تاریخ صفویان؛ تغییر مذهب ایرانیان به تشیع (از 1501 تا 1736 میلادی)

شاه اسماعیل صفوی، بنیانگذار حکومت صفویان
مجسمه شاه اسماعیل صفوی
شاه اسماعیل صفوی، بنیانگذار حکومت صفویان
مجسمه شاه اسماعیل صفوی
محتوای این صفحه: نمایش

تاریخ صفویان، داستان حاکمانی است که جنبش‌هایی ملی برای حفظ استقلال ایران به پا کردند. سرکوب شیعیان و جنبش‌های آنان در اواخر دوره‌ی تیموریان باعث شد که مردمان ترکمن، ترک و تاجیک، خود را برای آغاز یک جنبش اساسی آماده کنند. ‌برای آشنایی بیشتر با سرگذشت کشورمان، پیشنهاد می‌کنیم خلاصه تاریخ ایران را بخوانید.

شیخ صفی‌الدین از صوفیانی بود که ۳۰۰ سال پیش از فروپاشی تیموریان در اردبیل، شمال غربی ایران، می‌زیست. اگرچه از شیعه یا سنی بودن وی اطلاعاتی در دست نیست، اما برخی از پیروانش با متحدکردن و سازماندهی شیعیان، در صدد برآمدند که جنبشی قدرتمند به پا کنند و حکومت صفویه را در ایران بنیان بگذارند. نتیجه‌ی این تحرکات، آمادگی برای جنبشی مسلح، کینه‌جویانه و به‌شدت بی‌رحمانه بود.

خانقاه پیروان این صوفیان، به مکان مقدسی تبدیل شد که در آن، همیشه یک صوفی اعظم برای راهنمایی پیروان حضور داشت. پس از مرگ شیخ صفی‌الدین، بر اساس برخی از سنن توافق‌شده یا خواست او، پسرش، شیخ صدرالدین جانشین وی شد. او نیز تا زمان مرگش همچون پدر، به هدایت مردم مشغول بود. به‌تدریج گرایشات احساسی ضدسنی بین صوفیان بیشتر و بیشتر شد.

از سوی دیگر، گفته می‌شود شجره‌نامه شیخ صفی‌الدین به اولین امام شیعه می‌رسد. بنابراین، آن‌ها می‌توانستند نتیجه بگیرند که شیعیان باید برای انتقام به پا خیزند؛ زیرا اهل‌بیت علی را حکمرانان سنیِ بی‌رحمی کشتند که در رأس قدرت بودند. هدف صوفیان احیای تمامیت ارضی ایران و تأسیس سلطنت شیعیان و شناساندن «آیین راستین» بود.

بنابراین، پیروان صوفی که آماده‌ی جنگ بودند، به گرجستان حمله کردند. آن‌ها صوفی اعظم را نماد ولایت و مظهر الوهیت می‌دانستند. در نتیجه، این موضوع می‌توانست تعهد دینی آن‌ها به جنبش را توجیه کند، شهادت در جهاد در برابر کافران را مشروعیت بخشد و برایشان کامیابی و نیکبختی به ارمغان آورد.

نقشه‌ی ایران در دوره‌ی صفویان

نقشه تاریخ صفویان
نقشه ایران در دوره صفویه

احوالات ایران پیش از صفویه و زمینه‌های پیدایش آن‌ها!

پیش از تأسیس حکومت صفوی، کشورمان دچار تفرقه و تجزیه شده بود و حکومت واحد و قدرتمندی در آن وجود نداشت. حاکمان محلی نیز در تلاش برای افزایش قلمروی حکومت خود بودند که باعث می‌شد امنیت شهرها و روستاها از بین برود. در این اوضاع، حکومت عثمانی نیز برای گسترش قلمروی حکومت خود در غرب ایران، به سرزمین‌های هم‌جوار حمله می‌کرد. شمال ایران و منطقه‌ی فرارود (ماوراء‌النهر) نیز توسط ازبک‌ها تسخیر شده بود و آن‌ها به‌طور مداوم مرزهای ایران را تحت تاخت‌و‌تاز قرار می‌دادند.

تبارشناسی و تاریخچه صفویه

تبار خاندان صفوی که پس از ایلخانان و تیموریان حکومت را به دست گرفتند، به صوفیان می‌رسید. به همین دلیل، این حکومت را با حکومت ساسانی مقایسه می‌کنند که موبدان زرتشتی آن را پایه‌گذاری کرده بودند. هرچند، اطلاعات کاملی از جزئیات طریقت صفوی در دست نیست، به نظر می‌رسد که صفویان پیش‌تر اهل سنت بوده‌اند، اما به‌تدریج تحت‌تأثیر قبایل ترکمن (حامیان اصلی صفویان) به مذهب شیعه گرویدند.

خانواده و تبار صفوی نیز هنوز مشخص نیست و در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. عده‌ای از صاحب‌نظران معتقدند آن‌ها کرد بودند و نیاکان آن‌ها از قومیت‌های مختلفی مثل کرد، ترک، گرجی و یونانی تشکیل شده بودند. در این خصوص، می‌توان چنین اظهار داشت که آن‌ها بومی ایران محسوب می‌شدند و به زبان ترکی آذربایجانی تکلم می‌کردند.

در واقع، آن‌ها در سده‌ی یازدهم میلادی، پس از ساکن‌شدن در اردبیل، زبان ترکی را از ترک‌زبانان آنجا یاد گرفته‌اند. هرچند، عده‌ای از پژوهشگران آن‌ها را بومی اردبیل می‌دانند.

ازآنجا‌که صفویان به جعل اسناد و مدارک خود پرداختند، اطلاعات موثقی درباره‌ی آن‌ها وجود ندارد. آن‌ها تمایل داشتند با شیعه نشان دادن خود، از حکومت عثمانی تمایز جویند. برای این منظور، مدارک مربوط به شیعه‌نبودن مؤسس حکومت صفوی، شیخ صفی‌الدین اردبیلی، را از بین بردند. به نظر می‌رسد که او سنی شافعی بوده است.

آن‌ها سعی داشتند خود را از اولاد پیامبر(ص) جلوه دهند و وانمود کنند که سید هستند. به همین دلیل، با ایجاد شجره‌نامه‌ی جعلی، تبار خود را به هفتمین امام شیعیان، امام موسی کاظم(ع) رساندند.

گفتنی است که شیخ صفی‌الدین اردبیلی که به نام پیر آذری نیز شهرت داشت، به زبان آذری کهن صحبت می‌کرد. پدر او، شیخ امین‌الدین جبرائیل، و اجدادش در روستای کلخوران اردبیل با کشاورزی روزگار می‌گذراندند.

تأسیس حکومت صفویه در تاریخ ایران

با دستور اسماعیل، نام اولین امام شیعیان را به اذان اضافه کردند. همچنین نام‌های سه خلیفه‌ی اول اهل تسنن، توسط حکمرانان لعن شد که اعتراضات زیادی برانگیخت. صوفی‌ها در خیابان، با خود تبرزین حمل می‌کردند و با هرکسی که رویه‌ای خلاف این دستورات داشت، برخورد می‌کردند. صوفی اعظم اجازه داده بود که در صورت لزوم، مخالفان را بکشند.

