همهی ما با شاعر حماسهسرای ایرانی یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی آشنایی داریم و میدانیم که شاهنامه مشهورترین سرودهی اوست. این شاعر بزرگ در قرن دهم میلادی و در دورههای حکومت سامانیان و غزنویان زندگی میکرد و برای نوشتن شاهنامه زحمت بسیاری کشید. او از طبقهی مرفه جامعهی آن زمان یعنی از طبقهی دهقانان بود و با وجود تمکن مالی موفق به نوشتن شاهنامه شد. در نهایت، او این کتاب را برای سلطان محمود غزنوی به عنوان پیشکش فرستاد، اما سلطان اهمیت زیادی برای آن قائل نشد. بنابراین، فردوسی بقیهی عمر خود را برای افزودن بخشهایی به شاهنامه گذراند و بیشتر بیتهای افزودهی او در باب شکایت از سلطان بود.
در نهایت، او در ۱۰۲۵ میلادی وفات یافت، اما به دلیل شیعه بودن در هیچ قبرستانی او را دفن نکردند. در نهایت، تصمیم گرفتند او را در باغ خودش در شهر توس دفن کنند و آرامگاهی بر سر مقبرهاش بسازند. آرامگاه فردوسی بارها تخریب و دوباره از نو ساخته شد. در آخر، در دورهی پهلوی اول آرامگاهی درخور شخصیت او بنا کردند. این تنها خلاصهای از زندگی این شاعر نامدار بود. برای دانستن جزئیات بیشتر حتما متن حاضر را تا انتها بخوانید.
درباره ابوالقاسم فردوسی
بیشتر پژوهشگران بر این باورند که فردوسی در سال ۹۴۰ میلادی در روستای پاژ شهر توس، به دنیا آمده است. زمان تولد این شاعر حماسهسرای ایرانی را از شعرهایش درمییابیم. اگرچه، دربارهی خانوادهی او اطلاعات چندانی در دست نیست، اما گزارشها حاکی از آنند که او از طبقهی دهقانان بود. این طبقه جزو طبقهی مرفه جامعه در زمان سامانیان بودند که برای محافظت از داراییهای خود اسلام را قبول کرده بودند. با این حال، برای فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی ارزش بسیاری قائل بودند و برای حفظ آن تلاش میکردند.
دربارهی دورهی جوانی فردوسی نیز اطلاعات چندانی نداریم، اما با دقت در کتاب ارزشمند او یعنی شاهنامه به نتیجههایی میرسیم. در این کتاب چنین میخوانیم که او با مطالعه و دقت در سرودهها و نوشتههای پیشینیان کسب درآمد میکرد. از این طریق به سرمایهی فراوانی دست یافته بود و از آن برای سرودن شاهنامه استفاده کرد.
دورهی کودکی و جوانی او در زمان سامانیان گذشت و در این دوران بیشتر مردم به داستانهای کهن ایرانی علاقه داشتند. پادشاهان سامانی نیز به ادبیات فارسی علاقه نشان میدادند. همین شرایط باعث شد که او بتواند نوشتن کتاب فاخر و ارزشمند خود یعنی شاهنامه را شروع کند. او در زمان پادشاهی سامانیان و غزنویان زندگی میکرد و در دورهی غزنویان دچار تنگدستی شد.
نام اصلی او مشخص نیست، اما کنیهاش ابوالقاسم و تخلص او فردوسی بود. بدین ترتیب، او را به نام ابوالقاسم فردوسی توسی میشناسیم. دربارهی اینکه چرا او تخلص فردوسی را برگزیده است، گمانهزنیها را پذیرفتهایم. در واقع، گمان بر آن است که سلطان محمود غزنوی این لقب را به او داده و معنای آن مردی است که از بهشت آمده است.
نام او با حکیم نیز همراه است و این موضوع اشاره به حکمت خسروانی او دارد. این حکمت به فلسفه و عرفان ایران باستان اشاره دارد که اندیشمندان آن را فرزانگان خسروانی یا خسروانیون مینامیدند.
این شاعر بزرگ بعدها صاحب دو فرزند، یکی پسر و دیگری دختر میشود و پسرش در ۳۷ سالگی وفات مییابد. او به دخترش علاقهی وافری داشت و برخی از پژوهشگران بر این باورند که برای تأمین جهیزیه دخترش به نوشتن شاهنامه پرداخت. با این حال، پس از مرگ او دخترش پاداش او را نپذیرفت و پول آن را برای بازسازی کاروانسرایی به نام کاروانسرای چاهه خرج کردند.
