تاریخ ساسانیان در ایران باستان (224 پیش از میلاد تا 642 میلادی)

تصویر اردشیر دوم، پادشاه ساسانی، بر روی یک سنگ‌نگاره
نقش‌نگاره‌ای از اردشیر دوم، پادشاه ساسانی
تصویر اردشیر دوم، پادشاه ساسانی، بر روی یک سنگ‌نگاره
نقش‌نگاره‌ای از اردشیر دوم، پادشاه ساسانی
محتوای این صفحه: نمایش

با مطالعه‏‌ی تحولات دوران ساسانیان در تاریخ ایران، درمی‌یابیم ظهور این قدرت جدید در ایران باستان، واکنشی به سیستم حکومتی غیرمتمرکز پیشین بوده است که پارت‌ها بنا نهاده بودند. تاریخ ساسانیان با اردشیر پاپکان، فرمانروای پارس، در مرکز ایران آغاز شد. وی بر این باور بود که با ایجاد حکومتی متمرکز و قوی، می‌توان مردم را متحد کرد و با این عقیده، حکومت خود را پایه‌گذاری کرد. او طی ۱۵ سال حکومت، موفق به شکست امپراتوری روم و فتح برخی از سرزمین‌های آن‌ها شد.

پس از اردشیر، پسرش شاپور نیز با شجاعت تمام با امپراتوری روم جنگید و پادشاه آنان را اسیر کرد. سپس، پادشاهی خردسال بر تخت پادشاهی ساسانی تکیه زد که باعث دخالت دشمنان در امور داخلی شد. با این حال، زمانی که او به ۱۶سالگی رسید، با اعرابی مبارزه کرد که از جنوب کشور برای به تاراج‌بردن دارایی‌های مردم آمده بودند.

پس از او، خسرو انوشیروان با انجام اصلاحاتی در اداره امور کشور، بر قدرت دولت مرکزی افزود. سپس، شیرویه با کشتن پدرش به پادشاهی رسید و در طول حکومت یک‌ساله‌ی خود، دست به کشتار برادرانش زد. بنابراین، او بعد از مرگش جانشینی نداشت و به ناچار یزدگرد سوم را به‌عنوان آخرین پادشاه ساسانی برگزیدند. او از تبار ساسانی نبود و تجربه چندانی نیز در اداره امور مملکت نداشت و حکومت ساسانی را به زوال کشاند. این خلاصه‌ای از حکومت پادشاهان ساسانی بود. اگر تمایل دارید درباره‌ی این سلسله بیشتر بدانید، این نوشتار را تا انتها مطالعه کنید.

نقشه ایران در زمان ساسانیان

نقشه ایران در تاریخ ساسانیان
نگاهی به تاریخ ساسانیان در دوران باستان

حکومت ساسانی ازجمله حکومت‌های بزرگ و متمدن قرن سوم تا هفتم میلادی بود که پادشاهان آن‌ قصد داشتند اقتدار دوره‌ی هخامنشیان را بازیابند. درخور توجه است که قلمروی ایران در دوره‌ی هخامنشیان در گسترده‌ترین حالت خود بود. به‌هرحال، ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد را پایتخت خود ساختند و بر قسمت بزرگی از غرب قاره‌ی آسیا تسلط یافتند. آن‌ها مرزهای ایران را که خود آن را ایرانشهر می‌نامیدند، به این صورت گسترش دادند:

  • شرق: مرز ایران تا دره‌ی رود سند و پیشاور رسید؛
  • غرب: رود فرات در مرز بین ایران و حکومت روم با جانشین آن یعنی روم شرقی و امپراتوری بیزانس قرار گرفت؛
  • شمال شرقی: مرز ایران در این منطقه گاهی تا کاشغر می‌رسید؛
  • شمال غربی: مرز ایران تا کوه‌های قفقاز و دربند در ساحل دریای خزر کشیده شده بود. گاهی مرز ایران تا دریای سیاه نیز می‌رسید؛
  • جنوب: مرز ایران تا سواحل خلیج فارس امتداد داشت.

آغاز تاریخ ساسانیان

برخلاف هخامنشیان که سیاست تسامح را اجرا کردند تا دیدگاه خود برای ایران متمرکز را تحقق ببخشند، اردشیر تفکر برقرارساختن مذهبی دولتی (دین زرتشتی) را در ذهن داشت و می‌خواست آن را با سیاست در یک فرد یعنی شاه تلفیق کند. نتیجه‌ی این امر، بنانهادن امپراتوری ظالمانه‏‌ی دینی بود که با شرایط جهانی آن زمان مطابقت نداشت.

این سلسله به‌‏منظور بزرگداشت ساسان، جد اردشیر، ساسانیان نام گرفت. ساسان موبدی در شهر استخر، شهری مشهور در مرکز ایران، نزدیک به تخت جمشید بود. او با ازدواج با دختر یکی از امرای محلی، قدرت سیاسی یافت. بعد از ساسان، پاپک به جایش نشست و بر قدرت خانوادگی‌شان در قلمروی پارس افزود. پاپک دو پسر داشت به نام‌‏های شاپور و اردشیر. شاپور در حادثه‌ای از دنیا رفت و روزگار اردشیر را برگزید تا جانشین پدرش، پاپکان شود.

اردشیر وقتی به حکومت رسید، شهر اردشیرخوره را برپا کرد و این اعلان جنگی به حکومت مرکزی یعنی اشکانیان بود. جنگ میان اردشیر مدعی پادشاهی و اشکانیان، با پیروزی او پایان یافت و به این ترتیب، اردشیر پاپکان اولین شاه تاریخ ساسانیان شد. او از سال ۲۲۴ تا ۲۴۱ میلادی پادشاه ایران بود.

اردشیر بعد از آنکه آخرین پادشاه پارت، اردوان پنجم (ارتابانوس) را شکست داد، باید با حاکمان متعددی می‌جنگید. همین امر او را مدتی طولانی درگیر جنگ کرد. او نتوانست همه‌‏ی قلمروهای پارت‌ها را تسخیر کند؛ اما برای تغییر شکل نظام حکومتی پارت‌ها، نظامی جدید را برنامه‏‌ریزی کرد که با نام ساسانیان شناخته می‌شد.

