اساطیر ایرانی؛ نگاهی گذرا به ایزدان باستانی و اسطوره های ایرانی

اسطوره های ایرانی: رستم و دیو سفید
اسطوره های ایرانی: رستم و دیو سفید
محتوای این صفحه: نمایش

اساطیر ایرانی یکی از مهم‌ترین پایه‌های شکل‌دهنده‌ی تاریخ و فرهنگ این سرزمین هستند. از گذشته‌های دور تا همین امروز، ردپای اسطوره های ایرانی در زندگی و باور مردم دیده می‌شود. در ادامه، با نگاهی گذرا به برخی از این اساطیر، سعی می‌کنیم معرفی کوتاهی از آن‌ها ارائه دهیم.

اسطوره کلمه‌ای عربی است که از واژه‌ی یونانی «هیستوریا» به‌معنای جست‌وجو و آگاهی گرفته شده است.

اسطوره، داستان و سرگذشتی آسمانی و روحانی و فراتر از جهان مادی است. در اسطوره، داستان‌هایی از دوران باستان و زمان‌های نخستین گفته می‌شود.

اسطوره‌سازی واکنش انسان در برابر ترس‌ها و درماندگی‌هایش است. آدمی برای پاسخ به پرسش‌هایی که پاسخی برایشان ندارد، دست به دامان اسطوره‌ها می‌شود.

شخصیت‌های اسطوره‌ای معمولاً دو گروه خیر و شر و دارای قدرتی فراطبیعی هستند. شخصیت‌های مثبت اسطوره‌ای هاله‌ای از تقدس دارند.

خدایان فرمانروا یا اسطوره‌های نیک هستند، مانند میترا که خداوند پیمان و دوستی است، یا از پدیده‌های طبیعی هستند، مثل آناهیتا که الهه‌ی آب خوانده می‌شود. اسطوره‌های شر و پلید دیو نامیده می‌شوند؛ مانند «ایندره» که خدای توفان و به‌وجودآورنده‌ی باران‌های سیلابی است.

اسطوره های ایرانی بر نبرد و رویارویی خیر و شر بنا نهاده شده‌اند؛ نبرد میان «اهوره‌ها» و «دیوان».

شکل‌گیری اساطیر ایرانی

پیش از انجام تحقیقات جدید، تصور بر این بود که تاریخ ایران با اسطوره‌ها آغاز شده است. سپس، در طول تاریخ اساطیری، پادشاهان مختلفی حکومت کرده‌اند و در نهایت، این تاریخ اسطوره‌ای با تاریخ واقعی درهم آمیخته است. بعدها، تحقیقات جدید و نظریه‌های انتقادی تاریخ‌نگاران، جنبه‌ی تاریخی شخصیت‌های اسطوره‌ای‌حماسی را از آن‌ها گرفت و آن‌ها را شخصیت‌های اسطوره‌ای و به‌ندرت نیمه‌تاریخی معرفی کرد. برای مثال، پادشاهان پیشدادی که طبق تاریخ اساطیری ایران، اولین پادشاهان ایران و جهان تلقی می‌شدند، در گروه پادشاهان اسطوره‌ای یا نیمه‌تاریخی قرار گرفتند.

گفتنی است هنگامی که روایتی را اسطوره‌ای می‌دانیم، بدان معناست که آن روایت واقعیت عینی ندارد. این در حالی است که گذشتگان این اسطوره‌ها را واقعیت مسلم و ازلی می‌پنداشتند. البته، تاریخ مبتنی بر اسطوره فقط خاص ایرانیان نبوده است و همه‌ی نظام‌های فکری کهن به نوشتن چنین تاریخ‌هایی مبادرت می‌کردند.

برای مطالعه درباره‌ی صورت باستانی اساطیر ایران، به‌طور معمول به اوستا و یشت‌های آن مراجعه می‌کنند. در این منبع، اشارات مفصلی درباره‌ی اسطوره‌ها وجود ندارد؛ اما اشارات کوتاه و سربسته‌ی آن به ما کمک می‌کنند که صورت کهن نام شخصیت‌های مهم تاریخی را پیدا کنیم. علت کوتاه و سربسته بودن اشارات اوستا بدان جهت است که تدوین‌کنندگان آن از آشنایی شنونده با شخصیت‌های معرفی‌شده اطمینان داشته‌اند.

در مقابل، نوشته‌های زرتشتی به زبان پارسی میانه شرح مفصلی درباره‌ی اساطیر ایران دارند. این نوشته‌ها در اوایل دوره‌ی اسلامی به‌شکل نهایی خود تدوین شده‌اند و بیشتر آن‌ها مربوط به دوره‌ی ساسانیان است. البته، برخی رویدادهای تاریخی از زمان حمله‌ی اعراب به ایران و پس از آن نیز بعدها به این منابع اضافه شده‌اند. کتاب‌هایی مثل بُندَهِش، دینکَرد، گزیده‌های زادسپَرَم و روایت پهلوی نمونه‌هایی از نوشته‌های زرتشتی‌اند.

تاریخ اساطیری ایران

جدا از تاریخی که از زمان مادها تا به امروز در کشورمان رقم خورده است، تاریخی اساطیری نیز برای ایران در نظر می‌گیرند. چنین تاریخی در منابع مختلفی مثل شاهنامه شرح داده شده است. طبق این تاریخ، سلسله‌هایی در ایران وجود داشته‌اند که در ادامه شرحی از آن‌ها آورده‌ایم. درخور توجه است که منظور از ایران در این تاریخ، کشوری با مرزهای کنونی نیست:

پیشدادیان

اولین سلسله اساطیری ایران، پیشدادیان بودند که شخصی به نام کیومرث آن را بنیان نهاد و نوادگانش تا گرشاسب راه او را ادامه دادند. این پادشاهان پیشدادی آغازگر تمدن بشری برای ایرانیان بودند و در طول حکومت خود، به کشف آتش و استفاده از فلزات و جانداران مختلف برای ادامه زندگی و همچنین به اسیرکردن دیوها پرداختند. در منابع مختلف، درباره‌ی پادشاهان پیشدادی نظرهای یکسانی بیان نشده و آن‌ها را با اسامی متفاوتی معرفی کرده‌اند:

  • در اوستا: شخصیت‌های اساطیری؛
  • در متون زرتشتی دوره‌ی ساسانی: خدایان ایزدی‌نژاد؛
  • در شاهنامه: پادشاهانی با فره ایزدی.

کیانیان

پس از سقوط سلسله‌ پیشدادی، شخصی به نام کی‌قباد دومین سلسله‌ اساطیری ایران را به نام کیانیان پایه‌گذاری کرد. فردوسی در شاهنامه‌ی خود این دوره را با دوره‌های حماسی یکسان در نظر می‌گیرد. سلسله کیانیان از کی‌قباد آغاز و به داریوش سوم، دارای دارایان یا دارا، ختم می‌شود. در این دوره، به‌دلیل ظهور دین زرتشتی، تاریخ اساطیری ایران تحول بسیاری به خود می‌بیند. از مهم‌ترین رویدادهای دوره‌ی کیانیان جنگ ایران و توران را نام می‌برند. داستان آرش کمانگیر و تعیین مرزهای ایران و توران توسط او نیز در این دوره بوده است.

