تاریخ تیموریان، پر از خونریزی و تجاوز علیه همسایگانشان است. ایران هم در آن دوره بهطرز وحشتناکی از تهاجم آنها آسیب دید. تیموریانی که با وحشیگری ایران را فتح کردند، بعدها تحتتأثیر فرهنگ غنی ایرانی قرار گرفتند و حتی در راه حفظ و رشد فرهنگ ایرانی تلاشهایی کردند. تیموریان متأثر از فرهنگ ایران، فرسنگها با اجداد جنگجوی خویش فاصله داشتند. تیمور، سلسلهی تیموریان را در اواخر قرن ۱۴ میلادی تأسیس کرد. او با هجوم به کشورهای دیگر، قلمروی خود را افزایش داد. در زمان او در فرارود حکومتی قوی تشکیل شد که ایران و افغانستان را در بر میگرفت. برای آشنایی بیشتر با سرگذشت کشورمان، توصیه میکنیم خلاصه تاریخ ایران را بخوانید.
نقشهی ایران در دورهی تیموریان
تیمور لنگ، پایهگذار تاریخ تیموریان
تیمور گورکانی تُرکی از عشایر فرارود بود. پدرش، طرغای، رئیس قبیله و فردی جنگجو بود. تیمور سعی میکرد نسبش را به چنگیزخان برساند. او دین اسلام را پذیرفته بود و به صوفیگری و صوفیان نیز علاقه نشان میداد.
تیمور در جوانی با همراهی دوستانش از دزدیدن گوسفند قبایل دیگر، گذران زندگی میکرد. در یکی از اینگونه حملات برای دزدیدن گوسفند، تیمور از ناحیه شانه و پا زخمی شد. از آن بهبعد، او نمیتوانست زانوی راست خود را خم کند یا بازوی راست خود را بالا ببرد و بنابراین با نام «تیمور لنگ» شناخته میشد.
تیمور حرفهی خود بهعنوان یک راهزنجنگجو را با تعداد کمی همراه، آغاز کرد. زمانی که جوان بود، شهری در اطراف سمرقند را با سازماندهی گروه مبارزان چریکی، نجات داد. سپس، حق حکمرانی بر آن شهر را برای خود قائل شد. به این ترتیب، تیمور به عرصهی زندگی سیاسیاش گام نهاد که مقدمهای بر آغاز تاریخ تیموریان بود. او حاکم بلخ شد و به فرارود (ماوراءالنهر) رفت. بعدها، سمرقند را پایتخت خود اعلام کرد و بهمنظور پیونددادن اجداد خود به چنگیزخان و میراث وی، شجرهنامهای برای خود جعل کرد.
کمکم، این ستیزگر جوان به یک جنگجو و فاتح نظامی بزرگ تبدیل شد که علیه میلیونها انسان بیگناه جنگ به راه میانداخت. تیمور با رهبری ارتش هولناک خود، به ایران یورش آورد. پیامدهای آن حملهی نظامی تا زمان بهقدرترسیدن صفویان ادامه داشت. در طول سلطنت تیمور و جانشینانش، گوشهگوشهی ایران، هدف حملهی نظامی و اشغالگری ترکمنهای آسیای صغیر و ترکهای آسیای میانه بود.
تاریخ تیموریان و لشکرکشیهای تیمور
پس از اینکه تیمور حکمرانی بر سمرقند را آغاز کرد، ده سال را صرف فتح خوارزم کرد. او با حمله به فرارود، مرکز آن را تصاحب کرد. در ۴۰ سالگی، تصمیم گرفت که خراسان را فتح کند. طی چهار سال تهاجم مداوم به خراسان و سیستان، ارتش وی در آن مناطق حمام خون به پا کردند. در هرات، ارتشیان تیمور سر ساکنان آنجا را قطع کردند و منارههایی از آنها ساختند. از آنجا که خبر این کلهمنارهها در مناطق دیگر پخش شده بود، او توانست فتوحات خود را بهسادگی ادامه دهد.
