهای این دو شاه راضی نبودند. محمدرضا شاه از سیاستمداران ناراضی بود؛ زیرا تصویر یک پادشاه نالایق از او به دست میدادند. او بهمرور دایرهی معتمدان خود را تنگتر کرد. همین امر باعث شد تصمیم بگیرد که جدیتر به عرصهی سیاسی ایران وارد شود. برخی از دوستان و نزدیکان شاه، در این زمینه به وی مشاوره میدادند.
طرح ملیشدن صنعت نفت
دورهی چهاردهم انتخابات مجلس در تاریخ پهلوی، بهرغم تمام تلاشهای محمدرضاشاه، تقریباً آزادانه برگزار شد و بدین ترتیب، افرادی چون دکتر محمد مصدق به مجلس راه یافتند. آنها از طریق مجلس، مخالفت خود با شاه را ابراز کردند. دکتر مصدق بههمراه عدهای دیگر از نمایندگان مجلس طرحی درخصوص نفت به تصویب رساندند که بر اساس آن، هیچیک از مقامات کشور حق مذاکره یا بستن قرارداد نفت با هیچ کشور خارجی را نداشت.
در همین زمان، هیئتی از روسیه به ایران آمدند تا امتیاز نفت شمال را بهدست آورند؛ اما دست خالی برگشتند. سپس، در سال ۱۳۳۰ دکتر محمد مصدق به نخستوزیری انتخاب شد. او آزادسازی جو سیاسی ایران را آغاز کرد. پیکارهای سیاسی بین احزاب و فعالیتهای روزنامهنگاری احیا شد. شاه مجبور شد بهجای سلطنت با قدرت مطلق خود، به سلطنت مشروطه یعنی سلطنت مطابق قانون اساسی، بسنده کند. طرح دکتر محمد مصدق برای ملیشدن صنعت نفت، موفقیتآمیز بود و موجب شد رئیس و کارکنان شرکت نفت بریتانیا، ایران را ترک کنند.
تلاشهایی برای کودتا علیه دولت ایران
بریتانیا و آمریکا علیه دکتر مصدق متحد شدند. آنها به شاه کمک کردند که بر ضد نخستوزیر ایران اقداماتی انجام دهد. ازآنجاکه شاه نتوانست با دستور سلطنتی او را عزل کند، با کمک انگلیس و آمریکا، در ۲۸مرداد۱۳۳۲ با کودتا علیه دولت ملی مصدق، او را دستگیر و از منصبش برکنار کرد. مصدق در باغش در احمدآباد زندانی شد و در سال ۱۳۴۵ همانجا چهره در نقاب خاک وطنش کشید.
پس از برکناری مصدق، بر اساس توافقی جدید، کنسرسیوم نفتی شرکتهای نفتی بریتانیا، هلند، فرانسه و آمریکا تشکیل شد. امتیاز بهرهبرداری از صنعت نفت در ایران به این شرکتها اعطا شد. این توافق، سهم ایران از سود نفت را افزایش داد؛ اما مسئلهی اصلی یعنی سطح تولید و قیمت فروش، تحتکنترل خارجیها باقی ماند. ازآنجاکه این تمهیدات جدید با مداخلهی آمریکاییها انجام شده بود، شاه در تمام سیاستهای خود، منافع آمریکا را هم در نظر میگرفت.
تاریخ پهلوی ها نمایانگر مداخلهی بسیار زیاد غربیها در نظام حکومتی ایران است. حتی، برخی کشورهای غربی برای رسیدن به اهدافشان، ایران را کشوری فاقد دموکراسی اعلام میکردند. آنها دلسوز ایران و ایرانی نبودند؛ بلکه از این ادعا بهعنوان اهرم فشاری بر رژیم ایران در راستای رسیدن به اهداف خود بهره میبردند.
در آن شرایط سیاسی، ضروری بود که شاه وانمود کند ایران کشوری دموکراتیک است؛ ازاینرو، شاه در ایران یک نظام دو حزبی ایجاد کرد. در حقیقت، این اقدام تصنعی توسط دو تن از نزدیکترین متحدان وی رهبری میشد.
انقلاب سفید در تاریخ پهلوی ها
شاه در صدد بود تا اصلاحاتی در ایران پایهریزی کند. انقلاب سفید که به نام «انقلاب شاه و ملت» نیز شناخته میشود، یکی از همین اقدامات بود. انقلاب از آن جهت سفید خوانده میشد که انقلابی مسالمتآمیز و بدون خونریزی بود. علمایی چون روحالله خمینی، آشکارا با این رویداد مخالفت کردند. به هر صورت، این انقلاب موافقان و مخالفانی داشت؛ چنانکه پس از اجرا نیز مزایا و زیانهایی را نصیب جامعهی ایران کرد.
انقلاب سفید تاریخ پهلوی شش اصل داشت که بدین شرحاند:
- براندازی سیستم ارباب و رعیتی و سپردن مالکیت زمینها به کشاورزان
- تصویب لایحهی قانون ملیکردن جنگلها و مراتع در سراسر کشور
- فروش سهام کارخانجات دولتی بهعنوان پشتوانهی اصلاحات ارضی
- تصویب لایحهی قانونی فروش سهام کارگران به نفع کارگاههای تولیدی و صنعتی
- لایحهی اصلاح قانون انتخابات و دادن حق رأی به زنان
- لایحهی ایجاد «سپاه دانش» و سیستم آموزش همگانی رایگان.