در شاهنامه فردوسی، دوره‌ی پادشاهی کیانیان با حماسه در هم آمیخته و درباره رستم و کارهای او نیز مطالبی بیان شده است. بااین‌حال، در کتاب «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی، کیانیان هم‌تراز هخامنشیان معرفی شده‌اند. البته، درباره‌ی اسامی پادشاهان کیانی اتفاق نظر وجود دارد و منابع مختلف چنین بیان کرده‌اند که سلسله کیانی با مغلوب‌شدن داریوش سوم در برابر اسکندر پایان یافته است.

دوره آمیختگی تاریخ اساطیری و واقعی

با بررسی داده‌های تاریخی ملموس، مثل سنگ‌نوشته‌ها و متون یونانی، متوجه انطباق بخشی از تاریخ اساطیری ایران با تاریخ واقعی می‌شویم. این انطباق به سقوط ایران به دست اسکندر مربوط می‌شود. البته، طبق این داده‌ها زمان حکومت اسکندر و یونانیان در ایران بسیار کوتاه بوده است. تاریخ اساطیری دوره حکومت دولت یونان در ایران تحت عنوان سلوکیان را نادیده می‌گیرد. همچنین، مدت فرمانروایی اشکانیان در ایران را محدود به ۲۰۰ سال می‌داند؛ در‌حالی‌که طبق تاریخ واقعی آن‌ها ۴۵۰ سال بر ایران حکومت کردند.

البته، در منابع تاریخ اساطیری و واقعی درباره‌ی نحوه‌ی سقوط دولت اشکانی و نبرد اردوان پنجم با شاهزاده پارسی به نام اردشیر بابکان، نظر یکسانی برقرار است. بعد از این دوره، سلسله‌ی ساسانی پایه‌گذاری می‌شود که پادشاهان آن‌ از تبار کیانیان معرفی شده‌اند.

ریشه‌های اسطوره های ایرانی

اساطیر ایرانی اغلب ریشه‌ی آریایی دارند و بین مردم ایران و هند مشترک هستند. در اساطیر هر دو قوم، جنگ بین خیر و شر برپاست. مراسم قربانی برای خدایان، مانند هم اجرا می‌شود و آتش نیز برای هر دو مقدس است.

اسطوره‌ها دارای نقشی اساسی در فرهنگ ایرانی هستند. بیشتر اطلاعات ما درباره‌ی اسطوره های ایرانی از دو منبع گرفته شده‌اند: «اوستا»، کتاب مقدس آئین زرتشت و «شاهنامه»، اثر حماسی فردوسی به نظم.

اسطوره‌ها و عقاید پیش‌آریایی در ایران

قبل از آغاز حکومت مادها در ایران، تمدن‌های آریایی منفردی در این سرزمین زندگی می‌کردند و بیشتر آن‌ها خویشاوندیِ زبانی، نژادی و مذهبی با همسایگان خود نداشتند. این تمدن‌ها به نام‌های لولوبی‌ها، گوتی‌ها، کاسی‌ها و اورارتورها شهرت داشتند و در نیمه جنوبی، غرب و شمال غربی ایران ساکن بودند. هرچند، آن‌ها اساطیر مخصوص خود را داشتند، ولی امروزه از این اساطیر اطلاع چندانی در دست نیست. البته، این موضوع آشکار است که اساطیر کاسی‌ها به تمدن‌های ایرانی بعدی همچون مادها و پارس‌ها شباهت‌هایی داشته‌اند.

ایلامیان ساکن در جنوب غربی فلات ایران نیز تمدن قدیمی و شناخته‌شده‌ای بودند؛ اما از نژاد آریایی محسوب نمی‌شدند. زبان آن‌ها بیشتر به زبان دراویدهای غیر آریایی هند نزدیک بود و اساطیر آن‌ها با آنچه در ریگ ویدا (مجموعه‌ای از اشعار و سروده‌های مذهبی هندو) آمده، مشترک است.

هرکدام از اقوام آریایی یا غیر آریایی عقیده‌ها و سنت‌هایی داشتند که بر عقیده‌های جامعه‌ی بعدی خود تأثیر گذاشته است؛ چراکه آن‌ها تحت سیطره‌ی فرهنگ آریایی‌ها بوده‌اند. هرچند، بعدها با به قدرت رسیدن مادها و سپس پارس‌ها، اساطیر متفاوتی با عنوان اساطیر جامع ایران به وجود آمد. به‌عقیده‌ی محققان، پیش از به قدرت رسیدن مادها، عده‌ای از آریایی‌ها به هند مهاجرت کرده بودند. این موضوع دلیلی است برای شباهت اساطیر کهن هندی به اساطیر کهن ایرانی.

راه‌های شناخت اسطوره های ایرانی

چندین منبع برای شناخت اساطیر ایرانی وجود دارد که کتاب مقدس «اوستا» و «شاهنامه» مهم‌ترین آن‌ها هستند. در کنار این دو، چندین منبع دیگر هم برای شناخت اسطوره های ایرانی به کمک می‌آیند که در ادامه از آن‌ها نام می‌بریم:

  1. منابع و کتب قدیمی هندی مانند «وداها»؛
  2. منابع مانوی شامل نوشته‌های مانی و پیروانش؛
  3. منابع پهلوی؛
  4. منابع فارسی و عربی متعلق به سده‌های نخستین پس از اسلام که اصلی‌ترین آن‌ها همان «شاهنامه» است؛
  5. نگاره‌های بازمانده از دوره‌های هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان که بر روی مهرها، سکه‌ها، ظرف‌ها و کتیبه‌های سنگی یافت می‌شوند.

اساطیر زروانی

امروزه، به‌دلیل نابودشدن تمامی متن‌های زروانی مربوط به اساطیر این آیین، توضیح درباره‌ی آن بسیار دشوار است و دانسته‌های ما محدود است به گزارش‌های ناظران خارجی و استدلال‌های پراکنده زرتشتیان؛ ازاین‌رو، استناد به آن‌ها منطقی به نظر نمی‌رسد. توضیحات نویسنده‌ و پژوهشگر ایرانی، هاشم رضی، درباره اساطیر زروانی که در یکی از کتاب‌های خود آورده، بدین شرح است:

قدیمی‌ترین مورخی که درباره‌ی آیین زروانی سخن گفته است، «تئودور دومپو» (۳۶۰ تا ۴۱۸ میلادی) است که در کتابش که به دست ما نرسیده و مطابق معمول قسمت‌هایی از آن به‌وسیله مورخی دیگر، به نام «فتیوس» در اینجا در نقل‌قول باقی مانده است، بدین مضمون است: «تئودور در کتاب اول، از آیین ناپسند ایرانیان که زارادس (زرتشت) آورده بود، سخن گفته؛ یعنی اعتقاد به «زروان» یا «زورام».
زارادس وی را خدای جهان می‌دانسته که با قضا و قدر یا جبر و سرنوشت محض یکی بوده است. زروان مراسمی در قربانی انجام داد تا «هرمس‌داس» (اهورمزدا) از وی متولد شود. اما درحالی‌که هرمس‌داس از وی متولد شد، «شیطان» (اهریمن) نیز توأم با وی بود.

هاشم رضی همچنین در کتاب دیگر خود مطالبی به نقل از پلوتارک، مورخ یونانی، و نیک کلبی، نویسنده ارمنی قرن پنجم میلادی، درباره‌ی زروان آورده است. ما در اینجا نقل‌قول پلوتارک را آورده‌ایم:

گروهی از مردم به دو خدا معتقد بوده و باور دارند که یکی از این دو، آفریننده نیکی‌ها و آن‌یک خالق چیزهای بد و زیان‌آور است. اما گروهی دیگر از مردم، آفریننده نیکی‌ها را خدا و آن دیگری را دیو و شیطان خوانند. ازجمله‌ی این مردم، «زرتشت مغ» است که پنج‌هزار سال پیش از جنگ «ترویا» می‌زیست. وی یکی از این دو نیرو را «هرمزس» و آن دیگری را «آرمنایوس» (اهریمن) می‌خواند.