پس از آن به اصفهان رسیدند و ۷۰هزار نفر از مردم بیگناه را در یک روز قتلعام کردند. برخی معتقدند که تعداد واقعی قربانیان ۲۰۰هزار نفر بوده است. سپس، در نزدیکی دیوارهای شهر، ۵۰ کلهمناره ساخت. هرچه مردم بیشتر در برابر مهاجمان ایستادگی میکردند، سرهای بیشتری برای ساخت منارههای بیشتر قطع میشدند.
ساکنان شیراز که اخبار اصفهان را شنیده بودند، تصمیم گرفتند که مقاومت نکنند. بنابراین، از یک قتلعام بزرگ گریختند. در این میان، حتی حاکم شیراز پیش از رسیدن ارتش تیمور به شهر، گریخته بود. زمانی که متجاوزان و غاصبان شهر شیراز را به تصرف درآوردند، داراییهای مردم فراری را غارت کردند.
سپس، تیمور از قیامهای خوارزم مطلع گردید. بنابراین، به آنجا رفت و این قیامها را چنان وحشیانه در هم شکست که شهر کاملاً ویران و به یک بیابان تبدیل شد.
زمانی که تیمور ۵۸ ساله بود، دومین حملهی خود به ایران را رهبری کرد که ۵ سال به طول انجامید. بغداد هم بدون هیچ مقاومتی در برابر ارتش تیمور تسلیم شد. سپس، تیمور به کردهای عراق حمله کرد و باز هم کلهمنارههایی برپا کرد. آشکار است که تاریخ تیموریان هیچ میراث خوشایندی برای مردم آن مناطق بر جای نگذاشت.
گرجستان و ارمنستان، اهداف بعدی وی بودند. او از مناطق قفقاز عبور کرد و مسکو هدف حملهی بعدی وی بود. در پایان، ارتش وی با مسکو نیز همچون شهرهای دیگر رفتار کرد. تیمور در پایان آخرین لشکرکشی نظامیاش به فرارود، مناطق فتحشده را به پسرانش واگذار کرد.
تیمور در ۶۴ سالگی، برای نهمین بار ازدواج کرد. عشق تیمور به همسرش مانع از برنامهریزی برای حمله به هند نشد. بهانهی این حمله، دیدگاه وی دربارهی پادشاه مسلمان هند بود که گسترش و اشاعهی اسلام را جدی نگرفته بود.
بنابراین، برای آغاز جنگ مقدس و بهاصطلاح جهاد خود عازم هند شد. البته تاریخ تیموریان آکنده از این ادعاها بود و در حقیقت، انگیزهی اصلی او تصاحب گنج بتکدههای هند بود. تیمور در مسیر رسیدن به دهلی، ۱۰۰هزار نفر اسیر جنگی هندو گرفت و ترس اینکه مبادا شورش کنند، باعث شد که تمام آنها را به قتل برساند. شادیای که از این قتلعام داشت، بیشتر از شادی ۸۰هزار جانی بود که بعداً در هند گرفت.
تیمور پس از غارت دهلی، هند را بین فرماندهان ارتش تقسیم کرد. وقتی به سمرقند بازگشت، ازآنجاییکه مجبور بود برای سرکوب برخی قیامها به ایران حمله کند، نتوانست زمان کافی صرف خوشگذرانیهای مورد نظرش بکند.
او در ۶۷ سالگی به آذربایجان حمله کرد و پس از سرکوب قیامها، بسیاری را اعدام کرد. او یکی از پسرانش را آنجا مستقر کرد که بر آن منطقه حکمرانی کند و خودش عازم گرجستان و آسیای صغیر شد. این لشکرکشی نظامی پنج سال زمان برد. در راه برگشت به خانه، علاوه بر کشتن تعداد زیادی از مردم، کلیساها و دیرهای بسیاری را نیز تخریب کرد. تیمور در همان سفر ۴هزار اسیر جنگی ارمنی را زندهزنده دفن کرد. در این لشکرکشی، سرزمینهای عثمانی نیز مورد تهاجم وی قرار گرفت.