بنابراین، این دستور در قلمروی حکومت پادشاه جوان، اطاعت می‌شد. پیروان مهاجم شاه اسماعیل برای مراقبت از وضعیت، در همه جا حضور داشتند. آن‌ها را به این علت که کلاه‌ قرمز می‌پوشیدند، «قزل‌باش» به‌معنای کلاه‌قرمزها، می‌نامیدند.

در آن زمان، از متکلمان شیعه‌ی مشهور جهان دعوت شد که برای نشر و بسط طریقت شیعه و کمک به اجرای دستورات آن، به ایران بیایند. این امر به شناخته‌شدن تشیع در ایران کمک می‌کرد. در حقیقت، اعلام تشیع به‌عنوان مذهب رسمی ایران، نوعی اعلام جنگ به کشورهای اهل تسنن همسایه یعنی دولت‌های عثمانی و ازبک و قبایل ترک و تاجیک بود. در واقع، قوم‌های حاکم در این کشورها بخش‌هایی از کشور ما را اشغال کرده بودند.

فهرست شاهان دوره صفویه

در زمان صفویان پادشاهان مختلفی به قدرت رسیدند که در ادامه به معرفی آن‌ها می‌پردازیم:

اسماعیل، اولین تاج‌دار دودمان صفویه

پس از شیخ صدرالدین، چند نسل از فرزندان شیخ صفی‌الدین به مقام صوفی اعظم رسیدند تا نوبت به اسماعیل رسید.

اسماعیل زمانی به دنیا آمد که درگیری بین خاندان صفوی و آق‌قویونلوها بالا گرفته بود. پدرش، شیخ حیدر، به دست آق‌قویونلوها کشته شد و اسماعیل یک‌ساله را در قلعه‌ی استخر فارس زندانی کردند. مریدان صفوی او را به‌سمت اردبیل فراری دادند؛ اما به‌دلیل آنکه آق‌قویونلوها در تعقیبشان بودند، ناگزیر او را به جانب رشت فرستادند.

حکمران لاهیجان که خود از صوفیان بود، چند سالی از اسماعیل و خانواده‌اش پذیرایی کرد. به اسماعیل در ۶ سالگی مقام صوفی اعظم، مرشد کامل، شیخ (پیر) و سلطان اعطا شد.

در این زمان، بر پیروان تشیع و صفویان بسیار افزوده شد تا جایی که وقتی اسماعیل در ۱۳سالگی به اردبیل برگشت، تعداد مریدان جان‌نثارش به ۷هزار نفر می‌رسید.

نبودن حکومت مرکزی واحد و ضعف سیاسی و نظامی مملکت کار را به جایی رسانده بود که امپراتوری عثمانی فکر تجاوز به خاک ایران را در سر می‌پروراند. اسماعیلِ نوجوان خیزش تاریخی خود را به پشتگرمی مریدانش آغاز کرد. او ابتدا به اردبیل رفت و آنجا را تسخیر کرد. در این زمان، مریدانی که در تاریکی خزیده بودند، بیرون آمدند و به مرشد اعظم و جوان خویش پیوستند. او به زیارت مقابر اجداد خود در اردبیل رفت و از مادر پیرش طلب دعای خیر کرد. سپس با سپاهیان شیعه‌ی متعصب خود به جنگ گرجیان رفت و منطقه‌ی ازدست‌رفته‌ی گرجستان را بازپس گرفت.

پس از چند سال، اسماعیل به قصد انتقام خون پدرش، به همراه لشکر صوفیان، عازم شیروان شد. او در محلی نزدیک دهکده‌ی گلستان با سپاه شیروان وارد جنگ شد و پادشاه شیروان را از دم تیغ گذراند. بعد از آن، نوبت تصفیه‌حساب با آق‌قویونلوها و گرفتن انتقام خون پدر شد. او در نخجوان با سرسلسله‌ی آق‌قویونلوها، الوند میرزا، جنگید و توانست نخجوان را تصرف کند.

پس از آن، اسماعیل پیروزمندانه به تبریز برگشت تا رسماً اعلام کند که می‌خواهد سلسله‌ی جدید خود را تأسیس کند: سلسله صفویه. او هنوز بسیار جوان و احتمالاً ۱۴ ساله بود و به‌رغم این واقعیت که اکثریت مردم تبریز اهل تسنن بودند، شیعه را به‌عنوان دین رسمی اعلام کرد. بدین ترتیب، تاریخ صفویان با اسماعیل آغاز شد که بعدها ‌عنوان شاه اسماعیل اول گرفت.

شاه اسماعیل، تمام حاکمان آق‌قویونلو را که به‌طور محلی در بخش‌های مختلف ایران حکومت می‌کردند، برکنار کرد. سپس، خان ازبک‌ها را شکست داد و او را از خراسان، شمال غرب ایران، به عقب راند. در همین زمان که صفویان بر عقاید شیعی خود پای می‌فشردند، پادشاهان عثمانی نیز بر تسنن تعصب می‌ورزیدند تا جایی که سلیم‌خان اول، چهل‌هزار تن از مردم شیعه‌ی آناتولی را وحشیانه کشت. بدین ترتیب، اختلافات مذهبی بهانه‌ای شد تا آتش جنگ بین دو همسایه زبانه بکشد.

جانشینان اسماعیل، در جنگ مداوم با همسایگان ایران بودند که گاه و بیگاه، بی‌دلیل به خاک ایران حمله می‌کردند. گاهی اوقات، موفق می‌شدند که آن‌ها را به عقب برانند و گاهی اوقات هم نمی‌توانستند. بیشتر جانشینان شاه اسماعیل، یا بیش از حد بر روی زندگی حرمسرا، هوسرانی و باده‌نوشی متمرکز بودند یا بیش از حد درباره‌ی مسائل مذهبی نگران بودند. گاهی اوقات هم بسیار به هر دوی این کارها مشغول بودند.

جنگ چالدران

دو لشکر ایرانی و عثمانی در دشت چالدران، در شرق دریاچه‌ی ارومیه صف‌آرایی کردند. سپاه سلطان سلیم به تفنگ و توپ‌خانه مجهز بود و همین، کار را بر شاه جوان و لشکرش دشوار می‌ساخت. شاه اسماعیل رشادت‌ها به خرج داد و بارها با شمشیر به توپ‌های دشمن حمله برد؛ اما شمشیر و تن سربازان قزل‌باش حریف سرب داغ عثمانی نشد و لشکر ایرانی شکست خورد.

البته این شکست آسیبی به پایداری حکومت صفویان نزد. شاه اسماعیل پس از این حادثه، دیگر به سراغ جنگ و لشکرکشی نرفت و تنها با هدف تجهیز سپاه، به فکر ارتباط با کشورهای اروپایی افتاد که به مرحله‌ی عمل نرسید.

این‌گونه بود که اسماعیل، سلسله صفویه را با به‌چالش‌کشیدن اهل تسنن و لشکرکشی‌های نظامی آغاز کرد و بنیانگذار تاریخ صفویان ایران نام گرفت.

شاه تهماسب اول

دومین پادشاه در ایران صفوی شاه تهماسب اول نام داشت. او پسر بزرگ شاه اسماعیل اول بود و بر اساس آنچه در پادشاهی موروثی رسم بود، حکومت در ده‌سالگی به او تعلق گرفت.

