تاریخ هخامنشیان در ایران باستان (۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد)

کوروش کبیر، پادشاه هخامنشیان و بنیانگذار این سلسله
تصویری از کوروش کبیر که توسط هوش مصنوعی طراحی شده است
کوروش کبیر، پادشاه هخامنشیان و بنیانگذار این سلسله
تصویری از کوروش کبیر که توسط هوش مصنوعی طراحی شده است

تاریخ هخامنشیان دوره‌ای شکوهمند در تاریخ ایران است. هخامنشیان بزرگ‌ترین امپراتوری جهان باستان را بنا نهادند. فرمانروایی قدرتمندی که هیچ‌گاه همانندی نداشته و بیش از دویست سال حکم رانده است.

برخلاف امپراتوری‌های دیگر، در دربار هخامنشیان خبری از دبیر و رویدادنگار نبوده و همین امر باعث شده است اطلاعات کمی از این شاهنشاهی به دست ما برسد.

نقشه‌ی ایران در دوره‌ی هخامنشیان

تاریخ هخامنشیان و نقشه حکومت ایران در آن زمان
نقشه ایران در زمان هخامنشیان

آغاز تاریخ هخامنشیان

از سال ۷۳۰ پیش از میلاد، خاندان هخامنش در سرزمین‌های «انشان» و «عیلام» پادشاه و در سرزمین «پارس» در مرکز ایران، بخشی از سرزمین‌های پادشاهان ماد، فرمانروا بودند.

پارسیان از اختلاف بین مادها و آشوریان استفاده کردند و حکومت انشان را به دست گرفتند؛ اما در اطاعت حکومت مرکزی مادها بودند. هخامنش سردودمان این خاندان بود که پادشاهی را به نام خودش اسم‌گذاری کرد.

پس از او «چیش‌پیش»، «کوروش یکم» و «کمبوجیه» به حکومت سرزمین‌های پارس رسیدند و در نهایت، این کوروش دوم بود که امپراتوری هخامنشیان را پایه‌ریزی کرد.

در زمان کوروش دوم که به کوروش کبیر معروف است. «آستیاگ» پادشاه مادها بود که ظلم و ستمش باعث نارضایتی مردم شده بود. کورش بر علیه آستیاگ شورید و حتی سپاهیان ماد نیز به او پیوستند و به‌راحتی توانست پادشاه ماد را شکست دهد و به این ترتیب، به حکومت مادها خاتمه دهد.

کوروش برای مادها ناجی و پیام‌آور صلح بود نه یک شورشی غاصب. او که در انشان حکومت می‌کرد، به‌عنوان فاتح، امپراتور، ناجی و اولین پادشاه جهان که دارای لقب «کبیر» است، بر تخت پادشاهی هخامنشیان نشست. جهان در دوران حکومت او به برادری، مسامحه و اتحاد بیش از هر چیز دیگری نیاز داشت. کوروش شخصی ایدئال برای تحقق‌بخشیدن به این امور ضروری بود.

اوضاع شرق پیش از آغاز تاریخ هخامنشیان

پیش از آغاز حکومت هخامنشیان، بسیاری از حکومت‌ها دچار هرج و مرج شده بودند. آشور سقوط کرده و بابل درگیر مشکلات داخلی شده بود. اورارتو و عیلام از صحنه‌ی تاریخ حذف شده بودند. یهودی‌ها دچار پراکندگی و تحت اسارت بابلی‌ها، تبعید و سرگردان بودند. فرعون در مصر، قدرت خود را در بخش غربی سرزمینش از دست داده بود و فقط در اطراف دره‌ی نیل او را حاکم می‌شناختند.

در نتیجه، هیچ حکومت یکپارچه‌ و قدرتمندی در دنیای آن روز وجود نداشت. دنیای شرق به قدرت تازه‌ای نیاز داشت که با شیوه‌ی فرمانروایی نوینی، در حکومت پیشتاز باشد و بشر را از بن‌بست تسلط ظلم و ستم و غارت و وحشیگری نجات دهد.

کوروش کبیر این تشنگی را در دوران خود برطرف کرد. زمانی که کوروش کبیر «ایشتوویگو»، پادشاه ماد را از تخت پادشاهی پایین کشید، پارسیان را با مادها متحد کرد و با آغاز تاریخ هخامنشیان، اولین حکومت مرکزی را در ایران باستان بنا کرد.

• کوروش کبیر و چالش‌های پیش روی او

لیدی، مصر و بابل دشمنان متحدی بودند که کوروش کبیر باید با آن‌ها می‌جنگید. کوروش توانست لیدی و بابل را به تصرف خود درآورد.