او تلاش کرد تا خود را مزداپرستی دین‌دار و دارای فره‌ایزدی معرفی کند. اردشیر و پیروانش سعی کردند تا خود را ادامه‌ی خون پاک و اصیل هخامنشی در رگ‏‌های ایران‌زمین معرفی کنند و اشکانیان را غاصبان جایگاه مقدس پادشاهی نشان دهند.

جنگ‌های مداوم این دوره

تاریخ ساسانیان شاهد چندین جنگ متوالی میان ایران و روم بود. افزون بر آن، ایران باید از خود در برابر تهدیدهای افتالیت‌ها (هون‌های سفید) در مرزهای شرقی دفاع می‌کرد. در سال‌های پایانی دوران ساسانیان، قبایل عرب در غرب ایران و سرزمین‌هایی که در جنوب خلیج فارس قرار داشتند نیز به تهدیدی جدی برای امپراتوری ساسانیان تبدیل شدند.

در آن زمان، معاهداتی میان ایران و روم بسته شد که به‌‏نوعی برای مدتی وضعیت آتش‏‌بس را میان این دو کشور برقرار کرد. این دوران‌های صلح اغلب با نقض یکی از دو طرف به پایان می‌رسید. در نتیجه، جنگ دوباره شروع می‌شد.

امپراتوری‌های ایران و روم دو قدرت جهانی بزرگ آن دوران بودند. چنین جنگ‌هایی ظاهراً به دلایل مذهبی و در پی تغییر مذهب ارمنستان به مسیحیت، دین امپراتوری روم، اتفاق می‌افتاد. در واقع، نبود سیاست مسامحه از یک سو و حمایت رومی‌ها از ارامنه از سوی دیگر علت‌های واقعی چنین جنگ‌هایی بود. افزون بر این، ارمنستان با آنکه مدتی طولانی بخشی از ایران باستان بود، به رومی‌ها تمایل بیشتری نشان می‌داد.

ساسانیان همچنین مستقیماً با ارامنه جنگیدند و آن‌ها را تحت‏‌فشارهای گوناگونی قرار دادند. گاهی اقدامات سرسختانه علیه ارامنه اعمال می‌کردند؛ مانند مالیات‌های سنگین، مصادره اموال کلیسا و بستن آن‏ها. در مواقع دیگر، زمانی که پادشاهان ساسانی مسیحیت را تحمل می‌کردند، ارمنی‌ها فراتر می‌رفتند و آتشکده‌ها را تهدید می‌کردند. پس از آنکه ارامنه با کلیسای روم به توافق نرسیدند، هیچ تمایل و علاقه‌‏ای به آن‌ها نشان ندادند و هیچ حمایتی نیز از سوی آن‌ها دریافت نکردند. در نتیجه، روم دیگر به بهانه‏‌ی حمایت از آن‌ها به ایران حمله نکرد.

افتالیت‌ها در دوران ساسانیان حملات خود را شدت بخشیدند. در بسیاری از این حملات، شاهان ایران مجبور بودند که با آن‌ها بجنگند؛ اما بهرام گور موفق شد تا شکست سختی به آن‌ها وارد آورد. در طول تاریخ ساسانیان، آن‌ها به‌‏قدری به‌‏سمت غرب نفوذ کرده بودند که حتی امپراتوری بیزانس نیز مجبور به مقاومت در برابر آن‌ها شده بود.

قبایل عرب نیز با حمله و غارتگری موجب ناآرامی‌ و اعتراضاتی به حکومت مرکزی شده بودند. شاپور دوم هم سرکوب خود را علیه آن‌ها شدیدتر کرد. او اعراب را کشت، چاه‌ها و چشمه‌های آن‌ها را خشک کرد و افرادی را از میان آن‌ها زندانی کرد. سپس با به‌‏بردگی‌‏گرفتن آن‏ها، تحقیرشان نمود و بدین‌ ترتیب بر آن‌ها چیره شد.

روابط ساسانیان با دولت های همسایه

ساسانیان در دوره‌ی حکومت خود، مانند اشکانیان با امپراتوری روم جنگیدند که همسایه‌ی غربی پارس به شمار می‌رفت. آن‌ها همچنین در این ناحیه، با هجوم عشایر مواجه بودند و با آن‌ها مقابله می‌کردند. خود امپراتوری روم نیز با عشایر درگیر بود. اگرچه، هجوم عشایر هرگز برطرف نشد، اما ساسانیان در مقابل آن‌ها بهتر از رومیان عمل می‌کردند.

در ضلع شرقی، نزدیک‌ترین همسایگان ایران را امپراتوری کوشان و قبیله‌های کوچنده‌ای همچون هپتالیان تشکیل می‌دادند. پادشاهان ساسانی برای مقابله با آن‌ها استحکاماتی مثل قلعه توس و شهر نیشابور را در شرق بنا کرده بودند که بعدها به مرکز آموزش و تجارت بدل شدند.

در جنوب، گاهی قبیله‌های عرب بادیه‌نشین به کشورمان حمله می‌کردند و پادشاهان ساسانی با حکومت عربی «حیره» در این قسمت درگیر بودند. در زمان پادشاهی خسرو دوم، پادشاهی حیره از ایران شکست خورد. با این حال، بعدها اعراب توانستند امپراتوری ساسانی را به تصرف درآوردند و حکومت اسلامی را پایه‌گذاری کنند.

در شمال نیز ساسانیان با خزرها و خاقان‌های غربی ترک می‌جنگیدند. آن‌ها پیش‌تر موفق به غارت سرزمین ماد شده، اما در جنگ با سپاه پارس شکست خورده بودند. پادشاهان ساسانی برای مقابله با این گروه‌ها، استحکاماتی در قفقاز بنا کردند که استحکامات تحمیلی دربند (داغستان و قفقاز شمالی) نمونه‌ای از آن‌ها بود.

درخور توجه است که پادشاهان ساسانی در شرق با چینی‌ها روابط دوستانه‌ای داشتند.‌ آن‌ها مثل اشکانی‌ها روابط خارجی فعال خود را با چین حفظ کردند. برخی اسناد چینی از وجود هفت سفارت ساسانی در چین خبر می‌دهند. علت این روابط دوستانه به اهمیت تجارت و دادوستد زمینی و دریایی برای هر دو امپراتوری برمی‌گردد. کشف سکه‌های ساسانی پرشمار در جنوب چین تأکیدی بر تجارت دریایی ساسانیان با چینی‌هاست.

