حتماً نام برخی از پهلوانان ایرانی، مانند توس، رستم، سهراب، سیاوش، اسفندیار و آرش کمانگیر را شنیده یا خواندهاید. در این نوشتار شما را با این پهلوانان اساطیری کشورمان آشنا میکنیم.
کتابهایی نظیر «اوستا» و «شاهنامه» داستان پهلوانان ایرانی را روایت میکنند، پهلوانانی که حتی تعدادی از آنها از دودمان پادشاهان نیستند؛ اما نقش مهمی در آزادی مردم از دست حاکمان ستمگر دارند. برای نمونه، در نبرد ایران و توران، این پهلوانان بودند که افراسیاب را ناچار به عقبنشینی کردند و باعث سقوط سلسلهی پیشدادیان شدند. در هنگام حکمرانی پیشدادیان، پهلوانانی نظیر کاوهی آهنگر، نقش بسیار مهمی داشتند.
امروزه، بسیاری از اساطیر ایرانی که در زمینهی قهرمانی و رهایی مردم از دست حاکمان ستمگر تلاش میکردهاند برای بسیاری شناخته شدهاند؛ هرچند، ممکن است نام شماری از آنها ناآشنا باشد. در ادامه قصد داریم تعدادی از این پهلوانان را معرفی کنیم.
معرفی اسامی پهلوانان ایرانی شاهنامه
شاهنامهی فردوسی بهعنوان حماسهی ملی ایرانیان شناخته میشود. در این کتاب، شاهد داستانپردازیها و حماسهسراییهای بسیاری هستیم. مسلم است که قسمت مهمی از داستانها و اتفاقات شاهنامه را پهلوانان ایرانی رقم میزنند. به همین دلیل ما به معرفی تعدادی از آنها پرداختهایم:
توس
ازجمله پهلوانان بزرگ شاهنامه و سپهداران ایران میتوان «توس» را نام برد. لقب او «زرینهکفش» است. پدر توس نوذر نام داشت و از پادشاهان ایرانی محسوب میشد. او در نبرد ایران و توران بهدستِ افراسیاب کشته شد. پس از مرگ او، بزرگان ایران فرزندانش «توس» و «گُستَهم» را لایق پادشاهی ندیدند و شخصی به نام «زو» را بهعنوان حاکم انتخاب کردند.
در زمان پادشاهی زو، توس در مقام سپهدار در جنگهای مختلف حضور یافت. در دورهی پادشاهی کیکاووس نیز توس پس از متهمشدن رستم و سیاوش به تنآسایی بهعنوان فرمانده سپاه ایران، برای نبرد با تورانیان انتخاب شد. او بههنگام پادشاهی کیخسرو نیز فرماندهی سپاه را بر عهده داشت و در این دوران با بیتدبیری باعث کشتهشدن برادر کیخسرو یعنی فُرود شد.
رستم
ازجمله نامآورترین پهلوانان ایرانی شاهنامه میتوان رستم را نام برد. داستان «هفتخوان» رستم کاملاً شناختهشده است. پدر و مادر این پهلوان نامدار ایرانی، «زال» و «رودابه» نام داشتند. در اسطورههای ایرانی آمده است که زال با کمک سیمرغ موفق به فرزندآوری میشود و رستم را به دنیا میآورد.
اقدامات رستم در شاهنامه و داستان قهرمانیهای او بسیار فراوان است. در ادامه تعدادی از این اقدامات عنوان شدهاند:
- گذشتن از هفتخوان، نجات کیکاووس از بند دیو سپید، مبارزه با افراسیاب و اسفندیار، خونخواهی سیاوش و نجات بیژن.
سهراب
شاعر حماسهسرای ایرانی، فردوسی، داستان رستم و سهراب را از تلخترین داستانهای شاهنامه میداند. همین داستان باعث آشنایی ما با سهراب، پسر رستم میشود. این داستان به این قرار است:
رستم در طی سفری با رخش (نام اسب رستم) راهی سمنگان میشود. قبل از سفر، پادشاه دستور دیدار با او را میدهد. پادشاه ضمن گفتوگو با رستم از او میخواهد با دختر شاه سمنگان، یعنی تهمینه ازدواج کند. رستم نیز میپذیرد و با تهمینه ازدواج میکند. سپس به ایران برمیگردد و بدون اینکه اطلاع داشته باشد، تهمینه پسرش سهراب را به دنیا میآورد.