هنگامی که پیروزمندانه به بابل وارد شد، خدای آنان را احترام کرد و دست به کشتار مردم و غارت اموالشان نزد که این در تاریخ جهان تا آن روز بی‌نظیر بود. او همچنین یهودیانی را که در اسارت بابل بودند، آزادی بخشید تا به‌راحتی به آیین خود بپردازند.

سکاها و هون‌ها قوم‌های بدون تمدنی بودند که نه‌تنها برای ایرانیان تهدیدی بزرگ به حساب می‌آمدند، بلکه اگر از ایران عبور می‌کردند، برای تمامی ساکنان جهان خطرناک بودند. تاریخ هخامنشیان همواره با چالش حمله‌ی سکاها و هون‌ها روبه‌رو بود. کوروش کبیر زمان و نیروی زیادی صرف مقابله با این اقوام بدوی می‌کرد. در نهایت، او در یکی از جنگ‌ها با این اقوام، در سال ۵۲۹ پیش از میلاد کشته شد.

یکی از یادگارهای مهم کوروش کبیر «منشور کوروش» یا «استوانه‌ی کوروش» است که در آن، به روایت فتح بابل و تأکید بر منش‌های انسانی پرداخته شده است. این منشور ارزشمند در حال حاضر در موزه‌ی بریتانیا نگهداری می‌شود.

• کمبوجیه‌ی دوم

کمبوجیه‌ی دوم فرزند کوروش دوم بود که در زمان زندگانی پدر، با عنوان شاه بابل شناخته می‌شد و ولی‌عهد پدرش بود. او در زمان حکومتش توانست مصر را تصرف کند و لقب فرعون مصر را بگیرد. این رخداد در سال ۵۲۵ پیش از میلاد رخ داد. او به آداب و باورهای مصریان احترام گذاشت و آنان نیز او را به‌عنوان فرعون خویش پذیرا شدند.

یکی از نقاط تاریک تاریخ درباره‌ی او، قتل برادرش بردیا در رقابت بر سر پادشاهی است. در سنگ‌نبشته‌ی بیستون نیز به این رخداد اشاره شده است.

زمانی‌ که او در مصر مشغول کشورگشایی بود، خبر شورش‌هایی در بخش‌های مختلف ایران را شنید. هریک از این شورشگران خود را به‌عنوان یکی از پسران کوروش کبیر معرفی می‌کردند تا بتوانند جایگزین او شود.

کمبوجیه اقرار کرد که برادرش را پس از به‌قدرت‌رسیدن و پیش از لشکرکشی به مصر کشته است؛ زیرا نمی‌خواست کسی در قدرت رقیب او باشد. کمبوجیه در تمام مدت حکومت خود به فکر کشورگشایی بود. او پس از فتح مصر، به فکر تصرف شمال آفریقا افتاد؛ اما در حمله به این مناطق با مشکلاتی همچون کمبود توشه و خوراک برای سپاهیان رو‌به‌رو بود.

اخبار ناخوشایند از مصر، او را به این سرزمین بازگرداند. در آنجا نیز خبر شورش‌هایی از ایران به سرکردگی یک روحانی به نام «گئومات» به گوشش رسید. وی در راه بازگشت به ایران در سال ۵۲۲ پیش از میلاد درگذشت.

• داریوش کبیر

از میان خانواده‌ی سلطنتی، مردی شریف و اصیل به نام داریوش توانست تمامی شورش‌ها، از جمله شورش گوماتا یا گئومات را در همه‌ی بخش‌های امپراتوری از بین ببرد. داریوش کبیر پسر ویشتاسب، همسر آتوسا و داماد کوروش کبیر بود. یک سال طول کشید تا او ۱۹ شورش را در ایران سرکوب کند و نقطه‌ی عطف دیگری در تاریخ ایران و تاریخ هخامنشیان رقم بزند.

داریوش کبیر، با همان شیوه‌ی کوروش کبیر، به فرمانروایی بر ایران ادامه داد. او سیاست مسامحه با ادیان مختلف را پیش گرفت، کشور را بازسازی کرد و ظلم را از بین برد. کتیبه‌ی بیستون که تاریخ جنگ‌های ناتمام این امپراتور با شورشیان است، نشان می‌دهد که او برای برقراری ثبات و یکپارچگی حکومت ایران چه پایمردی‌ها کرده و رنج‌ها کشیده است.

داریوش کبیر منطقه‌ی شوش، پایتخت عیلامی‌ها را به‌عنوان پایتخت زمستانی خود و هگمتانه، پایتخت مادها را پایتخت تابستانی خود اعلام کرد. او دستور ساخت تخت جمشید را به‌عنوان مجموعه کاخ‌های آیینی داد. نظام حاکمیت او روش اداره‌ای فعال و منضبط ایجاد کرد. حکومت او نقطه‌ی عطفی در سامان‌بخشیدن به امور کشورداری است. احداث راه شاهی، برپایی سپاه جاویدان، تقسیم کشور به بخش‌هایی برای اداره‌ی بهتر، تنظیم ساز‌وکار مالیات، از جمله کارهای اصلاحی او بوده است.