ساسانیان چند سال حکومت کردند؟

ساسانیان حدود ۴۲۷ سال بر سرزمینی حکومت کردند که آن را ایران‌شهر می‌نامیدند. اولین پادشاه یا به‌طور دقیق، شاهنشاه ساسانی که اردشیر بابکان نام داشت، در حوالی سال ۲۲۴ میلادی حاکم پارس شد و شهرهای اطراف آن را به تسلط خود درآورد. سپس، با کشتن آخرین پادشاه اشکانی (اردوان چهارم) در سال ۲۲۶ میلادی، سلسله ساسانیان را پایه‌گذاری کرد. پس از اردشیر، پسرش شاپور اول حکومت را ادامه داد. در دوره‌ی او، ساسانیان بر قسمت بزرگی از آسیای غربی تسلط یافتند. پس از شاپور، پادشاهان دیگری قدرت را به دست گرفتند و در نهایت، این حکومت در دوره‌ی پادشاهی یزدگرد سوم با حمله‌ی اعراب به ایران در سال ۶۵۱ میلادی سقوط کرد.

جایگاه پادشاهان ساسانی

ساسانیان چنین دریافته بودند که برای دچارنشدن به عاقبت اشکانیان، باید از اداره‌ی ملوک‌‏الطوایفی و اعطای قدرت به حکام محلی بپرهیزند و حاکمیت قدرتمند مرکزی بسازند. در حکومت ساسانیان برخلاف حکومت اشکانیان، دین و حکومت بر هم تکیه داشتند و به هم نیرو می‌بخشیدند.

در دوره‌ی ساسانیان، آتشکده‌ها چنان رونقی گرفتند که تاریخ هیچ‌گاه به خود ندیده است. پادشاهان در کنار آتش مقدس آتشکده‌ها تاج بر سر می‌گذاشتند تا نمادی از تقدس قدرتشان باشد.

بنا بر سنتی ساسانی، پادشاه را کسی نمی‌دید، حتی دولتمردان رده‌‏بالا نیز از دیدن شاه محروم بودند. میان شاه و درباریان پرده‌ای کشیده می‌شد. پرده ده ارش (حدود ۱۰۴ سانتی‌متر) با تخت پادشاه و ده ارش با حاضران فاصله داشت و یکی از نجبا که «خرم‌باش» خوانده می‌شد، مسئول پرده‌داری بود. درباریان بنا به جایگاهی که داشتند، در بارگاه شاهنشاهی با زبانی در کام و سکوتی مطلق صف می‌کشیدند. خرم‌باش بود که تعیین می‌کرد چه کسی پیش‌ بیاید و سخن بگوید یا نوازندگان چه ابزاری را در کدام پرده برای شاه بنوازند. حضور همیشگی رامشگران و خنیاگران در دربار ساسانیان مرسوم بود.

نظام اداری ساسانیان

ساسانیان جامعه‏‌ی ایران را به دسته‌های مختلفی تقسیم کرده بودند: روحانیان، نظامیان، مدیران و همچنین کشاورزان و صنعتگران. نجیب‌‏زادگان در میان سه دسته‌‏ی اول قرار داشتند. آن‌ها در قسمت‌های مختلف ایران، منصب‌های بلندمرتبه‌‏ای در اختیار داشتند و معمولاً این منصب‌ها به‌طور مورثی به نفر بعدی می‌رسید. این نظام از نظام اداری پارت‌ها باقی مانده بود؛ اما اتحاد و تمرکززدایی قدرت موجود تا حدی آن را تحمل‌‏پذیر کرده بود. انتصاب برخی از منصب‌های مهم در حوزه‌‏ی قدرت پادشاهان بود، مانند وزیر اعظم و فرمانده‌‏ی کل ارتش.

جامعه‌ی ایرانی بر اساس سه ستون اصلی بنا شده بود:

  • سلطنت فردی
  • قدرت نجیب‌‏زادگان
  • تسلط موبدان زرتشتی

گاهی، سلطنت فردی قدرتمندتر از دو عنصر دیگر بود. گاهی نیز نجیب‌‏زادگان و موبدان سلطنت فردی را تحت‏‌تأثیر قدرت فردی یا جمعی خود قرار می‌دادند. هر زمان که سلطنت فردی تحت‏سلطه‏‌ی دو عنصر دیگر درمی‌آمد، شاه نمی‏‌توانست قدرت خود را آن‏‌طور که می‌خواست اعمال کند. هر گاه این موضوع مدت زیادی طول می‌کشید، باعث نارضایتی‌های بسیار مردم می‌شد.

آیین‌های درباری ساسانیان

در دوره‌ی ساسانیان، آیین‌هایی درباری با حضور شاه، شاهزادگان، اسواران (نیروهای اشرافی سوارکار) و سایر بزرگان حکومتی به‌شیوه‌ی خاصی برگزار می‌شد. گفتنی است که طبقات فرودست جامعه و افراد دارای معلولیت حق شرکت در این مراسم را نداشتند. در این آیین، شخص پادشاه به تخت خود تکیه می‌زد و مقابل تخت او، پرده‌ای به فاصله‌ی ده زراع (حدود ۴٫۵ متر) قرار داشت تا حاضران نتوانند چهره‌ی شاه را ببینند. در مواقع ضروری، پرده‌دار که فرزند یکی از اسواران بود، اجازه داشت پرده را کنار بزند. در فاصله‌ی ده زراع از پشت پرده نیز افراد زیر به‌ترتیب و با رعایت فاصله‌ی ده‌زراعی از هم، حضور داشتند:

  • شاهزادگان و اسواران خاندان ساسانی؛
  • ندیمان، محارم پادشاه و استادان موسیقی؛
  • مطرب‌ها، مقلدان و بازیگران.