تیمور، پیش از بازگشت به سمرقند، بهمنظور سرکوب مردمی که قیام کرده بودند، حملهی وحشیانهای به سوریه را رهبری کرد. او بهمنظور انتقام مرگ تعدادی از فرماندهانش، ۴۰هزار نفر را در بغداد گردن زد. سپس، یک بار دیگر به گرجستان حمله کرد. پس از کسب پیروزی در آنجا، حملهی دیگری را به سرزمینهای عثمانی آغاز کرد. ارتش عثمانی، ضربهی مهلکی از جانب ارتش تیمور دریافت کرد. پس از آن، تیمور ازمیر را که در کنترل صلیبیون بود، به تصرف خود درآورد.
تیمور در ۷۰ سالگی نیز همچنان به فکر جنگ بود. سرزمینهای وسیع فتحشدهی وی بیش از هر چیز به سازماندهی و اتحاد نیاز داشتند؛ اما او برای این کار کفایت چندانی نداشت. او بهجای این کار، برای کشتن خائنانی در چین که به درخواستهای مالیاتی وی پاسخ درستی نداده بود، ارتش خود را بار دیگر روانهی جنگ کرد.
در این راه، ارتش خستهی او با سرمای زمستان مواجه شد. تیمور نیز در چادر نظامی خود کشته شد. پس از مرگ وی، سرزمینهایش تجزیه شدند. البته تاریخ تیموریان اینجا به پایان نمیرسد؛ بلکه پسران تیمور، آنچه او آغاز کرده بود، ادامه دادند.
جانشینان تیمور
با مرگ تیمور پس از ۳۶ سال حکمرانی سراسر وحشت و خونریزی، قلمروی پهناوری برای جانشینانش به جای ماند. او در زمان مرگ ۳۱ پسر و نوه داشت که برخی از آنان تشنهی رسیدن به قدرت بودند. دو پسرش، جهانگیر و عمر شیخ، پیش از او درگذشته بودند. تیمور به نوهاش، پیرمحمد پسر جهانگیر علاقه داشت؛ بنابراین او را به جانشینی برگزید. دو پسر تیمور، میرانشاه و شاهرخ این حکم پدر را برنتافتند و به داعیهداران حکمرانی تیموریان پیوستند.
وارثان سرزمینهای تیمور که اغلب از نوادگان تیمور بودند، مدتهای مدیدی با یکدیگر میجنگیدند. بنابراین، مناطق فتحشدهی تیمور به حکومتهای متخاصم خودمختاری تبدیل شدند و تاریخ تیموریان را تحت تأثیر قرار دادند.. خلیل سلطان، شاه حسین، پیراحمد و شاهرخ چهار رقیب سلطنت ایران بودند. خلیل سلطان که پسر میرانشاه و نوهی تیمور بود، توانست پیراحمد و شاه حسین را شکست دهد و به قتل برساند. او با شاهرخ صلح کرد. شاهرخ حکومت خراسان را به دست گرفت و هرات را به پایتختی برگزید. بعدها امرای گورکانی، خلیل سلطان را به قتل رساندند.
حکومت شاهرخ، درخشش تاریخ تیموریان در ایران
شاهرخ بهتدریج بر تمام ایران تسلط یافت. او مانند پدرش یک مبارز بود؛ اما بهدنبال صلح هم بود و تا جایی که ممکن بود، از جنگ اجتناب میکرد. شاهرخ بااینکه از حمایت بزرگان دودمان تیمور برخوردار بود، از درگیری با افراد خاندان پرهیز میکرد و در فکر آبادانی هرات بود. در همین زمان تبریز، سبزوار، شیراز و کرمان بهدلیل بیکفایتیهای خلیل سلطان دچار بلوا و ناآرامی بودند.
شاهرخ در مدت ۳۰ سال توانست فرمانروایی باثبات و یکپارچهای خلق کند. او خواستار دوستی با کشورهای همسایه بود؛ چنانکه سفیرانی از چین و هند به دربارش رفت و آمد داشتند. شاهرخ در اواخر فرمانروایی خود با گردنکشی ترکان قراقویونلو در آذربایجان روبهرو شد و در مهارشان موفق نبود.