اساطیر مانوی

در دین ایرانی‌گنوستیک مانوی، اساطیری شرح داده شده‌اند که نمایانگر بنیان‌های همسان بین اساطیر گنوستیک و اساطیر ایرانی است. از طرفی، به‌دلیل وجود ویژگی التقاط در این دین، از خدایان ایرانی سخن به میان آمده است. در واقع، پیامبر دین مانوی، مانی، با تلفیق اساطیر زرتشتی و گنوسی‌مسیحی، اساطیری جدید به وجود آورده است. این اسطوره‌ها بر دو پایه استوارند:

  • بهشت روشنی به‌طور نامحدود، از سمت بالا و راست و چپ امتداد دارد. جوهر اصلی بهشت روشنایی شامل عنصرهایی همچون اثیر، هوا، نور، آب و آتش است. در این سرزمین، پدری بزرگ حکومت می‌کند؛
  • در قسمت پایین و ضلع جنوبی روشنایی، جهنم تاریک قرار دارد که ازلی است. این جهنم شامل فرمانروایی‌های مختلفی است که هرکدام از آن‌ها از عناصر پنجگانه تاریکی پدید آمده‌اند. این پنج عنصر همان عنصرهای روشنایی با پسوند تاریکی‌اند.

خدایان اساطیر ایرانی

در اساطیر ایرانی چندین ایزد یا خدا شناخته شده‌اند که برخی از آن‌ها را معرفی و توضیحاتی درباره‌شان ارائه می‌کنیم:

اهورا مزدا

اهورا مزدا سروری دانا، خدای غایی، خیر مطلق، کمال خرد و معرفت است. آفریننده‌ی خورشید، ستارگان، تاریکی و روشنایی، انسان‌ها و حیوانات و تمامی فعالیت‌های فکری و جسمی است. اهریمن، روح شریر و نقطه‌ی مقابل اهورا مزداست که همواره سعی دارد حقیقت و جهان را نابود سازد و به انسان‌ها و حیوانات آسیب برساند.

زندگی در این عالم، بازتابی از مبارزه‌ی کیهانی بین اهورا مزدا و اهریمن است.

آناهیتا، ایزد بانوی آب

اسطوره های ایرانی: آناهیتا

اَناهیتا، اَناهید یا ناهید با نام کامل «اَرِدویسورا اَناهیتا» ایزدبانوی آب‌ها در اساطیر ایران است. این ایزدبانو پیش از ورود آریایی‌ها هم در فلات ایران ستایش می‌شده است و قدمتی بیش از زرتشت دارد. آناهیتا و سپندارمز دو ایزدبانوی مهم در اسطوره های ایرانی هستند. آناهیتا را با آفرودیت، ایزدبانوی عشق و زیبایی در اساطیر یونان همانند دانسته‌اند.

آب از گذشته‌های دور میان ایرانیان گرامی بوده است و آن را مایه‌ی بالندگی و زایش طبیعت می‌دانسته‌اند.

هرودت درباره‌ی اهمیت آب میان ایرانی‌ها می‌گوید:
«ایرانیان در میان رود بول نمی‌کنند، در آب تفو نمی‌اندازند. در آن دست نمی‌شویند و متحمل هم نمی‌شوند که دیگری آن را به کثافتی آلوده کند. آن‌ها احترام بسیاری برای آب منظور می‌دانند.»

آناهیتا به‌معنای «پاک و بی‌آلایش» همانند آب است که در کتیبه‌ی اردشیر دوم و بسیاری از متن‌های دوره‌ی هخامنشی این صفت برای «اردوی»، ایزد بانوی آب، آورده شده است. به‌مرور زمان، اردوی حذف شد و جای خود را به صفت آناهیتا داد و در اوستا هم به همین نام خوانده شده است.

از زمان اردشیر دوم، آناهیتا چنان اهمیت می‌یابد که آتشکده‌ای به نامش برپا می‌شود و به‌تدریج موکل بر تمام آب‌های روی زمین می‌شود. آناهیتا افزونی‌بخش دارایی، خانه، قبیله، جان، گیتی، کشور و سرزمین است و در بند ششم «آبان‌یشت»، اهورا مزدا تأکید می‌کند که ناهید را برای گسترش سرزمین، قبیله، نگهداری و نگهبانی آفریده ‌است. در سنگ‌نگاره‌‌ی نقش رستم، یکی از مقاصد گردشگری استان فارس، این الهه نقش شده است.

معبد آناهیتا

از زمان هخامنشیان، معبدهای بسیاری برای آناهیتا در ایران برپا می‌شده است؛ مانند معبد آناهیتا در کنگاور، بیشاپور، هگمتانه و تخت سلیمان.

مردم عادی نیز برای عبادت این ایزدبانو اتاقک‌هایی با سقف و ستون چوبی در کنار مزرعه‌ها برپا می‌کردند و برای فراوانی محصول و باران‌خواهی به آناهیتا متوسل می‌شدند.

میترا، ایزد نور و وفاداری

یکی از خدایان باستانی آریایی‌ها، مهر یا میترا بوده است که پرستش او پیش از زرتشت رواج داشته و در اوستا نیز صاحب مقام است. در اسطوره های ایرانی، مهر یا میترا ایزد وفاداری و پیمان و جنگ است. او را نگاهدار خانواده و شهر و وطن و روشنی‌بخش می‌دانسته‌اند.

در کتاب «اوستا» از میترا با عنوان «ایزد روشنایی و فروغ و نور» یاد شده است. میترا را که الهه‌ی نور و روشنایی است، با «آپولو» که او هم رب‌النوع روشنایی در اسطوره‌شناسی یونانی است، هم‌عرض می‌دانند.

در اسطوره های ایرانی آمده است که میترا پدر و مادر ندارد و از کوه زاده شده است و کوه زادگاهش را البرز پنداشته‌اند.

در نوشته‌های اوستا و متون پادشاهان هخامنشی، از مهر (نام دیگر میترا) با عنوان «میثره» (Mithra) یاد شده و در نوشته‌های سانسکریت، نام این ایزد «میتره» (Mitre) نگاشته شده است؛ اما در اسناد به‌جا‌مانده از زبان پهلوی، الهه‌‌ی خورشید با عنوان «میتر» (Mitr) خطاب شده است؛ امروز، میترا با نام «مهر» به‌معنای خورشید، شناخته می‌شود.

در تاق بستان کرمانشاه، در تاق کوچک، سنگ‌نگاره‌ای وجود دارد که متعلق به دوره‌ی هخامنشیان است. در این نگاره، میترا در کنار اهورا مزدا و اردشیر نقش شده است.

شمایل میترا

اسطوره های ایرانی: میترا در اساطیر اروپایی
شکل رومی میترا در اساطیر اروپایی پس از آنکه از ایران به اروپا رفت.

در تمام مهرکده‌ها نقشی از میترا وجود دارد: مردی جوان و نیرومند که پنجه در گلوی گاوی درافکنده و قصد قربانی‌کردن آن را دارد. خنجری در دست میترای نیرومند است که قصد دارد آن را در قلب گاو فرو کند.