کاپیتولاسیون و شروع مخالفتهای جدید
دولت محمدرضاشاه پهلوی لایحهی اعطای مصونیت دیپلماتیک به کارکنان شاغل ارتش آمریکا در ایران را مطرح کرد. بسیاری از ملیگراها این لایحه را محکوم کردند و مخالفت خود را به هر طریقی که میتوانستند، نشان دادند. همچنین، یک سری مخالفتهای جسورانه علیه شاه و سیاستهایش از جانب روحانیون قم آغاز شد.
بدین ترتیب، نام یک عالم برجسته شیعه بر سر زبانها افتاد: آیتالله روحالله خمینی. درنتیجهی ناخشنودی از سانسور و حکومت استبدادی پهلوی، بسیاری از مردم تأیید و حمایت از سخنان وی را آغاز کردند. سرانجام، آیتالله خمینی در سال ۱۳۴۲ دستگیر شد و به ترکیه و سپس در سال ۱۳۴۴ به عراق تبعید شد. پس از آن، به فرانسه رفت و تا زمانی که انقلاب ایرانیان اوج گرفت، در آنجا ماند. این واکنش شاه در قبال وی، باعث نارضایتی بیش از پیش مردم شد.
فساد درباریان تاریخ پهلوی، به نارضایتیهای بسیاری منجر شد. برنامهها و سیاستهای آمریکایی شاه، زندگی مردم را بهبود نبخشید. در عوض، آنها فقط ایرانیان را هرچه بیشتر از رسوم ملی و مذهبیشان، دور نگه داشتند.
در طول تاریخ پهلوی ها، تقلید محض بیشازحد از فرهنگ غرب دیده میشود. شاه و خانوادهاش مشغول جمعآوری هرچهبیشتر ثروت شخصی خود بودند. مدیران ارشد بانکها و برخی سازمانهای اقتصادی و تجاری هم از سیاستهای او ناراضی بودند. ازآنجاکه برنامهریزی موفقی برای استخدام افراد تحصیلکرده وجود نداشت، تعداد فزایندهی دانشگاهها فقط به مشکلات اجتماعی ایرانیان میافزود. بنابراین، ایران تاحدی شاهد فرار مغزها بود و درنتیجه، نرخ بیکاری افزایش مییافت و نارضایتیهایی در جامعه ایجاد میشد.
فروپاشی سلسله پهلوی و انقلاب ۵۷
سرانجام، در واپسین سالهای دههی ۱۳۵۰ خورشیدی، مخالفان حکومت پهلوی، مردم را به خیابانها کشاندند تا مخالفت خود را با تظاهرات نشان دهند. شاه مجبور شد کشور را ترک کند. تاریخ پهلوی ها به پایان خود نزدیک میشد. هیچکدام از کشورهای غربی به اشتیاق ایرانیان برای برخورداری از دموکراسی و اصلاحات، پاسخی ندادند. آیتالله خمینی از خارج کشور، مخالفتها را رهبری میکرد. وی در سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و بهکمک تودههای مردم، نظام حاکمیتی جدیدی را بنا نهاد.
در واقع، پهلوی ها وانمود میکردند که در چارچوب قانون اساسی حکومت میکنند؛ اما در عمل، قدرت خود را بهعنوان استبدادی کاملاً اقتدارگرا، اعمال میکردند. واهمهی حکومت پهلوی از مخالفان سرسختش کاملاً هویدا بود.
البته با وجود تمام مطالبی که دربارهی تاریخ پهلوی اشاره شد، گفتنی است که ایرانیان در آن دوران در حوزههای هنر و فرهنگ کارهای زیادی انجام دادند. عدهای در زمینهی احیای آثار تاریخی، تحقیق در تاریخ، ادبیات و لغتنامه، هنرهایی همچون موسیقی، مینیاتور، تئاتر و…، بهصورت جدی فعالیت میکردند.
با پایانیافتن تاریخ پهلوی ها در ایران، سلطنت نیز به پایان رسید و جمهوری اسلامی جایگزین آن شد. روحانیون، بیش از همیشه قدرتمند شدند. چندین تقلای پهلوی ها نتیجهی عکس داد و کشور در جهتی متفاوت، پیشروی کرد. شعار اصلی انقلاب اسلامی ایران، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود. حکومت جدید با این آرمانها دورهی جدیدی را در تاریخ ایران آغاز کرد.
پرسشهای متداول درباره تاریخ پهلوی
برای پیدا کردن پاسخ سایر سوالهایتان میتوانید با ما از طریق بخش دیدگاههای همین پست در ارتباط باشید. ما در اسرع وقت به سوالهای شما پاسخ خواهیم داد.
حکومت پهلوی در چه سالی تأسیس شد؟
دودمان پهلوی از سال ۱۳۰۴ خورشیدی در ایران بر سر کار آمدند.
رضاشاه چگونه شاه شد؟
او ابتدا یک نظامی قزاق بود که با تواناییهایش در فرونشاندن یورشها و ناآرامیها، به مقام وزارت جنگ در دربار احمدشاه قاجار رسید. بعدها مجلس به برچیدهشدن حکومت قاجار رأی داد و در سال ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان، رضاخان را بهعنوان شاه انتخاب کرد و تاریخ پهلوی آغاز شد.
محمدرضاشاه چند سال حکومت کرد؟
محمدرضاشاه پهلوی در سال ۱۳۲۰ خورشیدی جانشین پدرش شد و با انقلاب سال ۱۳۵۷، از قدرت کنار رفت. بدینترتیب، او حدود ۳۷ سال بهعنوان آخرین پادشاه تاریخ پهلوی در ایران حکومت کرد.