در حضور شاه، همه ساکت می‌ایستادند تا او به یکی از نوازندگان یا خوانندگان دستور نواختن موسیقی دلخواه خود را بدهد. پرده‌دار به نوازنده یا خواننده اشاره می‌کرد و او کار خود را می‌آغازید. پیش از دوره‌ی بهرام گور، کسانی که درخواستی از شاه داشتند باید قبل از آغاز نوشیدن شراب، درخواست خود را به‌صورت مکتوب به شاه می‌دادند. در غیر این صورت، او را گردن می‌زدند. در زمان بهرام گور این رسم تغییر کرد و موقع نوشیدن شراب نیز نامه‌هایی به دستش رسید که باعث صدور فرمان‌های نامعقول شد. به همین دلیل، این رسم بعدها برچیده شد.

در مراسم، جاسوسانی نیز برای کنترل رفتار افراد حاضر در جمع حضور می‌یافتند. در جشن‌های بزرگی مثل مهرگان و نوروز، افراد حاضر هدایایی به شاه تقدیم می‌کردند و دبیران هدایای داده‌شده از طرف افراد را مکتوب می‌کردند. سپس، اگر شخص هدیه‌دهنده نیازی پیدا می‌کرد، شاه به ارزش دو برابر هدیه‌ی او، پاداشی به وی اهدا می‌کرد. اگر او هنگام نیاز به دربار شاه مراجعه نمی‌کرد، بی‌حرمتی به شاه محسوب می‌شد و مجازاتی برایش در نظر می‌گرفتند.

در ابتدای هر فصل، شاه لباس‌های فصل پیشین خود را به حاضران هدیه می‌داد. در مواقع جنگ نیز مراسم درباری تعطیل می‌شد و شاه فقط موبدان، دبیران و رئیس اسواران را بر سر سفره دعوت می‌کرد. غذای آن‌ها در این مواقع حساس نان، نمک، سرکه، سبزی و غذایی به نام بزم‌آورد بود. بعد از اینکه پادشاه کمی از غذا می‌خورد، به‌سرعت سفره را جمع می‌کردند تا به امور جنگ سروسامان دهند.

ارتش شاهنشاهی ساسانی

پس از شکست اشکانیان توسط اردشیر بابکان، سپاه منظم و قانون‌مند ساسانی جای سپاه سواره و چریکی اشکانی را گرفت. آن‌ها دومین طبقه از طبقات اجتماعی دوره ساسانی محسوب می‌شدند و حقوقشان از خزانه شاهی تأمین می‌شد. بالاترین مقام نظامی نیز شخص پادشاه بود.

سپاه ساسانی از بخش‌های مختلفی تشکیل می‌شد و شامل بخش‌های زیر بود:

اسواران یا سواره نظام زره پوش سنگین

این افراد مهم‌ترین بخش سپاه بودند و در جنگ‌ها نقش بسزایی داشتند. تن آن‌ها با تکه‌های فلس‌مانند آهن پوشانده می‌شد و صورتشان نقاب آهنین داشت، به‌گونه‌ای که فقط سوراخ بینی و چشمانشان از پشت شکافی پیدا بود. زره آن‌ها نیز تکه‌تکه بود تا آزادی عمل داشته باشند؛

فیل‌بان‌ها با فیل‌های جنگی

در پشت سر اسواران می‌ایستاند. به‌دلیل سهولت واردکردن فیل از هند، بخشی از سپاهیان سواره ارتش ساسانی را فیل‌‌بان‌ها تشکیل می‌دادند که سوار بر فیل بودند.

لشکر پیاده

این گروه که پشت سر فیل‌ها می‌ایستادند، از روستاییان بودند که تبحر چندانی در جنگ نداشتند و به‌اجبار، به جنگ اعزام می‌شدند. آن‌ها با نیزه و سپر می‌جنگیدند و توسط پایگان‌سالاران اداره می‌شدند که معادل فرماندهان یگان‌های امروزی بودند. لشکر پیاده حقوقی برای شرکت در جنگ دریافت نمی‌کرد.

تیراندازان یا کمان‌داران

این گروه پشت سر لشکر پیاده می‌ایستادند و با انداختن تیر از سپاهیان سواره و پیاده محافظت می‌کردند. سلاح آن‌ها نیز تیر و کمان بود.

گفتنی است که هرکدام از چهار بخش سپاه برای خود سپاهبدی داشتند. فرمانده کل سپاه نیز ایران‌سپاهبد نامیده می‌شد.‌ پس از آن، واحدهای بزرگ سپاه به نام گند، واحد کوچک‌تر از آن، درفش و کوچک‌ترین واحد وشت بود. هرکدام از درفشیان پرچمی جدا داشتند و فرمانده گند با نام گندسالار شناخته می‌شد.‌

در صورتی که شخص شاه در جنگ شرکت می‌کرد، تختی برایش در نظر می‌گرفتند. سپس، تعدادی از سربازان قوی گرد او جمع می‌شدند تا از جانش محافظت کنند.

فهرست پادشاهان ساسانی

در طی حکومت ساسانیان حدود ۴۰ نفر بر تخت شاهی نشستند که بیشتر آن‌ها پادشاه و تعدادی هم غاصب تاج و تخت یا فرمانده‌ی نظامی بودند. فهرست پادشاهان ساسانی از اردشیر بابکان تا یزدگرد سوم بدین ترتیب‌اند:

  • اردشیر یکم (اردشیر بابکان)، شاپور یکم، هرمز یکم، بهرام یکم، بهرام دوم، بهرام سوم، نرسی، هرمز دوم، آذر نرسی، شاپور دوم، اردشیر دوم، شاپور سوم، بهرام چهارم، یزدگرد یکم، شاپور چهارم، بهرام پنجم، یزدگرد دوم، هرمز سوم، پیروز یکم، بلاش، قباد یکم، زاماسپ، خسرو یکم، هرمز چهارم، خسرو دوم، بهرام ششم، خسرو دوم، ویستهم، قباد دوم (شیرویه)، اردشیر سوم، شَهروَراز، خسرو سوم، پوران دخت، شاپور شهروراز، پیروز دوم، آزرمی دخت، خسرو چهارم، فرخ هرمز، هرمز ششم، پوران دخت و یزدگرد سوم.