دربارهی همسر او اطلاعاتی نداریم، اما به نظر میرسد خصوصیات زنی که در داستان بیژن و منیژه شاهنامه آمده است، خصوصیات همسر او باشد. در این کتاب چنین آمده است که او زنی فرهیخته بود که چنگنوازی میدانست و از طبقهی دهقانان بود.
مذهب او
برخی از بیتهای شاهنامه به همراه گزارش افرادی مثل نظامی عروضی و نصرالدین قزوینی حاکی از آنند که فردوسی شیعه بوده است. البته، در طی سالهای اخیر برخی پژوهشگران دربارهی دین او تردید داشتهاند. در واقع، برخی او را فقط شیعه میپندارند و برخی موضوع شیعهی دوازده امامی بودن یا شیعهی زیدی یا اسماعیلی بودن را پیش میکشند. برخی دیگر او را سنیمذهب میپندارند.
برای روشن شدن این موضوع باید به نکتهای توجه داشت. اینکه شهر توس از دیرباز مهد تشیع بود و فردوسی آیین نیاکان خود را باور داشت.
سرودههای او
با نگاهی به تواناییهای شاعر نامدار ایرانی، فردوسی، به این نتیجه میرسیم که او در جوانی سرودههای بسیاری داشته است. بنابراین، احتمال میرود که او قسمتهایی از شاهنامه را در همین دوران سروده باشد. این قسمت از شاهنامه با اقتباس از داستانهای کهن شفاهی که در بین مردم نقل میشد، به رشتهی تحریر در آمده است. این موضوع علت ناسازگاری نسخههای دستنویس شاهنامه را گوشزد میکند.
داستانهای زیر از جمله داستانهایی هستند که به نظر میرسد فردوسی در زمان جوانی خود سروده باشد:
- چند پادشاهی نخست،
- بیژن و منیژه،
- رستم و اسفندیار،
- رستم و سهراب،
- داستان اَکوان دیو،
- داستان سیاوش.
زمان شروع سرایش جدی شاهنامه را نیز از سی سالگی فردوسی و بر اساس شاهنامهی ابومنصوری میدانیم. گاهی، سرودههای دیگری را نیز به فردوسی نسبت میدهند، اما بیپایه بودن آنها مشخص است. مشهورترین این سرودهها یوسف و زلیخا است.
شاهنامه فردوسی
بدون شک، مشهورترین سرودهی فردوسی که اکنون به اثری فاخر تبدیل شده است، شاهنامهی اوست. در زمان سرودن این کتاب برای بیان موضوعهای مختلف از زبان پارسی دری استفاده میکردند، اما این زبان در میان سرزمینهای پارسیزبانان گسترش نیافته بود. در واقع، در هر شهر و ناحیهای واژهها و تعبیرهای ویژهای از آن دیده میشد.
فردوسی در زمان منصور یکم سامانی داستانهایی را سروده بود. سپس، در زمان نوحبن منصور به نظم درآوردن متن شاهنامهی ابومنصوری را آغاز کرد. این شاهنامه به نثر نوشته شده بود. به نظر میرسد شخصی به نام دقیقی پیش از او اینکار را آغاز کرده بود. به همین دلیل، فردوسی برای سه هدف عزم سفر به پایتخت سامانیان یعنی بخارا کرد:
- دنبال کردن کار دقیقی،
- اجازه گرفتن از پادشاه سامانی برای برخورداری از حمایت مالی او،
- استفاده از نسخهی شاهنامهی منثور ابومنصور محمدبن عبدالرزاق که دقیقی از آن استفاده کرده بود و در کتابخانه دربار بود.
با این حال، یکی از دوستان و همشهریهای او دستنویسی از این منبع را در اختیارش گذاشت. نام این شخص در پیشگفتار بایسُنقُری به صورت محمد لشکری ذکر شده است. بنابراین، او از سفر منصرف شد.
در ابتدای نوشتن شاهنامه او از یکی از صاحبمنصبان دورهی سامانی و بانی شاهنامه ابومنصوری یعنی ابومنصور محمدبن عبدالرزاق حمایت مالی دریافت کرد. این دوران چندان دوام نداشت و با کشته شدن این شخص حمایت مالی نیز قطع شد. دربارهی پشتیبانان او برای نوشتن این اثر فاخر توضیحاتی ارائه خواهیم کرد.
در هر صورت، فردوسی ویرایش اول شاهنامه را در سال ۹۹۴ میلادی و سه سال قبل از به تخت نشستن سلطان محمود غزنوی به پایان رساند. سپس، بعد از سقوط سلسلهی سامانیان و روی کار آمدن غزنویان ۱۶ سال دیگر برای ویرایش و غنیسازی این کتاب زمان گذاشت. او در این ویرایش نخست به ستایش حامی مالی کتاب یعنی منصور پرداخته است.