همان‌طور که در خصوص آیین میترائیسم شرح داده‌ایم، این باور از زمان اشکانیان به اروپا راه یافت. در آنجا مهرابه‌هایی برای پرستش میترا بنا شد و آئین میترا پیروان بسیاری یافت.

زمان زایش مهر

میترا در شب یلدا زاده شده است. شبی که از دیرباز، میان ایرانیان جایگاه خاصی دارد. ایرانیان در این طولانی‌ترین شب سال، به انتظار پیروزی نور بر تاریکی و زایش خورشید بیدار می‌مانند و جشن می‌گیرند.

از این شب، مهر بر تاریکی پیروز می‌شود و روزها طولانی‌تر می‌شوند.

بازگشت میترا به زمین

در اسطوره های ایرانی آمده است که میترا در آخرین روز زندگی‌اش درون غاری مهمانی برپا می‌کند و آنجا با یارانش گوشت و خون گاو و نان و شراب می‌خورد و بعد، سوار ارابه‌ی خورشید به آسمان می‌رود. میتراپرستان بر این باور بودند که میترا به آسمان بالا رفته است. ازاین‌رو، همواره در انتظار بازگشت دوباره‌اش به زمین برای اصلاح ‌بشر ‌و نابودی شرارت‌ها و ناپاکی‌ها بودند. به‌عقده‌ی میتراپرستان، میترا روزی خواهد آمد و آتشی را که همه‌ی ‌‌‌جهان ‌را می‌بلعد، خواهد افروخت؛ همچنان‌ که شیوا، خدای هند، چنان خواهد کرد. میترا جهان را از لوث کثافات پاک می‌کند و تاریکی و اهریمن را از میان برمی‌اندازد.

بهرام، ایزد جنگجو

اسطوره های ایرانی: ورثرغنه (بهرام)

بهرام، نام یکی از ایزدان بزرگ و قدرتمند آیین مزدیسنا است. این ایزد در اوستا «ورثارغن»، در پهلوی «ورهران»، در ارمنی «ورام» و در گرجستان «گورام» نامیده شده‌ است.

بنا بر روایت «اوستا»، ایزد بهرام نخستین‌بار به شکل باد بر زرتشت ظاهر گشت.

بر طبق باورهای زرتشتی، ایزدان از جهان مینوی (روحانی) هستند که در شکل‌های مختلف مادی ظاهر می‌شوند. بهرام به ده شکل مختلف انسانی و حیوانی نمود پیدا می‌کرده است:

  • بادِ تندتاز؛
  • گاو نر زیبایی با شاخ‌های زرین؛
  • اسب سپید زیبایی با گوش‌های زرد و لِگام زرنشان؛
  • شترِ سرکش و گازگیر و تیزرو و رهرو و جست‌وخیزکننده؛
  • گراز نری که با دندان‌های تیز به پیش می‌تازد؛
  • مردی پانزده‌ساله و فروغمند، با چشمانی درخشان و زیبا و با پاشنه‌های کوچک؛
  • پرنده‌ی «وارَغْـن» که از پایین می‌گیرد و از بالا می‌دَرد و در میان مرغان، تندترین است؛
  • قوچ دشتی زیبایی با شاخ‌های پیچدار؛
  • نَر بُزِ دشتی زیبایی با شاخ‌های سرتیز؛
  • مرد شکوهمندی که یک کاردِ زرکوب و نگارین و زیورآذین در بر داشته است.

ورثرغنه یا بهرام

ورثرغنه یا بهرام، ایزد جنگجویان و مهاجمان و سرچشمه‌ی نیروی پیروزی بر دیوان است. اهورا مزدا به زرتشت توصیه کرده است که هرگاه گرفتار جادوی دشمن شد، پر ورثرغنه را از قالب یک پرنده برگیرد.

در بهرام‌یشت، جنگاوران از ایزد بهرام می‌خواهند تا به آن‌ها بازویی نیرومند و تنی سالم و دیدگانی تیزبین ببخشد. بهرام نیرومندترین و پرسازو‌برگ‌ترین ایزدان است. خدای جنگ و پیروزی و نوکننده‌ی جهان است.

همین قدرتمندی او باعث شده بود تا بین سربازان محبوب باشد و در نبردها او را بستایند و از او کمک بگیرند. این رسم به سربازهای سرزمین‌های دیگر نیز منتقل شده است.

ایزد بهرام، نیرومند و دلیری‌بخش است و صفت‌هایی شبیه ایزد مهر دارد که نگاهبان خانه و کشور است.

در بهرام‌یشت آمده است که منثره‌ی (دعا یا وِرد) ویژه‌ی بهرام آن‌قدر کارآمد است که اهورا مزدا از زرتشت می‌خواهد تا آن را فقط به خویشان و آتوربانان (نگهبانان آتش) بیاموزد، نه به هیچ‌کس دیگر.

یکی دیگر از ویژگی‌هایی که ایزد بهرام را به ایزد مهر همانند می‌کند، پیوند بهرام با چشم و بینایی است. او از بینایان و فراخ‌دیدگان و دارنده‌ی «سوکه» است؛ سوکه همان روشنی و تیزبینی چشمان است که در شکل «سوی چشم» یا نور چشم در زبان فارسی باقی مانده است.

وایو، ایزد باد

ایزد وای یا وایو، ایزد باد و یکی از کهن‌ترین خدایان هندوایرانی است. در «اوستا» از او به نام ایزد وای یاد شده است.

وای میان آسمان و زمین و در بین قلمروی مزدا و اهریمن حکم می‌راند و ماهیتی دوگانه از خیر و شر دارد. گاه ویرانگر است و گاه سازنده و نمی‌توان صفات روشنی را به او نسبت داد. هم همراه بادهای ملایم و روح‌بخش، لطافت و باروری می‌بخشد و هم آورنده‌ی توفان‌های ویرانگر و وحشت‌زاست. او نه متعلق به سپهر است و نه زمین، بلکه در فضایی میان این دو حکم می‌راند و سیال است.

در متن‌های پهلوی او را با صفت «دیرنده خدای» یا «دیرنگ خدای» نامیده‌اند که به‌معنای خدایی با فرمانروایی طولانی‌مدت است.

در رام‌یشت می‌خوانیم: «ای زرتشت اشون، به‌راستی اندروای نام من است. از آن روی، به‌راستی اندروای نام من است که من هر دو آفرینش، هم مخلوق سپند مینو و هم مخلوق انگره مینو را می‌رانم.»

تیشتر، خدای باران

از دیرباز، مردمانی که در سرزمین ایران می‌زیسته‌اند، با خشک‌سالی دست‌و‌پنجه نرم می‌کرده‌اند. باران فرستاده‌ای نیکو از خدایان بود که عطش تشنگان را می‌نشاند و کشتزارها را سیراب می‌کرد. باران، این هدیه‌ی آسمانی، ایزد مخصوص خود را داشت: «تیشتر».

تیشتر نام پهلوی این ایزد است و در منابع زرتشتی به نام تیشتره، تشتر یا تیر خوانده شده است.

تیشتر، هر سال پس از پیروزی بر اَپوش، دیو خشک‌سالی، انباره‌ی باران را در دریای فراخ کرت می‌گشاید.

تیشتر خدایی سراسر خیر و نیکویی است و صفات اهریمنی در او راه ندارد. اوست که آب را بین سرزمین‌ها قسمت می‌کند و خداوندگار زایش و باروری نیز هست.