اردشیر بابکان

پایه‌گذار سلسله‌ی ساسانی از ابتدا شخصی به نام اردشیر بابکان بود. دوره‌ی کودکی اردشیر به‌دلیل وجود روایات مختلف از زندگی او، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. در تاریخ طبری چنین آمده که او پسر بابک و نوه‌ی ساسان (رئیس معبد آناهیتا در شهر استخر پارس) بوده است. در مقابل، در کتاب شاهنامه‌ی فردوسی و کارنامه‌ی اردشیر بابکان، او یکی از نوادگان دارا (داریوش سوم هخامنشی) و پسر ساسان معرفی شده است.

در هر صورت، اردشیر کسی بود که با تصاحب حکومت محلی پارس و به‌تصرف‌درآوردن شهرهای اطراف آن، حکومت اشکانی را به چالش کشاند. سپس، با کشتن آخرین پادشاه این دودمان به نام اردوان چهارم (یا پنجم) در جنگ هرمزدگان، حاکمیت ایرانشهر را به دست گرفت. او همچنین توانست امپراتوری روم را شکست دهد و برخی از سرزمین‌های آن از قبیل نصیبین، حران و هترا را تصرف کند. در نهایت، اردشیر بابکان پس از ۱۵ سال حکومت و گسترش قلمرو، حکمرانی را به یکی از پسران خود به نام شاپور اول بخشید و از سیاست کناره گرفت. او در سال ۲۴۰ میلادی درگذشت.

شاپور اول

یکی از پسران اردشیر بابکان (بنیان‌گذار سلسله‌ی ساسانی) شاپور اول نام داشت. او در دوره‌ی حکومت پدرش به‌عنوان شریک در حکومت، اداره‌ی امور کشور را بر عهده گرفت. پس از مرگ پدرش نیز تاج پادشاهی بر سر گذاشت و عنوان دومین پادشاه ساسانی را به دست آورد.

شاپور اول در طول حکومت خود، در سه دوره با امپراتوری روم جنگید و توانست قسمت‌های مختلفی از این امپراتوری را به قلمروی خود اضافه کند. او در دوره‌ی سوم مبارزه با روم، امپراتور والرین را به اسارت گرفت و شکست سختی به رومیان تحمیل کرد. در نهایت، این پادشاه ساسانی در سی‌ویکمین سال حکومت خود، بر اثر بیماری درگذشت. از وی میراث مختلفی بر جای مانده است؛ ازجمله، احداث شهرهای بیشاپور و گندی‌شاپور و نیز سنگ‌نوشته‌ای که در کعبه‌ی زرتشت قرار دارد.

شاپور دوم، شاپور ذوالاکتاف

شاپور دوم بعد از درگذشت پدرش هرمز دوم، در سال ۳۰۹ میلادی، زمانی که بیش از پنج سال نداشت، به انتخاب اشراف بر تخت نشست. پدر شاپور، پادشاهی دادگر و نیک‏منش بود که در جنگ با عرب‏‌ها کشته شد.

برتخت‌‏نشستن کودکی در ایران، کاسه‌ی طمع دشمنان را بیش‌‏ازپیش به جوش آورد. تا پیش از آنکه شاپور عقل‌رس شود، نجیب‌زادگان کشور را اداره می‌کردند. وقتی او به سن رشد رسید، عرب‌ها از جنوب به کشور وارد می‌شدند و دارایی مردم را به تاراج می‌بردند تا جایی که برای تیسفون، پایتخت شاهی ایران، به تهدید تبدیل شده بودند.

شاپور دوم در سال ۳۲۰ میلادی و در ۱۶ سالگی چونان مردی جنگی و رزم‌آور بر عرب‌ها تاخت و منکوبشان کرد و انتقام مرگ پدرش، هرمز سوم را بازستاند. در تاریخ آمده است که شانه‌ی اسرای عرب را سوراخ می‌کرد تا درس عبرتی برای دیگران شود، به همین خاطر او را شاپور ذوالاکتاف می‌خوانند.

او چند قبیله از عرب‌ها را به داخل ایران کوچاند و در خوزستان و کرمان سکنی داد. پیوستن بحرین به خاک ایران به‏‌دستِ شاپور دوم، در این نبردها رخ داد.

از طرف آسیای مرکزی، قبایل خیون به ایران تجاوز کردند که شاپور دوم جلوی آنان را نیز گرفت. در سال ۳۶۳ میلادی، یولیانوس، امپراتور روم، به ایران حمله کرد و شاپور زمین‌های در مسیر سپاه روم را سوزاند و خالی از آذوقه کرد که باعث بروز قحطی در سپاه روم و شکستشان شد. به این ترتیب، رومیان قرارداد صلحی با ایران بستند و میان‌رودان و سوریه به ایران تعلق گرفت.

خسرو انوشیروان، پادشاه اصلاحگر تاریخ ساسانیان

بعد از آنکه خسرو انوشیروان بر تخت پادشاهی ساسانیان نشست، جامعه‏‌ی ایران به‌‏سوی دسته‌‏ای از اصلاحات اجتماعی رفت. او قوانین جدیدی در رابطه با مالیات و سلسله‏‌مراتب اداری و خدمات نظامی وضع کرد. وی برای رفع بعضی از هرج‌‏و‏مرج‌‏ها در قانون مالکیت و ارث و ازدواج برنامه‏‌ریزی کرد. در نتیجه، طبقه‌‏ی متوسط جدیدی شکل گرفتند که «دهقان» نامیده می‌شدند. برتری اجتماعی آن‌ها به‌‏مرور با سقوط نظام فئودال به پایان رسید. در نتیجه، دولت مرکزی قدرت بیشتری به دست آورد و توانست تأثیرگذاری خانواده‌های بزرگان را برچیند؛ چراکه قدرت پادشاهی را تهدید می‌کردند.

قدرت و تخصص زندانیان رومی که در جنگ زندانی شده بودند، برای ساخت شهرها و جاده‌ها و پل‌ها استفاده شد. این کار هرگز در سیاست‌های پیش از دوره‏‌ی ساسانیان وجود نداشت. تقریباً ۸۰۰ سال پیش از ساسانیان، هخامنشیان باشکوه‌‏ترین مجموعه کاخ‌ها در جهان باستان یعنی تخت جمشید را بر اساس سیستم پرداخت پول در برابر کار ساخته بودند. البته تأثیر فرهنگ رومی و نظام اداری را نباید نادیده گرفت.