در نخستین سال‌های به سلطنت رسیدن شاه تهماسب اول، به‌دلیل سن‌‌وسال کم او، رهبران قزلباش تلاش کردند حکومت را به دست بگیرند. بااین‌حال، او توانست قزلباش‌ها را شکست دهد و حکومت خود را تثبیت کند.

پس از آن، با حمله‌ی ازبک‌ها به خراسان رو‌به‌رو شد. ازبک‌ها همواره به خراسان حمله و مردم آن را قتل‌عام می‌کردند؛ تا اینکه شاه تهماسب با شکست آن‌ها آرامش را به خراسان برگرداند.

در آن دوران، عثمانی‌ها نیز در غرب، مرزهای کشور را تهدید می‌کردند. بنابراین، جنگ بین صفویان و عثمانی‌ها تا مدت‌ها ادامه یافت. این جنگ‌ها در نهایت با انعقاد پیمان صلح آماسیه بین حکومت صفویان با عثمانی پایان یافت. طبق این پیمان، ایران حکومت بخش‌های شرقی ارمنستان، گرجستان و آذربایجان را به دست گرفت. بخش‌های غربی ارمنستان، گرجستان و عراق نیز تحت سیطره‌ی عثمانی‌ها درآمد.

سپس، شاه تهماسب به‌دلیل نزدیک‌بودن پایتخت حکومتش (تبریز) به مرزهای دولت عثمانی، قزوین را به پایتختی برگزید.

شاه اسماعیل دوم

پس از شاه تهماسب اول، یکی از پسرانش به نام اسماعیل به حکومت رسید و شاه اسماعیل دوم نام گرفت. او پادشاهی دلیر بود و پیش‌تر موفق شده بود چندین مرتبه عثمانی‌ها را شکست دهد و آن‌ها را از کشور بیرون براند. همین موضوع تشویش شاه تهماسب را برانگیخته بود و ترس از اینکه او حکومت را از دستش خارج سازد، باعث شد فرزندش را از خود دور کند. بدین منظور، او اسماعیل را به حاکمیت هرات منصوب کرد.

گفته می‌شود که پیروزی اسماعیل بر عثمانی‌ها موجب محبوبیت او میان مردم و به‌خصوص سپاه قزلباش‌ها شده بود؛ به همین دلیل،‌ در دوره‌ای شاه تهماسب او را در قلعه‌ای موسوم به قلعه‌ی قهقهه به‌مدت بیست سال زندانی کرد.

به‌هرحال، شاه اسماعیل یکم با وجود همه‌ی این مشکلات، بعد از پدرش به حکومت رسید. هرچند، او نیز به‌محض به چنگ آوردن قدرت، درخصوص اطرافیان خود قساوت زیادی به خرج داد. در واقع، ترس او برای از دست دادن قدرت باعث شد که عموها، عموزادگان، برادران و برادرزادگان خود را در همان ابتدای حکومت به قتل برساند. البته، برادر بزرگ او که در آن دوران حاکم کرمان بود و همچنین پسرانش از این کشتار جان سالم به در بردند.

از میان تمامی پادشاهان دودمان صفوی، شاه اسماعیل دوم کمتر از بقیه حکومت کرد. مدت حکومت او حدود یک‌ونیم ‌سال بود.

شاه سلطان محمد

چهارمین پادشاه حکومت صفویان شاه سلطان محمد با نام اصلی شاه محمد خدابنده و پسر شاه تهماسب اول بود. او به‌دلیل بینایی کمی که داشت، از کشتارهای شاه اسماعیل دوم که از ترس جانشینی بود، جان سالم به در برد. او پیش‌تر حکمرانی پارس را عهده‌دار بود. سپس، با کشته‌شدن اسماعیل یکم، قزلباش‌ها او را به‌عنوان پادشاه صفوی برگزیدند.

کم‌بینایی شاه سلطان محمد مشکلی جدی در پادشاهی او بود. او نتوانست همانند پدرش مقتدرانه حکومت را اداره کند. بنابراین، در زمان حکمرانی او عثمانی‌ها از اوضاع نابسامان پدیدآمده پس از مرگ شاه اسماعیل دوم استفاده کردند و تبریز را به تصرف خود درآوردند. گذشته از آن، قزلباش‌ها نیز از شاه سلطان محمد باج می‌گرفتند تا اقدامی علیه‌ او انجام ندهند؛ چراکه می‌دانستند حمایت‌نکردنشان منجر به سقوط حکومت او می‌شود. همین موضوع باعث شد که در زمان حکومت او خزانه دولت خالی شود.

او طی دوره‌ی حکومت خود، با دولت‌های عثمانی و ازبک وارد جنگ شد و در هر دو نبرد، شکست سختی تجربه کرد. درنتیجه‌ی این جنگ‌ها قسمت‌های زیادی از خاک ایران به تصرف دشمن درآمد.

او به‌طور مکرر بر سر جانشینی با فرزند خود عباس میرزا نیز به جنگ پرداخت. ازآنجاکه قزلباش‌ها از عباس میرزا حمایت می‌کردند، این پادشاه صفوی از فرزندش شکست خورد. سپس، تا پایان عمر در قلعه‌ی الموت زندانی شد.

شاه عباس اول، پادشاه مقتدر سلسله صفویه

شاه عباس از پادشاهان تأثیرگذار در تاریخ صفویان به حساب می‌آید. در دوره‌ای که شاه عباس اول بر تخت سلطنت بود، حکومت صفویان در اوج شکوه خود قرار داشت. شاه عباس، پس از پدرش محمد خدابنده، در ۱۸سالگی در قزوین بر تخت پادشاهی نشست. او با چالش حضور ارتش‌های خارجی مانند عثمانی‌ها و ازبک‌ها در قلمروی ایران مواجه شد. خراسان، گرجستان، آذربایجان و لرستان به اشغال آن‌ها در آمده بودند.

مدیریت دولت هم در وضع نابسامانی بود. مرشد قلی‌خان استاجلو که قدرت واقعی حکومت را در دست داشت، مربی شاه عباس جوان بود و او را در ریشه‌کن‌کردن بسیاری از مشکلات کمک کرد؛ این در حالی بود که گه‌گاه به او تحکم هم می‌کرد. شاه جوان که شاهد قتل برادر و مادرش بود و حضور قدرت‌طلبان سنگدل پیرامونش اوضاع را برایش آزاردهنده کرده بود، برای حفظ حیات و دوام سلطنت، از مربی خود کمک‌های لازم را گرفت. سرانجام برای رها‌شدن از دست حیله‌های او، به تدبیر و حیله، او را نیز از میان برداشت.

او پایتخت صفویان را از قزوین به اصفهان منتقل کرد. اصفهان، تحت حکومت مقتدرانه‌ی وی، رونق گرفت. اصفهان در دوره‌ی شاه عباس اول مهد علم و هنر و فرهنگ شد. او هچنین در سراسر کشور دست به ساخت بناهایی در جهت رفاه حال مردم زد که از مشهورترین آن‌ها ساخت کاروانسراهای شاه‌عباسی است. او نیت کرده بود که ۹۹۹ کاروانسرا بسازد.

شاه عباس پادشاهی مقتدر اما بیمناک از توطئه‌ی نزدیکانش بود؛ تا جایی که دو پسر خود محمد میرزا و امام‌قلی میرزا را کور کرد.