در نهایت، شاهرخ گورکانی به تشویق همسرش، گوهرشاد، برای دفع شورش سلطانمحمد حاکم ری، رهسپار آنجا شد. سلطانمحمد گریخت و شاهرخ نوروز آن سال را در ری ماند و نشانههای بیماری در او پدیدار گشت. بعد از مدتی تحمل رنج بیماری، دیده در نقاب خاک کشید. پیکر او در مسجد جامع گوهرشاد مشهد دفن شد.
دوران حکومت شاهرخ، عصر طلایی فرهنگ و علم ایرانزمین در تاریخ تیموریان بود.
الغبیگ
پس از مرگ شاهرخ، گوهرشاد خبر مرگ شاه را با پیک به اطراف قلمروی تیموریان فرستاد. نزاع بر سر جانشینی دوباره بین تیموریان جان گرفت. الغبیگ تنها پسر شاهرخ بود که پس از مرگ او زنده مانده بود. او بیشتر ریاضیدان و ستارهشناس بود تا مردی اهل سیاست و کشورداری. الغبیگ تنها به مدت سه سال پیش از مرگش توانست حکمرانی کند. او در دورهی حکومت خود، هیچگونه اقتدار، کفایت یا استعداد قابلتوجهی از خود نشان نداد. او از همان آغاز حکومت با شورش امرا طرف بود و سعی در دفع آنها داشت.
یکی از این شورشها را پسرش عبداللطیف میرزا، والی بلخ ترتیب داده بود. الغبیگ تسلیم پسر شد. عبداللطیف پدر را آزاد گذاشت تا برای انجام مناسک حج به مکه برود؛ اما ترتیبی داد تا در سفر به قتل برسد.
فروپاشی تاریخ تیموریان
زمانی که پسر الغبیگ، یک سال پس از مرگ پدرش درگذشت، قدرت تیموریان در سمرقند بهطور چشمگیری تنزل پیدا کرد. چندین جنگ و درگیری بهمنظور تجزیهی سرزمینهای فتحشدهی تیموریان آغاز شد.
در بخش غربی امپراطوری تیموریان، دو قبیله ترکمن اصلی وجود داشتند که با رفتاری خصمانه نسبت به هم زندگی میکردند. آنها آققویونلو صاحبان گوسفندان سفید و قراقریونلو صاحبان گوسفندان سیاه بودند. جنگ دائمی بین این دو قبیله بر سر آب و مراتع گوسفندانشان، قدرت آنها را تضعیف کرد. در نتیجه، صفویان موفق شدند پس از پایان تاریخ تیموریان، کنترل ایران را به دست بگیرند.
در بخشهای شرقی امپراطوری تیموری، ازبکها بودند که سعی داشتند اقتدار خود را ثابت کنند. آنها کنترل سمرقند را به دست گرفته بودند.
دستاوردهای تاریخ تیموریان
تیمور بر خلاف آنچه خارج از امپراطوری خود انجام داد، درون قلمروی خود به آبادانی پایتخت خود، سمرقند، پرداخت و مناطق اطراف آن را نیز با غنائم بهدستآمده از لشکرکشیهایش غنی کرد.
شاهرخ نیز برخی از مناطق ویرانشده را بازسازی کرد. او به شرکت در محافل نوازندگان، شاعران و خوانندگان علاقه نشان میداد. او حتی در محافل متکلمان و قاریان قرآن و در سفرهای زیارتی به زیارتگاههای مقدس مشارکت داشت. در این بازهی زمانی، تاریخ تیموریان در ایران وارد فاز جدیدی شد.
شاهرخ برخلاف پدرش، اعتقاد مذهبیاش به اسلام، حقیقی بود. او دستور داد مساجد، رباطها و مقبرهها را مرمت کنند. او روابط تجاری و دوستانهای با کشورهای همسایه برقرار کرد. هرات که پایتخت وی بود، به مهد هنر و ادبیات تبدیل شد. در نتیجهی تلاشهای او و همسرش گوهرشاد، مسجد گوهرشاد در مشهد و مسجد جمعه گوهرشاد هرات و آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در هرات ساخته شدند.