شیرویه، پادشاهی برای یک سال

شیرویه یا قباد دوم، پدرش خسروپرویز را کشت و به جایش بر تخت نشست. او به کشتار بی‌سابقه‌ی برادرانش دست زد و در نهایت، بعد از یک سال فرمانروایی بر اثر بیماری وبا درگذشت.

همین اقدام نابخردانه‌ی او از عوامل سست‏‌شدن پایه‌های حکومت ساسانیان شد. چنانکه بعد از او در مدت چهار سال، شش پادشاه بر تخت نشستند که به‌‏موجب نبودن فرزند پسر در خاندان، دو خواهر، پوراندخت و آذرمیدخت، از میان شاه‏‌دُخت‏‌ها برای فرمانروایی برگزیده شدند.

یزدگرد سوم، پایان تاریخ ساسانیان

در تاریخ طبری آمده است که به‏‌دلیل کشتارهای قباد دوم، کسی را برای پادشاهی در خانواده‌ی سلطنتی نیافتند، پس یزدگرد را بر تخت نشاندند که از مادری زنگی و نوه‌ی خسرو پرویز بود.

یزدگرد جوان و بی‌تجربه در سال ۶۲۳ میلادی در معبد آناهیتا در استخر بر تخت پادشاهی نشست. تختی که موریانه پایه‌هایش را خورده و قدرت شاهنشاهی‏‌اش رو به مرگ بود.

هنر ساسانی

در دوره‌ی ساسانی هنر ایرانیان برگرفته از هنرهای قدیم هخامنشی و پارتی و تحت‌تأثیر هنرهای شرق و غرب بود. با این حال، ویژگی‌های متمایزی نیز داشت و با جهان‌بینی مذهبی در هم آمیخته بود.

با بررسی برخی آثار معماری این دوره، مثل کاخ فیروزآباد در قلعه دختر و بناهای متعلق به شاپور اول در بیشاپور، متوجه وجود عناصر قدیمی و کهنه‌ی متعلق به هنر هخامنشی می‌شویم. این عناصر نشان از فرهنگ محلی مشابه این دو سلسله دارند.

هنر معماری ساسانی در اوایل تأسیس این سلسله با گسترش تاق‌های نیم‌دایره و شلجمی با دهانه‌ی گسترده همراه بود و روی تاق‌ها کنگره‌هایی قرار داشت. در این دوره، گچبری پارتی رونق و محبوبیت بسیاری یافت، به‌گونه‌ای که قسمت عمده‌ای از تزیینات معماری را گچبری تشکیل می‌داد. سایر تزیینات آن‌ها موزاییک‌کاری یا استفاده از قطعه‌سنگ‌های رنگی بود.

هنرمندان دوره‌ی ساسانی ظرف‌هایشان را نیز با فلزات می‌ساختند و در ساخت آن‌ها معمولاً از نقره‌ی زراندود‌شده استفاده می‌کردند. گاهی، درصد استفاده از نقره در ظرف‌های آن‌ها به ۹۰درصد می‌رسید.

این هنرمندان اغلب نقش‌های انسانی، جانوری، گیاهی و اساطیری را در آثار خود استفاده می‌کردند. از این میان، نقش‌های جانوری شامل نقوش اسب، شیر، پلنگ و گراز و نقش‌های گیاهی معمولاً نقش درختان انگور و سرو بود. برای نقش‌های اساطیری نیز نقش سیمرغ تداول داشت.

زنان در دوران ساسانیان

با توجه به اینکه چندهمسری در دوره‌ی ساسانی متداول بود، زنان در گروه‌های متفاوتی دسته‌بندی می‌شدند. در آن دوران، دخترها معمولاً در ابتدای جوانی و حدود ۱۵سالگی ازدواج می‌کردند؛ هرچند آن‌ها حق انتخاب همسر نداشتند. دختران با توجه به خانواده‌ی خود در طبقات اجتماعی مختلفی قرار می‌گرفتند.

برای مثال، خانواده‌هایی که شهرنشین بودند، به‌دلیل کسب دارایی‌های بسیار از طریق صنعت و تجارت، وضعیت مناسبی داشتند. در مقابل، وضع روستاییانی که برای دهقانان صاحب زمین کار می‌کردند، بسیار بد بود. آن‌ها مجبور بودند علاوه بر شاه، به دهقانان نیز مالیات بپردازند. بنابراین، دختران روستاییان یا طبقات پایین‌تر هنگام ازدواج به‌عنوان زن خدمتکار یا چاکرزن شناخته می‌شدند و فقط پسران آن‌ها عضو خانواده به حساب می‌آمدند.

در مقابل، مادر و همسر شاهنشاه تصمیم‌گیری‌ها و فعالیت‌های آزادانه‌ای داشتند. آن‌ها لباس‌های فاخری می‌پوشیدند و به‌همراه مردان در شکار و بزم‌های مختلف شرکت می‌کردند. ارزش این زنان به‌اندازه‌ای بود که حتی دو تن از آن‌ها به نام‌های پوران‌دخت و آذر میدخت به مقام شاهنشاهی دست یافتند. البته، روایت‌ها حاکی از آن‌اند که در آن دوران، فرزند پسری برای جانشینی وجود نداشت. با این حال، انتصاب آن‌ها به‌عنوان شاهنشاه نشان می‌دهد که این دو، در میان موبدان و روحانیان پذیرفته شده بودند.

البته، در متون پارسی میانه زرتشتی که موبدان آن را نوشته‌اند، مشخص می‌شود که آن‌ها زنان را به چشم اموال مردان می‌دیدند و قیمتی برایشان در نظر می‌گرفتند. آن‌ها از زنان فقط تقاضای فرمان‌برداری داشتند. از طرفی، بسیاری از ممنوعیت‌های مذهبی را نیز فقط برای زنان غیر اشرافی در نظر می‌گرفتند. برای مثال، آرایش‌کردن و استفاده از کلاه‌گیس برای زنان غیر اشرافی ممنوع بود و آن‌ها در دوره‌ی قاعدگی، حق شرکت در فعالیت‌های روزانه مثل آشپزی و عبادت را نداشتند. در دوره‌ی قاعدگی آن‌ها زندانی می‌شدند تا این دوره به پایان برسد.