ازآنجاکه ارتش قزل‌باش، فقط از دستور فرمانده ارشد خود اطاعت می‌‌کردند، شاه عباس برای نخستین‌بار در طول تاریخ صفویان و تاریخ ایران، ارتشی منظم و مدرن تأسیس کرد. سپس یک‌سوم نیروهای قزل‌باش را با اعطای مزایای خوب در ارتش مدرن خود نگه داشت و آن‌ها را شاهسون‌ (یعنی دوستدار شاه) نامید. همچنین ارتشی به‌شیوه‌ی سنتی با مهارت در جنگ‌های نامنظم و پارتیزانی تأسیس کرد و آن‌ها را در استان فارس (ایران مرکزی)، با ۶۰هزار تفنگ و ۵۰۰ توپ جنگی تجهیز کرد.

او تسلیحات و تجهیزات نظامی را از انگلیس وارد می‌کرد. قراردادهای بزرگی با یک شرکت بریتانیایی به نام کمپانی هند شرقی بست. گفتنی است که شاه عباس در مقابل واردات تسلیحات مدرن از انگلیس، هیچ بخشی از خاک ایران را به آن‌ها نداد. در آن زمان، ایرانی‌ها با دولت‌های غربی روابط پایدار و مناسبی برقرار کرده بودند و همین باعث بیمناکی حکومت عثمانی شده بود.

شاه عباس با تشکیل ارتش مدرن خود، موفق شد تقریباً پس از یک قرن، پرتغالی‌ها را از خلیج فارس و سواحل بحرین بیرون براند. او تمام نیروهای خارجی را از خاک ایران همچون جزایر هرمز و قشم بیرون کرد. او همچنین توانست در نبرد با سپاه عثمانی، آنان را شکست بدهد و بغداد و عراق امروزی را از باز پس بگیرد. به‌‌ویژه به‌‌دلیل وجود زیارتگاه‌‌های شیعه در آن مناطق، آنجا را بخشی مهم از ایران می‌دانست.

عثمانی‌ها بارها به شهرهای زیارتی شیعه حمله کردند؛ اما آن شهرها، تا پایان حکومت شاه عباس بخشی از خاک ایران باقی ماندند. وی خسارات وارد شده به آن مکان‌های مذهبی را مرمت کرد و بناهای باشکوهی در آنجا ساخت. دوران حکومت سلسله صفویه زمانی بود که این زیارتگاه‌ها رونق گرفتند.

شاه صفی اول؛ بی‌رحم‌ترین پادشاه دودمان صفوی

ششمین پادشاه صفویان که چهارده سال حکومت را در دست داشت، شاه صفی اول، نوه‌ی شاه عباس بود. او در حرمسرا پرورش یافته بود و هیچ ذهنیتی از اداره امور کشور نداشت. پیش‌تر نیز برخلاف اجدادش، هیچ‌گونه مسئولیت سیاسی به او واگذار نشده بود و تا به‌ آن زمان، بر هیچ ولایتی حکومت نکرده بود. به همین دلیل، ترس ازدست‌دادن حکومت را داشت. همین ترس باعث شد که او بسیاری از شاهزادگان صفوی و سرداران بزرگ را به قتل برساند.

او به‌دلیل نداشتن توانایی برای اداره‌ی کشور، تمامی امور را به وزیر خود یعنی ساروتقی اعتماد‌الدوله و یکی از حاکمان گرجی ایران به نام رستم‌خان سپهسالار سپرد.

در نخستین سال‌های حکومت او، ازبک‌ها به مشهد حمله کردند. آن‌ها بعد از دست‌کم یازده بار حمله به کشور، شکست خوردند و به ماوراء‌النهر عقب‌نشینی کردند.

افزون بر آن، پس از مرگ شاه عباس اول، عثمانی‌ها به‌پادشاهی سلطان‌مراد، لشکرکشی به آذربایجان و بغداد را آغاز کردند. نتیجه این لشکرکشی‌ها فتح بغداد بود. پس از آن، عهدنامه‌ای به نام زَهاب بین ایران و عثمانی بسته شد که صلح دو کشور را در پی داشت.

شاه عباس دوم

بزرگ‌ترین پسر شاه صفی، شاه عباس دوم نام داشت که در نه‌سالگی، حکومت صفویان را بر عهده گرفت. در دوره‌ی حکومت او کشور ایران با صلح و پیشرفت فراوانی همراه بود.

شاه عباس دوم در دوره‌ی حکومت خود با امپراتوری گورکانی به جنگ پرداخت و با به‌دست‌گرفتن فرماندهی سپاه در جنگ، آوازه و اعتبار بسیاری کسب کرد. در این جنگ، او بر قندهار تسلط یافت.

پس از آن، او با نیروهای روسی در قفقاز روبه‌رو شد که به جنگ ایران و روسیه انجامید. در آن دوران، روس‌ها پایگاهی نظامی در کنار رودخانه سولاک و قلعه‌ای در بخش ایرانی رود ترک ایجاد کرده بودند. بنابراین، شاه عباس دوم نیروهایی را برای سرکوب آن‌ها فرستاد و به ویران‌کردن پایگاه نظامی آن‌ها پرداخت.

آن زمان، در جبهه‌ی شرقی ایران جنگ دیگری به وقوع پیوست. البته، دولت روسیه با فرستادن سفیر خود سعی کرد جنگ را به شیوه‌ای مسالمت‌آمیز به پایان برساند. این پادشاه صفوی هم که قصد کشاندن جنگ به سرزمین‌های دور شرقی را داشت، پیشنهاد او را پذیرفت. این جنگ بدون فتح سرزمینی دیگر به پایان رسید؛ اما صفویان نفوذ خود را به قفقاز شمالی افزایش دادند.

شاه سلیمان اول

سام میرزا پسر ارشد شاه عباس دوم که به صفی میرزا مشهور بود، با عنوان شاه صفی دوم تاج‌گذاری کرد. در همان سال‌های اول سلطنت او آشفتگی‌های زیادی در اوضاع کشور پدیدار شد. این آشفتگی‌ها به‌دلیل نایاب‌شدن نان و گران‌شدن کالاهای عمومی رخ داده بود.

از طرفی، قبایل شرقی دریای خزر نیز شورش کرده بودند. در طی این شورش‌ها، قزاق‌ها با حمله به ایران از طریق دریا و کشتن بسیاری از مردم ایران، بخشی از کشور را اشغال کردند. سپس، کاخ فرح‌آباد ساری را آتش زدند.

گذشته از آن، با وقوع زلزله‌های مهیب در آذربایجان و ارمنستان خسارت‌ها و ویرانی‌های بسیاری به بار آمد و ۸۰هزار نفر کشته شدند. سپس، پادشاه نیز بر اثر مصرف زیاد مشروبات الکلی بیمار شد. وزیران و پزشکان برای توجیه این پدیده‌ها ادعا کردند زمان تاج‌گذاری اشتباه محاسبه شده و باید تکرار شود.

بنابراین، شاه صفی دوم این‌ بار با عنوان سلیمان اول تاج‌گذاری دیگری انجام داد. در این دوران، او اداره‌ی امور کشور را به وزیر اعظم یعنی شیخ‌علی‌خان زنگنه و گروهی از خواجه‌های حرمسرا سپرد که پیامدهای منفی به همراه داشت.