جشن تیرگان، آیینی برای ستایش ایزد تیر در میان ایرانیان است.

نبرد اساطیری تیشتر و خشک‌سالی

اسطوره های ایرانی: تیشتر - مراسم تمنای باران در روستاهای سبزوار
مراسم تمنای باران در روستاهای سبزوار

در اساطیر ایرانی آمده است که تیشتر در هیبت اسب زیبا و سفید با زین‌های طلایی به دریا می‌رود و با اپوش که به‌شکل اسبی سیاه است، سه شبانه‌روز می‌جنگد. اپوش که نیرومندتر است، بر تیشتر چیره می‌شود.

تیشتر به نزد اورمزد شکایت می‌برد که ناتوانی من از آن روی است که مردمان مرا به شایستگی نیایش نکرده و قربانی نداده‌اند. پس اورمزد، خود برای تیشتر قربانی می‌دهد و نیروی ده اسب و ده گاو، ده کوه و ده رود در تیشتر دمیده می‌شود. تیشتر که توانش فزونی یافته است، به نبرد دوباره با دیو خشک‌سالی می‌رود و پیروز می‌شود. با پیروزی تیشتر، آب در کشتزارها و چراگاه‌ها جاری می‌شود و باران هستی‌بخش در هفت اقلیم زمین باریدن می‌گیرد.

تیر، ماه ایزد تیشتر

تیر که چهارمین ماه سال است، به نام این ایزد بخشنده نام‌گذاری شده است. تیشتر دارای سه جلوه‌ی مادی است. او در دهه‌ی نخست ماه تیر، به هیبت جوانی پانزده‌ساله ظاهر می‌شود. در دهه‌ی دوم، به شکل گاو نر و در دهه‌ی سوم، به‌صورت اسب نمایان می‌شود.

سیزدهمین روز از هر ماه به نام این ایزد، تیر نامیده می‌شود. هرگاه خشک‌سالی عرصه را بر ایرانیان باستان تنگ می‌کرد، در این سیزدهمین روز ماه به آئین نیایش تیر مشغول می‌شدند؛ به دشت می‌رفتند و برای چیرگی تیر بر دیو اپوش دعا می‌کردند و تیر یشت را از اوستا می‌خواندند.

ایزد آذر، خداوندگار آتش

در نزد ایرانیان باستان و در آیین زرتشت، آتش مقدس است. آذر ایزد آتش است. او ایزدی نرینه و پسر اهورا مزداست.

در اوستا از این ایزد به نام آتر یا آترش یاد شده است. در متون پهلوی، آتور و آتر و آتش و در فارسی نیز با اسم‌های آذر، آدر، ‌آور و آتش خوانده شده ‌است. ریشه‌ی تمام این کلمات واژه‌ی آدری از زبان سنسکریت و به‌معنای شعله است.

به کسی که کار نگاهبانی از آتش را برعهده داشت، «آتوربان» گفته می‌شد.

گشایشِ بی‌درنگ، پناه فوری، زندگی آسوده، دانایی، پاکی، زبان شیوا، خرد، روان هوشیار، فراگیرنده‌ی پایدار، دلیری و مردانگی، همچنین، فرزندان کارآمد و آیین‌گستر و نگهبان کشور، نیکویی‌هایی است که شتایشگران آذر از او طلب می‌کنند.

ایزد آتش، یاری‌دهنده‌ی ایزد تیشتر در پیروزی بر دیو خشک‌سالی، اپوش است. همچنین، به جمشید در شکست دیو اژی‌دهاک یاری رسانده است.

جشن آذرگان آئینی برای ستایش ایزد آتش و گل آفتابگردان از نمادهای این اسطوره‌ی ایران باستان است.

آتش، عنصری مقدس در آئین زرتشت

آتش در میان زرتشتیان مقدس است. آن‌ها در کنار شعله‌های نورانی آتش، اهورا مزدا را نیایش می‌کنند.

در اسطوره های ایرانی، آتش عنصری است که آلودگی هرگز به آن راه ندارد و پاک‌کننده‌ی سه عنصر اصلی دیگر جهان یعنی آب و خاک و هواست.

آتش در باور زرتشتیان، نماد نور و پاکی و از جنس خرد و اندیشه است. هر انسانی باید آتش وجود خویش را با هوشیاری و راست‌کرداری روشن نگاه دارد و به نور اهورا مزدا نزدیک و هماهنگ گرداند.

ایزد آذر و سحرخیزی

در اساطیر ایرانی آمده است که هرگاه دوسوم از شب می‌گذرد، ایزد آتش نگرانِ به خاموشی گراییدن آتش در زمین می‌شود؛ پس، از ایزد سروش می‌خواهد که خروس‌ها را بیدار و به آوازخواندن وادارد. خروسان آواز می‌خوانند که «انسان برخیز و نماز به‌جای آور، به دیوها نفرین فرست وگرنه دیو درازدست یوشاسب به شما غالب آید.»

ایزد هوم

هوم یکی از اسطوره های ایرانی و فرزند اهورا مزداست. واژه‌ی «هوم» به دو معنا در «اوستا» آمده است: نام گیاهی پاک و همچنین ایزدی که از این گیاه محافظت می‌کند.

ایزد هوم بر افراد پدیدار می‌شود و نوشابه‌ی هوم به آن‌ها می‌دهد که زمینه‌های خوشبختی و فرخندگی آنان را فراهم می‌آورد و به آنان پسرانی نیکو می‌بخشد.

همچنین، ایزد هوم نیروبخش است و به زنان باردار، پسران نامور می‌بخشد و منشأ پاکی و فرزانگی است. درمان‌بخش و دور دارنده‌ی مرگ است و با کردار و گفتار و اندیشه‌ی نیک پیوند دارد.

‌گیاه هوم مظهر ایزد هوم است و با فشردن قربانی می‌شود. هوم را می‌فشردند و خدای ضعیفی را برای خدای قوی‌تر قربانی می‌کردند. از افشره‌ی این گیاه، نوشابه‌ای مخدر به دست می‌آمد که در آئین‌های پرستش نوشیده می‌شد و عقیده بر این بود که باعث نیروی جسمی و روحی می‌شود.

دیوها و نیروهای شر

در متون باستانی، آن‌طور که به‌روشنی به آفرینش ایزدان و نیروهای خیر پرداخته شده است، به آفرینش و ویژگی‌های نیروهای اهریمنی و دیوان چندان پرداخته نشده و تصویر روشنی از ویژگی‌های آنان به دست داده نشده است و گاهی تنها در حد یک نام است.

همان‌طور که بدی در برابر نیکی قرار می‌گیرد، اهریمن نیز در مقابل اورمزد و ایزدان قرار دارد. هر ایزد یک هماورد اهریمنی دارد که دائم با هم به جنگ هستند. برای هر صفت بد اخلاقی نیز دیوی وجود دارد.

دیوها نیز مانند ایزدان مراتب مختلفی دارند. شش دیو در بالاترین رده بین دیوان قرار دارند که به آن‌ها سردیوان یا کمالگان گفته می‌شود. بعد از آن‌ها، دیوانی هستند که یا با ایزدی در جنگ‌اند یا جلوه‌گاه صفتی بد در انسان و جهان هستند. در ادامه، از چند دیو نام می‌بریم:

  • بوشاسب: دیو خواب زیاد و تنبلی
  • خشم: دیو عصبانیت
  • آز: دیو طمع
  • سِپَزگ: دیو سخن‌چینی و غیبت
  • وَرَن: دیو شهوت
  • بوت: دیو بت
  • پریمتی: دیو تکبر
  • رشک: دیو حسادت

آفرینش جهان در اساطیر ایران باستان

ایرانیان باستان معتقد بودند که همه‌چیز با نظم ویژه‌ای آفریده شده است. اورمزد پدیده‌های گیتی را به‌ترتیب در یک سال و شش نوبت آفریده است: آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور، انسان.
برخی پدیده‌ی هفتم را هم آتش می‌دادند.