مکتب هنری هرات در دورهی حکومت شاهرخ ایجاد شد و به بلوغ رسید. کمالالدین بهزاد، نگارگر ایرانی در دربار تیموری احترام داشت. او باعث رونق و رشد هنر نگارگری ایران شد.
شاهرخ کتابخانهی عظیمی در هرات برپا کرد که در آن، ۴۰ خوشنویس کتابها را کپی میکردند. شاهکار هنرمندان در هنر کتابآرایی در شاهنامهی بایسنقری، چشمگیر بود.
الغبیگ، در طول ۳ سال حکمرانی خود بر فرارود تحتنفوذ پدرش، چندین فعالیت علمی را ارتقا داد. او ریاضیدانان زمان خود را بسیار حمایت کرد و اینگونه بود که آنها توانستند رصدخانهی عظیم و مجهز سمرقند را بسازند. در نهایت، ریاضیدانان موفق شدند که جدول ستارهشناسی موسوم به جدول ستارهشناسی الغبیگ را تدوین کنند که از دستاوردهای علمی تاریخ تیموریان محسوب میشود.
تیموریان، پیروان متعصب تسنن بودند و هر جنبش شیعی را بهشدت سرکوب میکردند. در دورهی تیموریان، دو جنبش اصلی شیعه، توسط صوفیان به پا شد که اهداف ضدحکومتی داشتند. اگرچه هردوی آنها بهطرز بدی شکست خوردند، اما به جامعهی ایران کمک کردند که از پوستهی سخت انفعال و بیتحرکی به درآید.
تاریخ تیموریان فصلی پر افت و خیز در تاریخ ایران است. فصلی که با کشتار وحشیانه و منارهسازی از سرهای بیگناهان آغاز شد و با شکوفایی اقتصاد و هنر در کنار درگیری امیران بر سر قدرت ادامه یافت. ایرانیان در نزاع بین داعیهداران قدرت رنج بسیار بردند. حملات ویرانگر عظیم در جایجای ایران ویرانههایی بر جا گذاشت. این کشور برای بهدستآوردن مجدد چیزهایی که از دست داده بود، باید کارهای زیادی انجام میداد.
پرسشهای متداول درباره تاریخ تیموریان
اگر پاسخ پرسشهای خود درباره تاریخ تیموریان را در موارد زیر پیدا نکردید، از طریق بخش دیدگاههای همین پست، سوالهایتان را با ما در میان بگذارید. ما در اولین فرصت به آنها پاسخ خواهیم داد.
بعد از حکومت تیموریان چه حکومتی برپا شد؟
بعد از آنکه تیموریان، قدرت فرمانروایی خود را در ایران از دست دادند، ایران تا مدتها حکومت یکپارچهای نداشت تا بالاخره صفویان امور را به دست گرفتند و آخرین بقایای فرمانروایی تاریخ تیموریان در ایران را نیز از میان بردند.
پایهگذار حکومت تیموریان در ایران چه کسی بود؟
تیمور گورکانی یا تیمور لنگ سلسلهی تیموریان را تأسیس کرد.
مسجد گوهرشاد در زمان کدام پادشاه ساخته شد؟
مسجد گوهرشاد در مشهد به دستور شاهرخ گورکانی و همسرش گوهرشاد ساخته شد. در هرات نیز مسجد گوهرشاد جمعه را بنا کردند.
علت لنگشدن تیمور لنگ چه بود؟
تیمور به همراهی دوستانش در جوانی با حمله به قبایل و دزدیدن گوسفند روزگار میگذراند. در یکی از همین دزدیها، از ناحیهی پا و کتف مجروح شد و پایش چنان آسیب دید که تا آخر عمر میلنگید. از همین رو، به او تیمور لنگ میگویند.
مرگ تیمور لنگ چگونه اتفاق افتاد؟
تیمور در سال ۱۴۰۴ میلادی تصمیم گرفت که به چین حمله کند که سرمای زمستان لشکرش را زمینگیر کرد. او در چادر خویش و در هفتادسالگی کشته شد.