در ویرایش دوم نیز او به فقر دچار شد، اما همچنان آزاده بود و برخلاف شاعرانی که شعرهایی در ستایش پادشاه غزنوی میسرودند، به سرودن اثر حماسی خود ادامه داد. البته، سرودههایی نیز در ستایش سلطان محمود غزنوی داشت که این پادشاه غزنوی آنها را به دلیل مبالغهانگیز نبودن نپذیرفت. او ویرایش دوم شاهنامه را در زمان سلطان محمود غزنوی آغاز کرد و در سال ۱۰۰۳ میلادی، تصمیم گرفت آن را به پادشاه هدیه کند. در این ویرایش به تکمیل بخشهای مربوط به پادشاهی ساسانیان پرداخت و اینکار تا سال ۱۰۱۰ میلادی به طول انجامید.
در نهایت، یکی از کاتبان شهر توس به نام علی دیلم شاهنامه را در هفت دفتر پاکنویس کرد و آن را به عنوان هدیه برای محمود غزنوی فرستادند. محمود در ابتدا برای شاهنامه ۶۰ هزار دینار پاداش در نظر گرفته بود، اما به دلیل بدگوییها و عقیدهی مذهبی فردوسی این مبلغ به ۵۰ هزار درهم کاهش یافت. در نهایت نیز فقط ۲۰ هزار درهم از آن به او رسید.
فردوسی از آن زمان تا پایان عمر خود بخشهای دیگری به شاهنامه افزود که بیشتر آنها انتقاد از محمود غزنوی بود. طبق گفتههای نظامی عروضی و فریدالدین عطار زمان کلی سرودن این کتاب ۲۵ سال بوده است. البته، در هجونامه که سرودهای از فردوسی در نکوهش محمود غزنوی است، او این زمان را سه مرتبه ۳۰ سال و یک مرتبه ۳۵ سال گزارش کرده است.
چنانچه آغاز کار سرودن شاهنامه را سال ۹۷۷ میلادی و پایان کار آن را ۱۰۰۹ میلادی، بدانیم، کار سرودن آن ۳۳ سال طول میکشد. جلال خالقی، شاهنامه پژوه ایرانی، نیز این زمان را ۳۵ سال میداند.
گفتنی است که برخی از پژوهشگران در درستی تعلق هجونامه به فردوسی شک دارند. خاورشناسی آلمانی به نام نُلدِکه نیز باور دارد که فردوسی هجونامه را برای زدودن تمامی بیتهای پراکنده در مدح محمود غزنوی سروده است. جلال خالقی نیز عقیده دارد که بیتهای زیبایی در هجونامه وجود دارد که برگرفته از شاهنامه نیستند. بنابراین، ساختگی بودن بیشتر بیتهای آن دلیل بر آن نیست که سرودهی خود فردوسی نباشد.
پشتیبانان مالی فردوسی برای نوشتن شاهنامه
فردوسی در کتاب شاهنامهی خود ۶ نفر را ستایش کرده است که نام آنها را ذکر میکنیم:
- منصوربن ابومنصور محمدبن فرزند حکمران توس،
- سلطان محمود غزنوی،
- وزیر محمود یعنی ابوالعباس اسفراینی،
- برادر کوچک محمود و سپهسالار خراسان به نام نصربن سَبُکتَکین،
- والی توس یعنی ارسلان جاذب،
- حاکم خراج توس به نام حُیّیبن قُتَیبه.
از میان افراد بالا فردوسی منصور را فردی بخشنده، جوانمرد و وفادار میداند. از آنجایی که هنگام سرودن بیتهایی در مدح منصور، او از دنیا رفته بود، مشخص میشود که اینها برای چاپلوسی نبوده است. بعد از منصور این حییبن قتیبه بود که از فردوسی حمایت مالی کرد و او را از پرداخت مالیات معاف کرد.
این شاعر بزرگ از افراد دیگری نیز در کتاب خود یاد میکند، اما ستایشی از آنها نکرده است. برای مثال، او از علی دیلم یاد میکند که شاهنامه را پاکنویس کرد. همچنین، نام بودلف را نیز آورده است که به عقیدهی نظامی عروضی راوی او بوده است.