  • آسمان: اورمزد آسمان را روشن و پهناور می‌آفریند. ایرانیان باستان آسمان را از سنگ و بعدها از فلز می‌دانستند. آسمان سپری بود در برابر حملات اهریمن.
  • آب: آب در ابتدا به‌صورت قطره‌ای به‌پهنای تمام آب‌ها آفریده شد.
  • زمین: زمین در آغاز گرد و هموار و بدون پستی و بلندی ساخته شد. اولین کوهی که از زمین سر برآورد، البرز بود.
  • گیاه: نخستین گیاه، تک‌شاخه‌ای بود دربرگیرنده‌ی تمام گیاهان گیتی که در پای کوه البرز رویید.
  • گاو: گاو نخستین جانوری بود که آفریده شد. مانند ماه سپید و روشن بود و اورمزد برای یاری آب و گیاه آن را آفرید.
  • انسان: اولین انسان کیومرث نام داشت. از نطفه‌ی کیومرث که بر زمین ریخت، بعد از چهل سال گیاه ریواسی رویید که دو ساق داشت. ساقه‌ها چنان در هم تنیده بود که نمی‌توان گفت کدام نر و کدام ماده بود. اینان نخستین زوج انسان در زمین بودند.

امشاسپندان

در کتاب مقدس زرتشتیان، اوستا، شرحی درباره‌ی امشاسپندان آمده است و آن‌ها به‌عنوان فروزه‌های اهورامزدا، صفات او و گاهی فرشتگان عالی‌مقام بارگاه او معرفی شده‌اند که حکم دستیار را دارند. هرکدام از امشاسپندان تعداد پرشماری ایزد همکار دارند و با کمک آن‌ها کار آفرینش را انجام می‌دهند و به‌طور مستقیم برای پایان‌بخشیدن به جهان هستی تلاش می‌کنند. آن‌ها در این دنیا بر حسب میزان نیایش و نذر و قربانی افراد به آن‌ها یاری می‌رسانند.

درخور توجه است که امتیاز و مرتبه‌ی امشاسپندان نسبت به ایزدان بالاتر بیان شده است. با‌این‌حال، گفته شده ایزدان نیز همان کارهایی را انجام می‌دهند که امشاسپندان انجام می‌دهند. ایزد در فرهنگ لغت به‌معنای موجودی ستودنی آمده است و در اساطیر ایران به موجوداتی اطلاق می‌شود که برای حفاظت از نباتات، حیوانات و جامدات آفریده شده‌اند.

به‌طور کلی، طبق آموزه‌های دین زرتشتی، شش امشاسپند وجود دارند که اسامی و ویژگی‌های آن‌ها آمده است:

  • بهمن: وهومن، منش نیک، نگهبان جانوران؛
  • اردیبهشت: بهترین اشه، نگهبان گیاهان و مرغزارها؛
  • شهریور: نماد فرمانروایی نیرومند الهی، نگهبان فلزات و فره و شهریاران دادگر، فرشته‌ی مهربانی و جوانمردی؛
  • سپندارمذ: اسفند، آرمیتی، دارنده‌ی خرد کامل؛
  • خرداد: هوروتات، رسایی و کمال، نگهبانان آب، نابودگر دیو مرگ؛
  • امرداد: مرداد، نماد بی‌مرگی و جاودانگی.

گفتنی است که امشاسپندان بزرگ‌ترین آفرینش خدا محسوب می‌شوند و خداوند رهبری آن‌ها را بر عهده دارد.

موجودات و شخصیت‌های افسانه‌ای ایرانی

هرگاه نامی از شخصیت‌ها و موجودات اساطیری ایران مانند سیمرغ، ققنوس، رستم و سهراب به میان بیاید، همگی یاد فردوسی و حماسه‌ی یگانه‌اش «شاهنامه» می‌افتیم.

فردوسی در کتاب «شاهنامه» چنان با زبان شیوای داستان از اساطیر ایرانی سخن‌سرایی کرده است که تا هماره در جان و ذهن ایرانیان زنده و جاوید باشد و این ورق از فرهنگ کهن ایرانی، از گزند فراموشی در امان ماند.
در ادامه، به معرفی برخی از این موجودات و شخصیت‌ها می‌پردازیم.

سیمرغ

سیمرغ
سیمرغ

سیمُرغ نام پرنده‌ای در اسطوره های ایرانی است. او شباهت‌هایی با شاهین، عنقای عربی، هما و برخی پرندگان اساطیری دیگر دارد.

شاید بتوان سیمرغ را از مهم‌ترین موجودات در ادبیات پارسی برشمرد. فردوسی در شاهنامه بسیار از این پرنده نام برده است. او در کوه قاف آشیانه دارد و دانا و خردمند است. زال را پروریده و یاری‌رسان رستم است. در «منطق الطیر» عطار نیشابوری نیز سیمرغ نقش‌آفرینی کرده است.

سیمرغ روی درخت همه‌تخمه می‌نشیند و با برهم‌زدن بال‌های خود، بذر گیاهان را در سراسر عالم می‌پراکند.

ماهی کَر

ماهی در اساطیر ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. ماهی چون در آب زندگی می‌کند، در باور مردم باستان یاری‌رسان خدایان ناظر بر آب بوده است. در اسطوره های ایرانی، اولین کسی که به پرورش ماهی پرداخت، جمشید بود.

ماهی کَر نگاهبان درخت مقدس هوم است. هنگامی که اهریمن جانوری موذی را می‌فرستد تا ریشه‌ی درخت زندگی را بجود و نابودش کند، دو کرماهی در اعماق دریای فراخ‌کرت نگاهبان درخت هستند و آن را از گزند حیوانات اهریمن‌زادی چون وزغ، حفظ می‌کنند.

جغد

در اساطیر ایرانی از جغد به نام‌های آشوزوشت و مرغ بهمن یاد شده است. جغد در زبان ایرانی به نام‌های بوم، بوف و کوچ نیز خوانده می‌شود.

جغد وجودی دوگانه در اساطیر ایرانی دارد. طبق اسطوره های ایرانی، جغد آفریده شده است تا در برابر نیروهای اهریمنی قرار بگیرد. او ‌داناست و وِرد می‌داند. از وِردخوانی او، دیوان به وحشت می‌افتند و دور می‌شوند. در بخش نهم کتاب پهلوی «بندهشن» این پرنده «مزدا آفرید» عنوان شده و نامش کنار خروس و کرشفت، مرغان مقدس، آمده ‌است.

کرشپتر

کرشپتر پرنده‌ای تیزپرواز و از پرنده‌های اساطیری ایران است که گفته‌های زرتشت پیامبر را در اطراف و اکناف می‌پراکند. او مرغی است که سخن‌گفتن می‌دانسته است و هم‌ردیف سیمرغ قلمداد می‌شود.