شاه سلطان حسین

نهمین پادشاه ایران صفوی شاه سلطان حسین بود. او به‌دلیل آنکه از کودکی در انزوای حرم بزرگ شده بود، آگاهی چندانی درباره‌ی حکومت‌داری نداشت. او شخصی آرام و مهربان بود و دین‌مداری و خودداری از خوردن شراب او را بسیار محبوب کرده بود. در دوره‌ی حکومت او با افزایش نفوذ روحانیان شیعه، سخت‌گیری بر اقلیت‌های مذهبی افزایش یافت.

همچنین در این دوره، افغان‌های غلجایی، ابدالی، بلوچ‌ها، کردها و اقوام لزگی در سرتاسر ایران سر به شورش نهادند. ضمن آنکه شخصی به نام محمود افغان تلاش کرد حکومت مرکزی به پایتختی اصفهان را نابود کند. بنابراین، این پادشاه صفوی پسران خود یعنی تهماسب میرزا و صفی میرزا را برای تثبیت حکومت مرکزی به کرمانشاه فرستاد.

با وجود تدابیر اندیشیده‌شده، یک سال بعد محمود افغان اصفهان را تصرف کرد. سپس، شاه سلطان حسین خود تاج پادشاهی بر سر او نهاد و حکومت صفویان به نابودی کشیده شد.

شاه تهماسب دوم

پس از محاصره‌ی پایتخت صفویان (اصفهان) توسط محمود افغان، بزرگان و امیران قزلباش تصمیم گرفتند یکی از پسران سلطان حسین را به ولیعهدی برگزینند. بدین ترتیب، احتمال می‌رفت که او با جمع‌کردن سپاه، محاصره‌ی اصفهان را بشکند. آن‌ها پس از مشورت، در نهایت تهماسب میرزا را برگزیدند.

او با دویست نفر از اهالی تبریز از اصفهان خارج و به قزوین رفت؛ اما نتوانست برای محاصره‌ی اصفهان کاری کند. سپس، در عمارت دولتخانه‌ی قزوین تاج‌گذاری کرد. محمود افغان با شنیدن این خبر، سپاهی بدان‌جا فرستاد و تهماسب دوم به آذربایجان گریخت.

شاه تهماسب برای پس‌گرفتن قدرت از محمود افغان، تصمیم به بستن قرارداد با روس‌ها و عثمانی‌ها گرفت. این دولت‌ها به‌شرطی شاه تهماسب را به پادشاهی ایران می‌پذیرفتند که قسمت‌های اعظم شمال و غرب ایران بین آن‌ها تقسیم شود. شاه تهماسب این را نپذیرفت و به مقابله با روس و عثمانی پرداخت. البته، او در این نبردها شکست خورد و دولت عثمانی بخش عظیمی از کشور از جمله تبریز را به اشغال خود درآورد.

شاه تهماسب مجبور شد از تبریز به اردبیل و از آنجا به تهران فرار کند. اشرف افغان با شنیدن این خبر به تهران لشکر کشید و شاه تهماسب شکست خورد و به مازندران و استرآباد فرار کرد. سپس، تهران و قزوین به تصرف اشرف درآمد.

پس از آن، شاه تهماسب در جریان تسخیر مشهد وارد شد. در آن دوران، شخصی به نام نادرقلی برای تسخیر مشهد تلاش بسیار کرده، اما موفقیتی به دست نیاورده بود. بنابراین، شاه تهماسب با پیوستن به قشون فتحعلی‌خان قاجار از استرآباد به مشهد رفت. نادر نیز با سپاه خود به او پیوست. در این جریان، نادر فرماندهی کل سپاه را به دست گرفت و مشهد را تسخیر کرد.

پس از آن، او موفقیت‌های بسیاری به دست آورد و توانست اصفهان را نیز از افغان‌ها پس بگیرد و آن را به شاه تهماسب واگذار کند. بدین ترتیب، عهدنامه‌ای میان تهماسب و نادر امضا شد که طبق آن، خراسان و کرمان و مازندران به نادر و فرزندانش و مابقی کشور به تهماسب تعلق می‌گرفت.

پس از این جریانات، شاه تهماسب دوباره به مقابله با عثمانی و روس پرداخت که مرزهای کشور را تهدید می‌کردند. نتیجه‌ی این جنگ‌ها صلح با این دولت‌ها و سپردن رود ارس به عثمانی و رود کر به روسیه بود.

البته، نادر شاه افشار با شنیدن این خبر با فرستادن نامه‌ای به دولت عثمانی خواستار برگرداندن تمامی ولایات ایران شد. او پس از چندی، شاه تهماسب را از سلطنت برکنار کرد و پسر دو ماهه‌ی او عباس میرزا، عنوان ولیعهد را گرفت. بنابراین، در اینجا سلطه‌ی سیاسی دودمان صفوی بر ایران به پایان رسید‌.

شاه عباس سوم

نادرشاه افشار پس از عزل شاه تهماسب دوم و انتخاب عباس میرزا به جانشینی پدرش، برای دورماندن شاه نوزاد از رقبای تهماسب، او را به‌همراه مادرش به قزوین فرستاد. سپس، خود را نایب‌السلطنه نامید.

بعد از گذشت چهار سال از این ماجرا، شورایی تحت عنوان شورای دشت مغان شکل گرفت که سلطنت نادر را تصدیق می‌کرد. این‌گونه شد که پادشاهی از خاندان صفویه به افشار منتقل و سلسله‌ی افشاریه بنیان نهاده شد.

نظام اداری دوره صفویه

از دید نظامی و مدیریتی، دوره‌ی صفویه، یک بازه‌ی زمانی برجسته‌ در تاریخ ایران است. در طول سلطنت پادشاهان مقتدر صفوی، یک قدرت حاکم متمرکز برقرار بود. با این حال، برخی از گروه‌های قومی که در ارتش صفوی خدمت می‌کردند، به‌دنبال تمرکززدایی و استقلال بودند. مدیران و جنگ‌طلبان، طبقه‌ی حاکم را تشکیل می‌دادند.

فرماندهان ارشد ارتش صفویان، در ابتدا ترک و ترکمن بودند؛ اما بعدها، گرجی‌ها و ارمنی‌ها جای آن‌ها را گرفتند. تاجیک‌های فارسی‌زبان هم به‌عنوان مدیر، کار می‌کردند. تمام این افراد مورداعتماد شاه و احتمالاً روحانیون عالی‌رتبه بودند. بازرگانان و صنعتگران افراد طبقه‌ی متوسط بودند که اغلب، تاجیک بودند. در حقیقت، آنان افرادی بودند که سنت ایرانیان را حفظ و نگهداری می‌کردند، زیرا زبان دربار ترکی بود.

اگرچه، روحانیون عالی‌رتبه، حق مداوم و نامحدود نظارت بر مسائل مذهبی را داشتند، زمانی که پادشاهی مقتدر حکمرانی می‌کرد، اراده‌ی او بالاتر از همه بود. تاریخ صفویان شاهد چنین تسلط و قدرت جامعی بر جنبه‌های مذهبی و سیاسی کشور بود.