شباهت شاهنامه با سایر کتابهای معروف
یکی از منتقدان و نویسندگان ایرانی به نام نُدوشن باور دارد که شاهنامهی فردوسی به همراه سه اثر حماسی ایلیاد و ادیسهی هومر، مهاباراتا و رامایانای هندوها، ریشهی آریایی دارند. بدین ترتیب، علت شباهت بین این کتابها مشخص میشود. با این حال، بنا به دلایلی به این نتیجه میرسیم که فردوسی برای نوشتن شاهنامه از کتاب ایلیاد و ادیسه هومر الهام نگرفته است. این بدان جهت است که شرایط دورهی حیات فردوسی و محیط فرهنگی ایران مانع از آگاهی این شاعر نامدار از کار هومر میشد.
زمان درگذشت فردوسی و محل آرامگاه او
گزارشهای مختلف حاکی از آنند که فردوسی در سال ۱۰۲۵ میلادی وفات یافته است. پس از مرگ او واعظ شهر به دلیل شیعه بودن او از دفن کردن پیکرش در قبرستان مسلمانان خودداری میکند. بنابراین، مجبور میشوند که او را در باغ خودش در شهر تابَران توس در نزدیکی دروازهی شرقی رزان دفن کنند. سپس، آرامگاهی روی مقبرهاش بنا میکنند که تا مدتها زیارتگاه افراد مختلف بوده است. این آرامگاه به طور عمد چندین مرتبه تخریب و از نو ساخته میشود.
گفتنی است که در ابتدا ارسلان جاذب، سپهدار توس، آرامگاهی بر روی مقبرهی فردوسی بنا میکند. بعدها، عبیداللهبن ازبک، چهارمین حاکم شیبانی، به دلیل تعصب ضد شیعی خود دستور ویرانی آن را صادر میکند. سپس، در دورهی صفوی به علت توجهی که پادشاهان این دوره به شهر مشهد داشتند، بنای آرامگاه دوباره از نو ساخته میشود.
در دورهی پهلوی، به دلیل افزایش روحیهی ملی گرایی فرهنگیان از رضاشاه درخواست کردند که آرامگاهی برای فردوسی بسازد که شان و منزلت او را نشان دهد. بدین منظور، تعدادی از ثروتمندان زمینهای اطراف مقبره را خریداری و تقدیم رضاشاه کردند. با این کار زمین بزرگی برای ساخت آرامگاه در اختیار بانیان قرار گرفت و آنها آرامگاه باشکوهی ساختند. بعدها، هوشنگ سیحون این آرامگاه را استحکام بخشید.
مختصری درباره جشن هزاره فردوسی
در سال ۱۳۱۳ خورشیدی و در شهرهای تهران، توس و تعدادی دیگر از شهرهای کشورمان، جشنی به مناسب فرا رسیدن هزارمین سالگرد زایش فردوسی برگزار کردند. در این جشن که با مجموعهی آیینها همراه بود، ۴۰ نفر از ایرانشناسان معروف ۱۷ کشور مختلف و ۴۰ نفر از دانشمندان و ادیبان ایرانی حاضر شدند. طی جلسه سخنرانی ۵ روزهای از ۱۲ تا ۱۶ مهر در سالن دارالفنون تهران ایراد کردند. بعدها، این جشن به یکی از رویدادهای مهم فرهنگی و یکی از مهمترین کنگرههای علمی ایران معاصر تبدیل شد.
فردوسی؛ شاعر نامدار ایرانی
یکی از شاعرانی که با سرودن شاهنامه سعی در زنده نگه داشتن تاریخ و فرهنگ ایرانی داشت، فردوسی بود. او حدود سی سال زحمت کشید تا داستانهای کهن ایرانی را جمعآوری و در کتابی گردهم آورد. »دستی بر ایران» با معرفی این شاعر بزرگ و کتاب ارزشمند او قصد دارد شما را با فرهنگ ایرانی بیشتر آشنا کند.
پرسشهای متداول درباره فردوسی
در اینجا پرسش و پاسخهایی مطرح شدهاند که اطلاعات شما را دربارهی نوشتار حاضر بیشتر میکنند. چنانچه، شما سؤال دیگری دارید، آن را در قسمت دیدگاههای پایین همین پست با ما مطرح کنید تا در اولین فرصت به آن پاسخ دهیم.
فردوسی شاعر قرن چندم است؟
او در قرن دهم میلادی زندگی میکرد.
فردوسی چند سال عمر کرد؟
با احتساب زمان تولد و وفات او به این نتیجه میرسیم که او حدود ۸۵ سال عمر کرده است.
فردوسی کیست؟
او شاعر حماسهسرای قرن دهم میلادی بود که با نوشتن شاهنامه سعی در حفظ فرهنگ و هویت ایرانی داشت و داستانهای کهن ایرانی را زنده نگاه داشت.
فردوسی پیرو چه دینی بود؟
او به مذهب شیعه معتقد بود.