هنگامی که سهراب به نوجوانی میرسد، برای پیداکردن پدرش به ایران سفر میکند. هدف او از سفر، برکناری کیکاووس از حکمرانی ایران و نشاندن پدرش، رستم، بر تخت پادشاهی است. متأسفانه، این خبر به گوش دشمن ایرانیان یعنی افراسیاب میرسد.
افراسیاب با فریب سهراب او را به نبرد با رستم وادار میکند. رستم که نمیدانسته سهراب پسر خودش است، در جنگی طولانی او را به کام مرگ میکشاند. سپس، با فهمیدن حقیقت بهدنبال نوشدارو میگردد. تلاش او سرانجامی نمییابد و رستم موجب مرگ سهراب میشود و سرنوشت یکی دیگر از پهلوانان ایرانی چنین رقم میخورد.
سیاوش
داستان سیاوش شاهنامه از غمانگیزترین داستانهای این کتاب به شمار میرود. سیاوش فرزند کیکاووس، پادشاه ایرانی است. او دوران کودکی تا جوانی خود را نزد رستم سپری میکند. در جوانی همسر کیکاووس، سودابه (نامادری سیاوش)، به او علاقهمند میشود؛ اما سیاوش پاکدامنی پیشه میکند. سپس، سودابه او را متهم میکند. سیاوش برای اثبات بیگناهی خود در مراسم «سوگندو» شرکت میکند و از آتش سربلند بیرون میآید.
پس از این ماجرا، او در جنگ ایران و توران حضور مییابد. درنهایت، بهدلیل بهنتیجهنرسیدن جنگ به توران میرود تا میان دو کشور میانجیگری کند؛ اما برخلاف تصورش، در غربت بهطرز وحشتناکی به قتل میرسد. پس از مرگ او، رستم به توران لشکرکشی میکند و با فرار افراسیاب، دوباره جنگ بینتیجه باقی میماند.
اسفندیار
یکی از فرزندان گشتاسب (پادشاه ایرانی) «اسفندیار» نام داشت. او که یکی دیگر از پهلوانان ایرانی بود، بهدلیل رویینتنبودن توانست ضمن لشکرکشی به توران، این کشور را فتح کند. در واقع، مادر اسفندیار او را به موبدی میسپارد تا در آب مقدس غوطهور کند و بدینترتیب، اسفندیار نامیرا میشود. البته، مادر اسفندیار اطلاع نداشت که بستن چشمان فرزندش هنگام غوطهورشدن در آب، خللی در رویینتنی او ایجاد میکند که سرانجام او را به کام مرگ خواهد کشاند.
پدر اسفندیار قول میدهد تخت پادشاهی را به او ببخشد، به این شرط که رستم را از میان بردارد. اسفندیار نیز برای اطمینان از پیروزی بر رستم، او را به جنگ میطلبد. رستم به این جنگ میلی نداشت و رویینتنبودن اسفندیار او را پریشان کرده بود؛ تااینکه سیمرغ به کمک او شتافت و نقطهضعف اسفندیار را به رستم اطلاع داد. چنین شد که رستم با زدن تیری دوشاخه به چشم اسفندیار، او را شکست داد.
آرش کمانگیر
در اساطیر ایرانی «آرش کمانگیر» یا «آرش شیواتیر» بهعنوان معروفترین پهلوانان ایرانی معرفی شده است. نام این پهلوان در «یشتها»، قسمتی از کتاب اوستا، بهصورت «تیزتیر» ترجمه میشود. او همان کسی بود که با پرتاب تیری مرز ایران و توران را مشخص کرد و به جنگ میان دو کشور پایان داد.