چمروش

چمروش نام پرنده‌ای است در اساطیر ایران که در قله‌ی البرز زندگی می‌کند. او تنه‌ای چون گرگ و سگ دارد و سر و بالش شبیه عقاب است. بسیار بزرگ است و در آسمان به پرواز درمی‌آید و دشمنان ایران را برمی‌چیند و به پراکندن بذرهای درخت همه‌تخمه کمک می‌کند.

موجودات پلید در اسطوره های ایرانی

همان‌‌طور که اهورا مزدا و ایزدان با اهریمن و دیوان در جنگ بودند، موجودات پلیدی هم به جنگ پهلوانان و انسان‌های نیکو‌صفت می‌رفتند: موجودی مثل اژی‌دهاک که در شاهنامه ضحاک نامیده شده است. ضحاک، انسانی بود که بر شانه‌هایش دو مار روییده بود و گوش به فرمان اهریمن، دست به ریختن خون انسان‌های بی‌گناه می‌آلود. به چند نمونه‌ی دیگر از موجودات پلید اشاره می‌کنیم:

دیو سفید

در اسطوره های ایرانی، دیو سفید پادشاه دیوان بوده و در مازندران می‌زیسته است. دیو سفید کیکاووس، پادشاه ایران و سپاهش را در غاری به بند کشید. رستم پس از مبارزه‌ای سخت موفق به کشتن دیو سفید و رها‌کردن پادشاه گردید.

اکوان دیو

اکوان دیو، دیوی بود که در جلوه‌ی گورخر ظاهر می‌شد و به رمه‌ی اسبان کیخسرو یورش می‌برد و آن‌ها را می‌کشت. کیخسرو، رستم را به کمک فراخواند. رستم پس از نبردی سخت، اکوان دیو را شکست داد.

اژدها

اژدها، یک مخلوق افسانه‌ای است که در ملل مختلف از آن یاد شده است. معمولاً خزنده‌ای غول‌پیکر است که گاه توانایی پرواز یا آتش‌افکندن دارد. در اساطیر ایرانی نیز موجودی در نهایت پلشتی و اهریمن‌زاد است.

در شاهنامه، رستم در خان سوم با اژدها می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. این تفسیر از جنگیدن رستم با اژدها وجود دارد که اژدها هوای نفس خود رستم بوده که در ابتدا که با آن رو‌به‌رو شده است. رستم که اژدها را به‌درستی بازنمی‌شناخت، در نبرد با او ناتوان بود؛ ولی بعد از شناختنش توانست بر او پیروز شود.

نخستین انسان‌ها و پهلوانان ایرانی

کیومرث

کیومرث، به‌معنای میرا، نخستین انسان افسانه‌ای است که در وصف او چنین آمده است: مردی بلند‌بالا و جذاب، به‌روشنی خورشید.

اعتقاد بر این بود که او از زمین زاده شده و اولین انسانی است که اهورا مزدا آفریده است. او سی سال در کوهستان تنها بود و بعد از مرگش، تابش آفتاب، نطفه‌اش را تصفیه کرد و از آن نطفه‌ی پاک گیاهی رویید که زوج اولیه‌ی انسان، چون دو ساقه از آن سر برآوردند.

داستان آفرینش انسان در اساطیر ایرانی جزییاتی خواندنی دارد.

هوشنگ

در اسطوره های ایرانی، هوشنگ از نخستین پادشاهانی است که در «اوستا» از او یاد شده و برایش مراسم قربانی برگزار می‌شده است. در «شاهنامه»، پسر سیامک و نوه‌ی کیومرث و پایه‌گذار دودمان پیشدادیان است. فردوسی از او چنین به‌نیکی یاد کرده است:

گرانمایه را نام‌ هوشنگ ‌بود / تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

او پایه‌گذار جشن سده و کاشف آتش و آهن بود. هوشنگ ارمغان‌آورنده‌ی جلوه‌های تمدن برای مردمان روزگارش بود، مانند آهنگری و ساخت ابزار و سلاح. او سلسله‌ای افسانه‌ای به نام «پیشدادیان» را در ایران بنیان نهاده است.

جمشید

به‌عقیده‌ی برخی صاحب‌نظران، جمشید پسر طهمورث (از پادشاهان دودمان پیشدادی و در شاهنامه پسر هوشنگ) و به‌عقیده‌ی برخی دیگر، او از خویشان این پادشاه پیشدادی است. نام او «جم» و لقبش «شید» است. گفته می‌شود که علتِ دادن لقب «شید» به جمشید، صورت زیبا و روشن او بوده که همانند خورشید می‌درخشیده است.

او پادشاهی زیرک بود که مردم خود را به گروه‌های جداگانه‌ای تقسیم کرد و به هر گروه، شغل ویژه‌ای نظیر پیشه‌‌وری، برزیگری و سپاهیگری اعطا کرد. او گروهی از علما را گرد هم آورد و از آن‌ها پرسید: چه‌چیزی دوام و پایداری پادشاهی من را بیشتر می‌کند؟ آن‌ها گفتند: عدل و داد و نیکی به مردم. جمشید گفت در روز مظالم یا دادخواهی به نزد من بیایید و هر خواسته‌ای دارید، از من طلب کنید.

نخستین روز که او به مظالم نشست، روز هرمز (اولین روز) از فروردین بود که عید نوروز نام گرفت و به سنتی تبدیل شد که تا به امروز ادامه دارد. نوروز، این اسطوره ایرانی که سالی‌ یک روز بازمی‌گردد و گرما می‌آورد، به جمشید انتساب دارد.

در زمان حکومت جمشید، صنایع بسیاری پدید آمدند. در این دوره، او توانست آهن را از دل سنگ بیرون بکشد و از آن برای ساختن ابزارآلات جنگی استفاده کند. افزون بر آن، علم طب و موسیقی نیز در زمان او پدیدار شد. از او بناهای مختلفی از قبیل عمارت اصطخر و پل سنگین دجله بر جای مانده است.

در آن دوران، بت‌پرستی نیز رواج یافت. جمشید در انتهای حکومتش، ادعای خدایی کرد و با ساختن مجسمه‌هایی از خود و فرستادن آن به شهرهای مختلف، مردم را به پرستش خویش فراخواند.

فریدون

فریدون پادشاهی دیگر است که نامش با ضحاک گره خورده است. طبق اساطیر ایرانی، ایزدبانو آناهیتا در نبرد با ضحاک به یاری فریدون شتافته است. فریدون ضحاک را نمی‌کشد، بلکه در کوه دماوند زندانی می‌کند.

رستم

رستم
رستم

رستم یکی از بزرگ‌ترین پهلوانان در اسطوره های ایرانی است که بیشتر داستان‌های «شاهنامه» درباره‌ی رشادت‌ها و دلیرمردی‌های اوست.

او نماد قدرت جسمانی و روحانی و از‌جان‌گذشتگی در راه میهنش، ایران‌زمین است. او چنان مرد پرقدرتی است که می‌تواند با گرز خود فیلی را از پا درآورد. رستم در عین قدرتمندی، نماد اخلاق‌مداری، پهلوانی، فرزانگی و خرد نیز هست.

رخش

رخش، اسب قدرتمند و هوشیار رستم است. رستم او را برگزید، چون تنها اسبی بود که طاقت فشار دست رستم بر پشتش را داشت و در این آزمون کمر خم نکرد. او فقط اسبی راهوار برای رستم نیست، بلکه کمک‌کار و یاری‌رسان او نیز هست. مثلاً رخش است که در خان سوم، با کوبیدن سم بر زمین، رستم را بیدار و از خطر اژدها آگاه می‌کند. رخش گام‌به‌گام همراه رستم از میان سختی‌ها و نبردها می‌گذرد و سرانجام با او می‌میرد.