ازدواج‌ها نیز انواع متفاوتی داشت. هر مردی یک زن اصلی با اختیارات تام به نام پادیخشای داشت که نسبت به زنان دیگر از حقوق بیشتری برخوردار بود. چنانچه مردی بدون آوردن پسر فوت می‌کرد، دختر او باید با یکی از خویشاوندان ازدواج می‌کرد و با آوردن فرزند باعث حفظ زنجیره‌ی خانوادگی می‌شد. اموال مرد نیز به این فرزند می‌رسید.

زنان دوره‌ی ساسانی حق طلاق داشتند و مردان نیز به دلایل مختلف می‌توانستند زنان خود را طلاق دهند. برای حفاظت از زنان نیز قوانینی وضع شده بود و آن‌ها این امکان را داشتند که در صورت طلاق غیر قانونی، تاوان آن را از مرد دریافت کنند.

دستاوردها

در طول تاریخ ساسانیان، پادشاهان این دوره، نظامی اداری به‏‌نام «دیوان» را اعمال کرده بودند که بعدها با فروپاشی امپراتوری ساسانیان، متجاوزان عرب قرن‌ها از آن برای ثبت و مدیریت غنایم جنگی‏شان استفاده کردند. ایرانی‌ها تلاش کردند تا حد زیادی پیشروی افتالیت‌ها به داخل ایران و به‌‏سمت غرب را مانع شوند. چندین شهر مهم مانند بیشاپور و نیشابور بنا شدند. دانشگاه گندی شاپور در جنوب ایران در نزدیکی شوشتر تأسیس شد که در آن پزشکی یونانی و هندی آموزش داده می‌شد.

از میان دیگر رشته‌های مطالعاتی، به فلسفه و خرد توجه بیشتری شد. دانشمندان غیرایرانی برای تحصیل و اقامت به ایران آمدند. برخی به ایران پناهنده شدند. ترجمه‌هایی انجام شد تا دانش بیشتری وارد ایران شود. ایرانی‌ها در صنایع‏‌دستی ظریف و موسیقی و معماری پیشرفت‌های چشمگیری کردند. برخی از صنایع‌‏دستی ایرانیان مانند شیشه‌‏جات حتی به کشورهای بسیار دور مانند ژاپن صادر می‌شد.

جهان نجیب‌‏زادگان با حمله اعراب به سرزمین‌های ایران از بین رفت؛ اما هویت ایرانی در زبان و سنت و تاریخ آن باقی ماند. ایرانی‌ها به مقاومت در برابر اشغالگران جدید ادامه دادند و آنچه را متعلق به خودشان بود حفظ کردند؛ اگرچه ایران به‌مدت دو قرن در آشفتگی به سر می‌برد. هویت ایرانی فقط متعلق به ساسانیان نبود، بلکه به همه‏‌ی ایرانیان تعلق داشت و آن‌ها با تحمل همه‏‌ی سرکوب‌ها و پشتکار فراوان تلاش می‌کردند تا این هویت را حفظ کنند.

ظهور مانی و مزدک

تاریخ ساسانیان شاهد پیشرفت‌های اجتماعی مختلفی بود. یکی از نمونه‌های آن پیامبر مشهور ایرانی، مانی است که دین جدید خود را در حدود سال ۲۴۳ میلادی معرفی کرد. او در خطاطی و نقاشی متخصص بود. او کتابی به‌‏نام «ارژنگ» نوشت تا مردم را به دین خود متقاعد کند.

مزدک نیز یکی از اصلاحگران ایرانی بود که پیروان او خشم خود را نسبت به حاکمان زمان خود ابراز کردند و خواستار عدالت اجتماعی بیشتری بودند. در سال ۵۲۹ میلادی، مزدک و پیروان او کشته شدند. تأثیر آن‌ها بر جامعه‏‌ی ایرانی دوران ساسانیان را نمی‌‏توان به‌‏راحتی نادیده گرفت.

سقوط ساسانیان

یزدگرد سوم با حملات جدید قبایل عرب مواجه شد. البته، این بار انگیزه‏‌ی اعراب با دفعات قبلی متفاوت بود. این بار آن‌ها تصمیم گرفته بودند تا دین جدید خود، اسلام، را در سراسر جهان گسترش دهند. اعراب ۲۵ سال پیش از این حمله، با اسلام آشنا شده بودند.

پیامبر اسلام، خسرو پرویز، پادشاه ساسانیان، را به دین جدید خود دعوت کرد. او دعوت پیامبر اسلام را با غرور و عصبانیت رد کرد. ایرانی‏‌ها، اعراب و عزم قوی آن‌ها را دست‌کم گرفتند. افزون بر این، دعوت آن‌ها تبدیل به تهدید شد. این تهدید دو قدرت برتر آن زمان یعنی ایرانی‌ها و رومی‌ها را هدف قرار داده بود.

ارتش ایران ماه‌ها با اعراب مذاکره کرد؛ اما نتوانستند به صلح برسند. در نهایت، میان ایرانیان و اعراب جنگ درگرفت. اعراب موفق شدند بعد از اندک پیروزی‌هایی در چند نبرد، به ایران حمله کنند. فرمانده‏ کل ارتش ایران در قادسیه در سال ۶۳۷ میلادی کشته شد. یزدگرد سوم فرار کرد، اما در نزدیکی مرو به‌دست آسیابانی کشته شد. بلافاصله، اعراب شروع به غارت غنائم کردند. آن‌ها در راه نفوذ به خاک ایران با موانع چندان قدرتمندی مواجه نشدند. در حملات بعدی توانستند در سال ۶۴۲ میلادی ضربه‏‌ی نهایی خود را به جسم ضعیف امپراتوری ساسانی وارد آورند و فصل جدیدی را در تاریخ ایران بگشایند: ایران پس از اسلام.