باورهای فکری و خرافات دوران صفویان

تا پیش از روی کار آمدن صفویان، بیشتر مردم سنی‌مذهب بودند. شیعیان نیز در شهرهای مختلف کشور مثل مشهد، سبزوار، قم، کاشان و شهرهای شمالی ایران پراکنده شده بودند. هنگامی که شاه اسماعیل به قدرت رسید، مذهب شیعه‌ی دوازده‌امامی را دین رسمی کشور اعلام کرد. در آن زمان، بسیاری از مردم این دین را پذیرفتند. برخی از صاحب‌نظران بر آن باورند که صفویان به دلایل مختلفی همچون ایجاد وحدت و یگانگی بین مردم، جداکردن ایران از سایر کشورهای اسلامی و تأمین استقلال کشور این کار را انجام دادند.

در آن دوران، تألیف بسیاری از کتاب‌ها و رساله‌های دینی به زیان فارسی، به مردم ایران کمک کرد تا درباره‌ی اصول دین و مسائل شرعی اطلاعات کسب کنند. بدین ترتیب، اطلاعات دینی فقط در انحصار عرب‌زبانان نبود.

پادشاهان صفوی همچنین عمده‌ی توجه خود را صرف ساخت و تعمیر مسجدها، مدرسه‌ها و بناهای مذهبی کردند. بیشتر این بناها در دو شهر قم و مشهد ساخته شدند. بزرگان و ثروتمندان نیز مثل پادشاهان از ساخت مدرسه و مسجد غافل نشدند.

در دوره‌ی صفوی، دو باور در بین مردم رواج یافته بود:

مقدس شمردن پادشاهان و تکریم آن‌ها

در دوره‌ی حکومت صفویان، مردم باید در برابر پادشاه تعظیم می‌کردند. آن‌ها گاه تصور می‌کردند که پادشاه می‌تواند بیماری‌هایشان را شفا بخشد. در آن دوران، قزلباش‌ها به پادشاهان صفوی ارادت خاصی داشتند و افرادی را که مورد غضب پادشاه قرار می‌گرفتند، زنده‌زنده در گور می‌کردند.

تعیین حلال و حرام نیز بر عهده‌ی پادشاه بود و کشته‌شدن در راه پادشاه، شهادت به شمار می‌رفت. پادشاه وجودی مقدس محسوب می‌شد و همگان باید اوامر او را اطاعت می‌کردند. این پادشاهان در تعیین مرگ و زندگی اطرافیان خود نیز نقش بسزایی داشتند.

باور به ظهور امام زمان(عج)

بنا بر گزارشات مختلف، اعتقاد بر آن بود که منجی شیعیان در دوره‌ی صفوی ظهور خواهد کرد. به همین دلیل، مردم و پادشاهان صفوی زمینه‌های ظهور او را فراهم می‌آوردند. برای مثال، آن‌ها طویله‌های مخصوصی می‌ساختند و اسب‌های تازه‌نفس را برای امام در آنجا پرورش می‌دادند.

افزون بر آن، در دوره‌ی صفویان خرافاتی نیز در بین مردم باب شده بود. آن‌ها پادشاهان صفوی را نماینده‌ی خدا در زمین می‌دانستند و باور داشتند این پادشاهان جنبه‌ی الهی دارند. باورهای دینی نیز آمیخته به اعتقادات شخصی پادشاه و باورهای دینی او شده بود. از طرفی، رواج صوفی‌گری با مبنای عقلانی ضعیف، باورها و عقلانیت اقشار مختلف مردم را تضعیف کرده بود.

برخی از شیخ‌الاسلام‌های دوره‌ی صفوی باور داشتند که افزون بر امور اخروی، برای همه‌ی کارهای دنیوی، ازجمله سیاست، تجارت، پزشکی، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و امور مشابه، روایت و حدیثی وجود دارد. همین تکیه بر احادیث زمینه‌های تفکر نکردن و باور به خرافات متعددی را پدید آورد؛ ازجمله:

  • رواج غیب‌گویی، خواب‌گزاری و جادوگری؛
  • رواج تقدیرگرایی و تسلیم‌بودن در برابر سرنوشت؛
  • اعتقاد به سحر و طلسم؛ حتی برخی پادشاهان برای در امان ماندن از سحر و جادو، دستور به مخفی نگه‌داشتن مقبره‌‌شان می‌دادند.

ساختار قضایی صفویه

در دوره‌ی صفویان، ساختار قضایی شامل دو بخش عرفی و شرعی بود. در بخش عرفی کارهای مربوط به برقراری نظم و امنیت و سازمان سیاسی مثل شکایات مردمی انجام می‌شد. بدین منظور، شخصی با مقام «دیوان بیگی» وظیفه اداره‌ی امور عرفی کشور را برعهده داشت و شخصی با مقام داروغه وظیفه‌ی رسیدگی به این امور در شهرها را انجام می‌داد. در بخش شرعی نیز به دعاوی حقوقی و شرعی رسیدگی می‌کردند و ریاست آن بر عهده‌ی «صدر» بود. او بالاترین مقام دینی در دولت را داشت و از میان عالمان معروف شیعه انتخاب می‌شد.

قاضی‌های شرع نیز ابتدا از میان عالمان شیعه انتخاب می‌شدند. سپس، صدر آن‌ها را برای اداره‌ی امور شرعی به نقاط مختلف کشور می‌فرستاد. این قاضی‌ها متصدیان ثبت اسناد رسمی کشور نیز بودند و سندهایی مثلا سند داد و ستد، خرید و فروش و دارایی مردم با مهر آن‌ها ارزش و اعتبار داشت. از طرفی، صدر وظیفه داشت که برای شهرهای مختلف مقاماتی به نام شیخ‌الاسلام برگزیند. همچنین، به کارهای مربوط به موقوفات در کشور رسیدگی می‌کرد.

در مواقعی، کارهای قضایی کشور به‌دلیل رعایت‌نکردن حدو‌مرز کارهای عرفی و شرعی، به مشکل می‌خورد. این مشکلات تا پیش از تشکیل حکومت پهلوی توسط رضاشاه ادامه داشت. عیب دیگر این سازمان قضایی اختیاری‌بودن مراجعت به هرکدام از قاضی‌ها توسط افراد مختلف بود.

خلاصه‌ اینکه در دوره‌ی صفویان نظام قضایی کارآمدی وجود نداشت و به‌دلیل بی‌نظمی‌ها و فساد کارکنان آن‌ها، افراد ترجیح می‌دادند برای انجام دقیق امور خود به شخص شاه مراجعه کنند. اگرچه دیوان بیگی مسئولیت انجام کارهای عرفی و صدر مسئولیت انجام قوانین شرعی را بر عهده داشت، کار دستگیری، قضاوت و اجرای احکام بر عهده‌ی داروغه بود. از طرفی، پادشاهان صفوی در هر کاری دخالت می‌کردند.

دستاوردهای پادشاهان سلسله صفویه

تاریخ صفویان شروع یکپارچگی و اتحاد در ایران پس از حمله‌ی اعراب است. شاه اسماعیل موفق شد بار دیگر، ایرانی یکپارچه بنا کند. در زمان شاه عباس اول، نیروهای خارجی از قلمروی ایران بیرون رانده شدند و روابط خوبی با کشورهای خارجی برقرار شد؛ اگرچه این ارتباط به روابط تجاری محدود شده بود.

او برای رونق اقتصاد در ایران کارهای فراوانی انجام داد. تعداد زیادی جاده و پل و کاروان‌سرا ساخت و جاده‌ها را به‌منظور امن‌شدن دادوستد در آن‌ها، ایمن‌سازی کردند. تجارت خارجی رونق گرفت؛ درحالی‌که، به شاه صفویان انحصار داده شده بود.