تفاوت پهلوانان ایرانی دورههای اساطیری و حماسی
در داستانهای اساطیری به پهلوانانی برمیخوریم که بهعنوان نمونهی زمینی ایزدان و الههگان آسمانی هستند و ازجملهی پهلوانان انساننما محسوب میشوند. البته رفتار و کردار این پهلوانان، ایزدگونه و اَبَرانسانی است. برای نمونه، گرشاسب، بزرگپهلوان دین زرتشت، در گروه ایزدپهلوانان قرار میگیرد.
رستم نیز بهعنوان معروفترین پهلوانان شاهنامه، در ابتدا از اصل و جوهر ایزدیِ هند و ایرانی برخوردار بود. سپس، به پهلوان بزرگ حماسی شاهنامه مبدل شد.
در مقابل، پهلوانان حماسی انسانهایی با نیرو و رفتار جادویی و افسانهای بودند. گفتنی است که آغاز دورهی حماسی ایران با قیام کاوه و پادشاهی منوچهر همراه بوده است. این دوره با کشتهشدن رستم و پادشاهی بهمن، پسر اسفندیار پایان مییابد. در دورهی حماسی، پهلوانان بسیاری به عرصهی وجود پا میگذارند. ازجملهی آنها میتوان به این پهلوانان اشاره کرد:
- کاوه و پسرش کارن یا قارن، گرشاسب و اسفندیار.
پهلوانان ایرانی دورهی حماسی درزمینهی دلاوری و بزرگی روح و اندیشه و مردانگی بینظیر هستند. آنها ویژگیهای متمایزی دارند، این ویژگیها عبارتاند از:
- جنگوجو و پیشگام در میدان رزم، بیمناک از دروغ و جادو، شجاع و خداپرست.
مختصری دربارهی باره یا اسب پهلوانی در اساطیر هند و اروپایی
هر پهلوانی در اساطیر هند و اروپایی اسبی دارد که بهترین یاور او محسوب میشود و آن دو در همهی سختیها و آسانیها در کنار یکدیگرند. جالب اینکه براساس این اسطورهها، پهلوان با اسب خود زندگی میکنند و همراه او میمیرد. گاهی میان آنها پیوند برادری برقرار میشود.
بارههای پهلوانان بهدلیل ویژگیهای منحصربهفرد خود ممکن است همانند ایزدان پرستش شوند. سرشت این اسبها، بهتناسب ممکن است از خورشید و آب و باد باشد. آنها قدرت پرکشیدن به آسمان را نیز دارند.
با توجه به توضیحات پیشین متوجه میشویم که بخش اعظم نیروی هر پهلوانی وابسته به اسب اوست. این اسب سلاح کارآمد پهلوان محسوب میشود. آنها میتوانند با اژدها و مارها بجنگند و پهلوان را به آرزوی خود برسانند.
دربارهی پهلوانان ایرانی اساطیرمان بیشتر بدانید
در کتاب شاهنامهی فردوسی داستانهایی وجود دارند که نبرد میان خوبی و بدی را روایت میکنند و پهلوانان ایرانی بهعنوان جنگجویان دائمی این نبرد شناخته میشوند. بهطور کلی، این کتاب داستان سه دورهی اساطیری و پهلوانی و تاریخی را دربرمیگیرد. معتقدیم شناخت پهلوانان ایرانی در اساطیر بهمنزلهی آشنایی بیشتر با فرهنگ ایرانی خواهد بود.
پرسشهای متداول درباره پهلوانان ایرانی
در این بخش به تعدادی از پرسشهای مربوط به پهلوانان ایرانی در اساطیر پاسخ دادهایم. اگر سؤال دیگری در این زمینه دارید، آن را در قسمت دیدگاههای انتهای همین پست مطرح کنید:
پهلوانان ایرانی را نام ببرید؟
در شاهنامه پهلوانان زیادی معرفی شدهاند؛ تعدادی از آنها عبارتاند از آرش کمانگیر، گرشاسب، رستم، زال و سام نریمان.
پهلوان زن ایرانی در شاهنامه که بود؟
در شاهنامهی فردوسی حداقل ۲۴ زن نقشآفرینی کردهاند که از میان آنها زنی به نام «گُردآفرید» دختر جنگاور گَژدَهَم در گروه پهلوانان قرار میگیرد. او بههنگام لشکرکشی سهراب به ایران با لباسی مردانه به جنگ میرود.