سهراب

سهراب پسر رستم است که دور از پدر رشد می‌کند و به جوان شجاع و نیرومندی مبدل می‌گردد، بدون آنکه پدرش را بشناسد یا رستم از وجودش آگاهی داشته باشد. پدر و پسر ناخواسته به جنگ هم می‌روند.

نبرد رستم و سهراب یکی از غم‌انگیزترین داستان‌های حماسی ایران است؛ مرگ پسر به دست پدر و نوش‌دارویی که پس از مرگ سهراب می‌رسد.

سیاوش

در اسطوره های ایرانی، سیاوش شاهزاده‌ای خوش‌سیما است که تمامی فن‌ها و مهارت‌های شاهزادگی را از رستم می‌آموزد. او پسر پادشاه ایران، کیکاووس است. از آن‌جاکه سیاوش از تن‌دادن به وسوسه‌های همسر پدرش، سودابه، امتناع می‌کند، پدرش از او می‌خواهد که با گذشتن از آتش، بی‌گناهی خود را ثابت کند. سیاوش از آتش به‌سلامت می‌گذرد؛ اما سرانجام قربانی دسیسه‌های گرسیوز می‌گردد و مظلومانه کشته می‌شود.

«سوگ سیاوش» یا «سیاوشان» یک نوع آئین باروری بوده که در سوگ مرگ سیاوش برگزار می‌شده است و هنوز نشانه‌های آئینی آن در ایران وجود دارد.

اساطیر ایران، آینه‌ی فرهنگ، اندیشه و آرزوهای مردمان پارس

اساطیر، ریشه‌ی فرهنگ و باورهای مردمان هستند، آنچه سینه‌به‌سینه منتقل شده و به زبان رمز درآمده و گاه با خیالات درآمیخته‌ است.

واقعیات و رویدادهای حقیقی زندگی مردمان، آبشخور اصلی افسانه‌ها هستند. چنان‌که فردوسی نیک‌نهاد نیز می‌فرماید:

تو این را دروغ و فسانه مدان / به رنگ فسون و بهانه مدان
از او هرچه اندر خورد با خرد / دگر بر ره رمز معنا برد

اسطوره های ایرانی، چنان قدرتمند و خردمندانه بوده است که تا سرزمین‌های دور سفر کرده و بر دل و آئین دیگران نشسته است. همین امروز هم می‌توان نشانه‌هایشان را در دیگر کشورها و فرهنگ‌ها جست و یافت.

اسطوره های ایرانی، یکی از چند ریشه‌ی مهم درخت تناور ملت ایران است. در طول تاریخ، هرگاه هجوم بیگانگان و بدصفتان، تنه‌ی درخت را سوزانده، به‌یاری همین ریشه، ملت ایران سر بلند کرده و باز بالیده و به حیاتش ادامه داده است. اساطیر ایرانی، ریشه‌ای کهنسال و پررمز ‌و ‌راز از درخت تناور ملت ایران است که نشان از تمدن و تاریخ ارزشمند سرزمین‌مان دارد.

مردم شاید تاریخ نخوانند و زبان مورخان برایشان دلنشین نباشد؛ ولی زبان داستان و افسانه همیشه برایشان گیراست. آن‌ها گاهی ناآگاهانه، درس‌های اخلاقی و انسانی را از دل اسطوره‌‌ها و افسانه‌ها دریافت می‌کنند، وطن‌داری از رستم می‌آموزند و خردورزی از زال.

به کلام ساده، راز بقای زبان و فرهنگ ایرانی و مفاهیم اجتماعی و سنت‌های غنی را می‌توان در حفظ مستقیم یا غیرمستقیم این افسانه‌ها و اساطیر ایرانی جست‌وجو کرد.

پرسش‌های متداول درباره اسطوره های ایرانی

اگر پاسخ پرسش‌های خود را در موارد زیر پیدا نکردید، از طریق بخش دیدگاه‌های همین پست، سوال‌هایتان را با ما در میان بگذارید. ما در اولین فرصت به آنها پاسخ خواهیم داد.

مهم‌ترین منابع دست اول برای شناخت اسطوره های ایرانی کدام است؟

شاهنامه و کتاب مقدس زرتشتیان.

الهه‌ی میترا زن است یا مرد؟

میترا الهه‌ای مذکر و پسر اهورا مزداست.

چند تن از‌ اساطیر ایرانی معروف در شاهنامه را نام ببرید‌؟

اساطیر نیکونهاد: جمشید، فریدون، رستم، سیاوش، کاوه، آرش کمانگیر.
اساطیر بدنهاد: ضحاک، دیو سپید و گرسیوز.

معروف‌ترین داستان‌های اساطیری ایران را نام ببرید.

سرگذشت رستم، قیام کاوه‌ی آهنگر، عاشقانه‌ی بیژن و منیژه، داستان آرش و تعیین گستره‌ی ایران، جملگی از داستان‌های معروف اساطیری ایران هستند.

نام اساطیر ایرانی را در کدام کتاب‌ها می‌توان یافت؟

دو کتاب «اوستا» و «شاهنامه» اصلی‌ترین منابع برای یافتن نام اساطیر ایران باستان و دانستن درباره‌ی آن‌هاست.

چند مورد از شناخته‌شده‌ترین نمادها و اسطوره های ایرانی را نام ببرید.

آناهیتا، بهرام و میترا از ایزدان اسطوره‌ای ایرانند. سیمرغ و رخش از حیوانات و دیو سپید و اکوان دیو و گرسیوز از نیروهای شر در اسطوره‌ها هستند. جمشید، رستم، کاوه و آرش از پهلوانان اساطیری ایران می‌باشند.

اشتراک گذاری
دیدگاه‌ها 5
  1. سلام درود بر آقای محرابی
    آقای محرابی تشکر مطلب مفید و جالبی بود
    اما تنها مشکلش این بود که ما اسطوره های زن ایرانی هم زیاد داشتیم و زیبا تر میشد اگر اسطوره های زن ایرانی هم در این مطالب و مقاله وجود داشتند

      1. با عرض سلام و تشکر از مطلب مفیدتان.
        برای مثال ایزدبانو اشی، یا ایزدبانو دئنا و یا ایزدبانو ارشتاد/اشتاد، ایزدبانو اسفند یا سپنته آرمیتی و…. از این ایزدبانوان مطالب هست ولی کمتر گفته شده🙏🏼

  2. جناب محرابی بزرگوار درود بر شما، مطالب به دانشم افزود و از شما برای این کار مفید صمیمانه سپاسگزاری می کنم. پایدار و سرافراز باشید.

    1. جناب ورجاوند،
      سپاسگزارم که دیدگاه‌تون رو بیان کردید. موجب خوشحالی ماست که شما این مطلب رو پسندیدید و مفید بود براتون.
      درواقع، آشنایی با اساطیر ایران و شناخت اسطوره‌های باستانی کشورمون در شناخت هویت فرهنگی ما خیلی موثره و بنا به تشخیص این نیاز بد که تصمیم گرفتیم قدری به این موضوع بپردازیم.
      پاینده باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلی
گالری ویدیوهای سی و سه پل اصفهان
بعدی
دریاچه نمک قم؛ دریاچه ای زیبا در میان سه استان
شاید این‌ها را هم بپسندید
مسابقه ایران شناسی ماهانه دستی بر ایران