هیچ انحصاری در صادرات کالاهای مختلف برای پادشاهان وجود نداشت. البته ایران هرگز اقلام باارزش و محصولات خود را صادر نکرد و همچنین اقلام بی‌مصرف خارجی را وارد نکرد. تولید و تجارت داخلی کاملاً مستقل از دولت بود. شاه و فرمانداران محلی، خود را در تولید یا دادوستد اقلام ایرانی مجاز نمی‌دانستند. به آنچه که در داخل کشور نیاز بود، اجازه‌ی صدور نمی‌دادند. ارامنه در تجارت خارجی، خوب عمل می‌کردند. به همین دلیل، شاه عباس اول می‌خواست آن‌ها به پایتخت، اصفهان، مهاجرت کنند.

در بیشتر دوره‌ی حکومت صفویه، ایران با دیگر مذاهب مدارا می‌کرد. البته، این شامل اهل سنت نبود. در برخی موارد، شاه عباس اول به‌دلیل نگرانی‌های امنیتی، رعایت سیاست تسامح را روا نمی‌دانست.

در مقایسه با ادوار قبل، تاریخ صفویان برگ زرین شکوفایی علوم و فرهنگ بود؛ اگرچه محدودیت‌ها و خرافات زیادی وجود داشت. مطالعات در زمینه‌های مختلف مذهبی، تحولات زیادی را نشان می‌دهند که در این عصر پشت‌سر گذاشته شدند. در نهایت، تصوف در نتیجه‌ی مخالفت روحانیان ارشد شیعه با گرایشات صوفیان، تنزل پیدا کرد.

زوال صفویان

بی‌رحمی و مدارانکردن با دیگر مذاهب، دو عامل اصلی فروپاشی حکومت صفویه بود. اهل تسنن و زرتشتیان، همچون پایان دوره‌ی ساسانیان، به مخالفان پیوستند و تنفر خود را از حاکمان دینی زمان نشان دادند. سرانجام، قیامی ضدشیعه، پایانی بر حکمرانی سلطان حسین، آخرین پادشاه ناتوان صفوی و لکه‌ی ننگی در تاریخ صفویان شد.

قیام‌هایی در هرات و قندهار به راه افتاد؛ چراکه پادشاهان صفوی بی‌عدالتی را بر سنی‌ها تحمیل و نیز به آن‌ها توهین می‌کردند. تظاهرات مشابهی در کردستان و داغستان و لار به صحنه آمدند. شاهزادگان بزرگ‌شده در حرم‌سراهای صفویه، دوره‌ی وحشت را به وجود آورده بودند و اکنون باید با عواقب سیاست‌های وحشیانه و ناکارآمدشان روبه‌رو می‌شدند.

سرانجام، افغان‌های سنی به خراسان، سیستان، کرمان، یزد و در نهایت پایتخت، یعنی اصفهان، حمله کردند. در همان زمان، شیراز هم تحت‌محاصره‌ی افغان‌ها قرار گرفت. محمود افغان‌ رهبر این لشکرکشی‌ها بر علیه حاکمان شیعه‌ی ایران بود و با قساوت‌های فراوان تاریخ صفویان را به پایان رساند. محاصره‌ی اصفهان به‌حدی طولانی شد که ساکنان آن با قحطی مواجه شدند و از فرط بی‌غذایی و گرسنگی ناچار شدند سگ‌ها، گربه‌ها، چرم، مردار و حتی گوشت انسان بخورند.

در آن زمان، سلطان حسین حتی از حرم‌سرای خود خارج نشد؛ چه رسد به اینکه از اصفهان دفاع کند. او فقط در روز عاشورا بیرون رفت و برای بدبختی مردم سوگواری کرد. پس از دو روز، تحت‌فشار مردم مجبور شد تسلیم شود. او تاج خود را به محمد تقدیم کرد و به او به‌دست‌آوردن قدرت به‌عنوان شاه بعدی را تبریک گفت و این را خواست خدا دانست.

بدین ترتیب، سلطان حسین از قدرت کناره‌گیری کرد و تاج پادشاهی را به شورشیان افغان در کاخ چهلستون اصفهان تحویل داد و این‌گونه تاریخ صفویان به پایان رسید. کشتن قزلباش‌ها آغاز شد؛ قزلباش‌ها هواداران و حامیان حکومت صفویه بودند. شهر تخلیه و غارت شد و شاه و فرزندانش زندانی شدند.

دو سال بعد، محمود دیوانه شد و درگذشت. اشرف، پسرعموی وی، با سیاست خود، حکومت را ادامه داد و خون‌های بسیاری ریخت. روسیه و عثمانی از این فرصت استفاده کردند و به ایران حمله کردند. اشرف با ترسی که از آن‌ها داشت، حضورشان را پذیرفت و در عوض، آن‌ها او را به‌عنوان پادشاه ایران پذیرفتند.

در طول تاریخ صفویان، چندین فراز و نشیب وجود داشت. اعتقادات مردم تا حدی تغییر کرد. تمامیت ارضی ایران دوباره حاصل شد. همچنین، مانند دیگر قدرت‌های سلسله‌ای، سرانجام رو به زوال رفتند؛ چراکه صفویان نیز در ابتدا مشتاقانه هدفی را دنبال می‌کردند، ولی این اشتیاق اولیه تداومی نداشت و حاکمان نیز سبک زندگی اصراف‌گرایانه داشتند و در جلال و شکوه می‌زیستند و کشور برایشان بی‌اهمیت یا کم‌اهمیت بود.

اشتباهات بزرگ صفویان

شاه سلیمان صفوی به‌مدت ۲۹ سال حکومت کرد و در زمان فرمانروایی او، ایران صلح و ثبات را تجربه کرد. این به‌دلیل کفایت او نبود. در حقیقت، در زمان وی ازبک‌ها و عثمانی‌ها به امور داخلی خود مشغول بودند. شاه سلیمان بسیار خوش‌شانس بود؛ زیرا تاریخ صفویان نشان می‌دهد که ازبک‌ها و عثمانی‌ها، برنامه‌های شرورانه‌ای برای ایران در سر داشتند.

او پادشاه بی‌رحمی بود. بیشتر زمان خود را به باده‌نوشی و هوس‌رانی حریصانه می‌گذراند. او هیچ مدارایی با یهودیان و مسیحیان نداشت و تحت‌تأثیر برخی مقامات مذهبی، آن‌ها را به ستوه آورده بود.

او ایران را به‌سمت فقر و زوال شدید سوق داد. در زمان سلطنت وی، ملامحمدباقر مجلسی تأثیری حیاتی در دربار صفویان داشت؛ همچون کرتیر، موبد موبدان معروف زمان ساسانیان که نقشی کلیدی در تصمیمات ساسانیان بازی می‌کرد. شاه سلیمان تحت‌تأثیر وی، با جدیت تمام با دیگر مذاهب و حتی سنی‌ها و صوفیان مخالفت می‌کرد.