علل سقوط

سقوط امپراتوری ۴۰۰ساله‏‌ی ساسانیان توسط قدرت دینی جدید بسیار تعجب‌برانگیز و فراتر از انتظار بود. تاریخ ساسانیان با سقوط امپراتوری آن‏ها به وقوع پیوست. یک قرن پیش از آنکه این اتفاق بیفتد، مقدمات آن مهیا شده بود. علت‌های مختلفی برای به‌‏پایان‌‏رسیدن تاریخ ساسانیان وجود داشت و کارشناسان نظرات متفاوتی در‌این‌باره دارند. برخی از این علت‌ها عبارت‌‏اند از:

  • امپراتوری ایران مدام در حال جنگ با امپراتوری بیزانس بود؛
  • منابع مادّی و انسانی و همچنین امید به‌‏دلیل این جنگ‌های مداوم از بین رفته بود؛
  • جنبش مزدک و سرکوب آن، جامعه‌‏ی ایرانی را نسبت به بزرگان و موبدان انتقام‏‌جو و بدبین کرده بود؛
  • محصولات کشاورزی و دادوستدهای تجاری به‌‏دلیل نبود امنیت، کاهش پیدا کرده بود؛
  • گسترش سکونتگاه‌های شهری به‏‌مرور زندگی را برای طبقه‌‏ی متوسط اجتماعی یعنی دهقانان سخت کرده بود؛
  • روستاییان و صنعتگران باید به‏‌جای قرارداشتن در خط تولید، در خدمت ارتش می‌بودند؛
  • تبعیض طبقانی مانع از رشد استعدادها در نوآوری‌ها می‌شد؛
  • مالیات‌های سنگین فقرا را فلج کرده بود، درحالی‏که طبقه‏‌ی ثروتمند جامعه از پرداخت آن معاف بودند؛
  • قدرت شاه به‌‏دلیل دخالت‌های نظامیان در مسائل مدنی کاهش پیدا کرده بود؛
  • فساد و ریاکاری موبدان آتشکده که نقش اساسی در اهرم قدرت داشتند، برای همه فاش شده بود؛
  • مردم دیگر به روحانیان زرتشتی اعتماد نداشتند؛
  • پروپاگاندای اقلیت‌های مذهبی در برابر حاکمیت روحانیان و واکنش‌های آنان باعث شد که مردم به صحت و درستی دین زرتشتی تردید پیدا کنند.

ساسانیان؛ پادشاهان قدرتمند پس از هخامنشیان

در طول تاریخ ایران، هخامنشیان و ساسانیان سلسله‌های قدرتمندی محسوب می‌شدند که پادشاهان آن‌ها مرزهای ایران را بسیار گسترش دادند. امپراتوری ساسانی در واقع آخرین سلسله‌ی ایران باستان به شمار می‌رود؛ چراکه پس از آن، اعراب به ایران حمله کرده و حکومت اسلامی را در کشور پایه‌گذاری کرده‌اند. «دستی بر ایران» پیشنهاد می‌کند که با خواندن این نوشتار، اطلاعات تاریخی خود را بیشتر کنید؛ چون ملتی که تاریح نخواند محکوم به تکرار آن است.

پرسش‌های متداول درباره تاریخ ساسانیان

برای پیدا‌کردن پاسخ سایر سؤال‌هایتان، از طریق بخش دیدگاه‌های همین پست با ما در ارتباط باشید. ما در زمانی کوتاه به شما پاسخ خواهیم داد.

در زمان کدام پادشاه، دودمان ساسانیان به اوج قدرت خود رسید؟

در زمان شاپور دوم که سوریه و میان‏‌رودان و بحرین به خاک ایران اضافه شدند و دشمنان سرکوب گشتند،‌ ساسانیان در اوج قدرت بودند.

آخرین پادشاه ساسانی چه نام داشت؟

یزگرد سوم که در نبرد با اعراب گریخت و کشته شد، آخرین پادشاه ساسانی بود.

آثار تاریخی مهم به‏‌جا‏مانده از عهد ساسانی کدام‌‏اند؟

طاق کسری و کعبه‌ی زرتشت و معبد آناهیتا در بیشاپور از آثار عهد ساسانیان است.

دوره ساسانیان چند سال پیش بود؟

ساسانیان در سال‌های بین ۲۲۴ تا ۶۵۱ پس از میلاد، بر ایران حکومت می‌کردند. اکنون که در سال ۲۰۲۴ میلادی به سر می‌بریم، حدود ۱۸۰۰ سال از شروع حکمرانی آنان بر این سرزمین می‌گذرد. گفتنی است که حکومت ساسانی آخرین حکومت پیش از اسلام بود که پادشاهان آن در دوره‌ی ایران باستان اداره‌ی این کشور را به دست گرفته بودند.

قدمت ساسانیان چند سال است؟

قدمت ساسانیان با محاسبه‌ی زمان حکومت آن‌ها تا امروز (۲۰۲۴ میلادی) به ۱۸۰۰ سال پیش بازمی‌گردد. آن‌ها در سال ۲۲۴ میلادی حکومت خود را پایه‌گذاری کردند و در سال ۶۵۱ میلادی، با حمله‌ی اعراب به ایران، این حکومت از هم پاشید.

اشتراک گذاری
دیدگاه‌ها 2
    1. خواهش می‌کنم.
      مطالب ما به دلیل به‌روزرسانی‌های متعدد، منابع زیادی دارند و امکان درج همه‌شون نیست؛ ولی این مطلب عمدتا از کتاب روزگاران اثر عبدالحسین زرین‌کوب اقتباس شده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلی
تاریخ پارت ‌‌ها (اشکانیان) در ایران باستان (247 پیش از میلاد تا 224)
مجسمه مرد اشکانی (دوره پارت‌ها) در موزه ایران باستان

تاریخ پارت ‌‌ها (اشکانیان) در ایران باستان (247 پیش از میلاد تا 224)

با مطالعه مختصرترین متن‌های خلاصه تاریخ ایران می‌توان دریافت که پارت‌ها تلاش

بعدی
تاریخ حمله اعراب به ایران (از سال 642 تا 821)
حمله اعراب به ایران و بررسی زوایای آن

تاریخ حمله اعراب به ایران (از سال 642 تا 821)

حمله‌ اعراب به ایران منجر به شکست ارتش ساسانیان شد و ایرانی‌ها نابودی کشورشان را

شاید این‌ها را هم بپسندید
مسابقه ایران شناسی ماهانه دستی بر ایران