در زمان سلطان حسین، در نتیجه‌ی آزار و اذیتی که حکومت به سنی‌ها روا می‌داشت، قیام‌هایی در کردستان و خراسان توسط اهل تسنن شکل گرفت. حکومت مذهبی بنیان‌گذار سلسله‌ی صفویان به حکومت مقامات مذهبی تغییر یافت. قدرت مطلق چنین مقاماتی، راه را برای فساد و ظلم و ستم هموار کرده بود.

در طول تاریخ صفویان، سیستم قضایی بسیار فاسد بود. تنها روش متداول برای انجام کارها پرداخت رشوه بود که توسط هر دو طرف، یعنی دهنده و گیرنده، پذیرفته‌شده بود. فساد در خارج از پایتخت، حتی بیشتر هم بود.

در دوره‌ی صفویان سنت بر جامعه حاکم بود. این امر غالباً حکومت را از تسامح لازم دور می‌کرد و منشأ تناقضات بین حکومت و مسائل مذهبی می‌شد. در مناطق دورافتاده که بسیاری سه خلیفه‌ی اول سنی را لعن می‌کردند، صفویان با مخالفت و تنفر سنی‌ها مواجه شدند. این مسئله اختلافات بین سنی و شیعه را دامن می‌زد. هرچه این اختلافات عمیق‌تر می‌شدند، روابط دوستانه بین مردم هم ضعیف‌تر می‌شد. این مسئله، مانع صلح و امنیت و پیشرفت در کشور بود.

مردم به اعمال شرورانه‌ و شرم‌آور ستمگران عادت کرده بودند؛ چراکه مقامات مذهبی با تفصیل و مرثیه‌خوانی زیاد درباره‌ی آنچه برای امامان شیعه رخ داده بود، وانمود می‌کردند که امامان شیعه ‌چنین سختی‌هایی را تحمل می‌کرده‌اند و این سبک زندگی آن‌ها بوده و اکنون مردم باید از آن سبک زندگی الگوبرداری کنند.

نتیجه این شد که مخالفان حکومت و سیاست‌های آن، به‌شدت سرکوب شدند. آن‌ها به انواع شکنجه‌های غیرانسانی دچار شدند و حاکمان صفویه توانستند به‌راحتی مخالفان خود را در آتش بسوزانند یا نقص عضو کنند. این میزان از وحشی‌گری‌ و سنگدلی به‌تدریج در بین مردم هم عادی شد.

زندگی مردم عادی

در دوره صفویه، جامعه‌ی ایران در وضعیت اقتصادی نسبتاً مطلوبی قرار داشت. پدیدارشدن اوقات فراغت و سرگرمی‌های مختلف، یک دلیل برای اثبات این ادعاست. البته، گذراندن وقت زیاد برای سرگرمی‌ها، برخی از آن‌ها را به‌سمت تنبلی و اشتیاق‌نداشتن به کار کشانده بود.

بخشی از دوره‌ی صفویه، به دوره‌ی بی‌تفاوتی و افسردگی تبدیل شد. فسق و فساد در غالب هوس‌رانی، باده‌نوشی، رشوه‌خواری و اعتیاد به مواد مخدر افزایش یافت. برخلاف نفوذ روحانیان در امور دولتی، مردم عادی برای انجام کارهای مختلف خود با ممانعتی روبه‌رو نبودند.

در دوران صفویه، کارگاه‌های تولید شراب بدون هیچ مشکلی فعالیت می‌کردند. فاحشه‌خانه‌ها به‌صورت مشروع کار می‌کردند و مالیات می‌پرداختند. چای‌خانه‌ها در شهرهای بزرگ مکان‌هایی بودند که مردم برای گذراندن اوقاتی خوش به آنجا می‌رفتند. برده‌های خارجی مانند آن‌هایی که اصالتاً گرجستانی یا ترک یا ارمنی بودند، با رقصیدن و اداواطوار، مردم را در این‌گونه مکان‌ها سرگرم می‌کردند. مردمان جویای خوش‌گذرانی از همه‌ی اقشار جامعه بودند که در میان آن‌ها حتی از شاعران و هنرمندان و دانشمندان دیده می‌شد.

خرده‌فروشان در شهرها و کشاورزان در روستاها، جزو فقیرترین اقشار جامعه در ایران بودند. بااین‌حال، نتیجه‌ی تلاش‌هایشان از آن خودشان بود و به‌ندرت توسط ثروتمندان یا قدرتمندان دزدیده می‌شد. در دوره‌ی صفویه، کشاورزان ایرانی نسبت به کشاورزان فرانسوی از رفاه بهتری برخوردار بودند.

مدیران دولت و وزرا و مقامات عالی‌رتبه از بیشترین رفاه برخوردار بودند. به هر کسی، شرح شغلی اختصاص داده شده بود که باعث می‌شد وی در آن زمینه‌ها مسئول شناخته شود. صدر اعظم، پس از شاه، در جایگاهی قرار داشت که می‌توانست بر همه‌ی امور حکومت در تاریخ صفویان نظارت کند.

برای مطالعه‌ی بیشتر:

سخن آخر

یکی از حکومت‌هایی که با تغییر مذهب از سنی به شیعه و حمایت از اقلیت شیعیان بر ایران حاکم شدند، صفویان بودند. آن‌ها از تبار شیخ صفی‌‌الدین اردبیلی محسوب می‌شدند و توانستند اوضاع آشفته ایران را سروسامان دهند. «دستی بر ایران» پیشنهاد می‌کند با کسب اطلاعات درباره‌ی این حکومت ۲۳۵ ساله، درخصوص تاریخ ایران بیشتر بدانید.

پرسش‌های متداول درباره تاریخ صفویان

اگر پاسخ پرسش خود را در اینجا پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌های زیر این پست برای ما کامنت بگذارید و سوالتان را بپرسید. ما حتما به آن پاسخ خواهیم داد.

سلسله صفویه چگونه تأسیس شد؟

شاه اسماعیل اول به پشتیبانی قزل‌باش‌ها بر آق‌قویونلوها و سایر حکومت‌های محلی ایران غلبه کرد و توانست در سال 907 میلادی حکومت صفویان را بنا کند.

پایتخت شاه عباس اول کجا بود؟

در زمان حکومت شاه عباس، پایتخت صفویان از قزوین به اصفهان منتقل شد و این شهر مهد دانش و فرهنگ و هنر عهد صفوی گشت.

از چه زمانی مذهب شیعه، مذهب رسمی کشور اعلام شد؟

از زمان بر سر کار آمدن پادشاهان صفوی، به‌خصوص شاه عباس یکم، تشیع مذهب رسمی کشور اعلام شد و بر پیروان سایر مذاهب سخت‌ گرفتند تا جایی که اکثریت کشور به مذهب شیعه گرویدند و تشیع مذهب رسمی کشور شد.

سلسله‌ صفویان چگونه سقوط کرد؟

مالیات‌های سنگین و ضعف در حکومت‌داری و بی‌توجهی دربار به حال و روز جامعه در اواخر دوره‌ی صفویه و به‌خصوص در زمان پادشاهی سلطان حسین، عرصه را بر مردم تنگ کرده بود. در نهایت، با شورش محمود افغان، سلطان حسین از پادشاهی برکنار و سلسله‌ی صفویان منقرض گشت.

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلی
گالری ویدیوهای گردنه حیران
بعدی
گالری ویدیوهای مسجد جامع یزد
شاید این‌ها را هم بپسندید
مسابقه ایران شناسی ماهانه دستی بر ایران