در کنار کانال سوئز، سه سنگ‌نبشته وجود دارد که نشان می‌دهد داریوش کبیر برای اتصال خاور و باختر امپراتوری خود، این راه آبی را ساخته است.

در پایان دوره‌ی حکومت او، حدود ۲۹ ملت سالی یک بار به تخت جمشید می‌آمدند تا به امپراتوری آن کشور وسیع ادای احترام کنند. امپراتوری باشکوهی که کوروش کبیر بنا نهاده بود، با تلاش‌های هوشمندانه‌ی داریوش کبیر قوام و قدرت بی‌مانندی یافت.

در نهایت، این بزرگمرد پارسی پس از دوره‌ای بیماری درگذشت. آرامگاه او در نقش رستم در استان فارس واقع است.

خشایارشا، پسر داریوش کبیر

خشایارشا دیگر پادشاه تاریخ هخامنشیان است که در ۳۴ سالگی، حکومتی را از پدرش تحویل گرفت که ۴۴درصد مردم دنیا در آن می‌زیستند.

خشایارشا پیش از رسیدن به پادشاهی،‌ اوقات بسیاری را در حرمسرا گذرانده بود و تحت‌تأثیر نیرنگ زنان و خواجه‌ها، قدرت‌طلبی و جنگ‌افروزی‌اش بیش از مردم‌داری بود. علاوه بر آن، او عزم و اخلاقیات پدرش را نداشت.

در زمان داریوش کبیر، نبردهایی بین ایران و یونان درگرفته بود که خشایارشا وارث این جنگ‌ها شد. او توانست سرکوب شورشگران در مصر را به سرانجام برساند و استانی پارسی در آنجا تشکیل بدهد. در بابل نیز بر مردمان تاخت و از آنچه خرد و مصلحت اقتضا می‌کرد، فراتر رفت.

خشایارشا در یونان، به تلافی شکست پدرش در نبرد ماراتن، آتن را به آتش کشید که برخلاف منش و سیاست‌های هخامنشیان بود. نبرد با یونانیان در همین جا خاتمه نیافت و او بارها به یونان حمله کرد.

در یکی از نبردهای دریایی، بانوی ایرانی، «آرتمیس» دریاسالار و فرمانده کشتی‌ها بود. او به خشایارشا گفت که نبرد در نزدیکی یونان و فضایی نه‌چندان وسیع برای ایرانی‌ها شکست به همراه خواهد داشت؛ اما خشایارشا که تشنه‌ی فتح یونان بود، پند او را نپذیرفت و همین باعث شکست سخت سپاه ایران از یونانیان شد. نبرد با یونانی‌ها در نهایت، حاصل چندانی برای این پادشاه جنگ‌طلب نداشت.

خشایارشا به دست «اردوان»، فرمانده‌ی گارد جاویدان، شبانه و در خوابگاهش به قتل رسید. آرامگاه او نیز در نقش رستم استان فارس قرار دارد.

اردوان سپس اردشیر، پسر خشایارشا را به تخت نشاند تا در فرصت مناسب، خود جایگزین وی شود؛ ولی اردشیر یکم دسیسه‌های او را نقش بر آب کرد.

علت سقوط هخامنشیان

بعد از مرگ خشایارشا، افول اخلاقی باعث شد که تاریخ هخامنشیان شاهد تنزل قدرت و محبوبیت گردد و به‌سمت فروپاشی برود. پدرکشی در دربار، میان کسانی که به دنبال قدرت بودند، رایج شد.

حتی در زمان داریوش دوم، در طول جنگ میان آتن و اسپارتا، پادشاه میزان زیادی از منابع مالی خود را خرج کرد که این دو با هم بجنگند تا او بتواند در صلح زندگی کند.

چند علت سقوط هخامنشیان را می‌توان به اختصار چنین سیاهه کرد:

  • فرسودگی دو ابرقدرت ایران و یونان (اسپارت و آتن)
  • ضعف در فنون سپاهیگری
  • ورود افراد با ملیت‌های گوناگون به دربار
  • دخالت زنان و خواجگان سرا در امور
  • خودمختاری بیش از اندازه‌ی ایالت‌ها
  • افراط در تجمل‌
  • جایگزینی خشونت به‌جای سیاستِ خیرخواهی و رواداری با سایر ملل و پیروان ادیان

اسکندر مقدونی

کمی پیش از به‌تخت‌نشستن داریوش سوم بود که فیلیپ، پادشاه مقدونیه، به‌طرز مشکوکی کشته شد و پسر او، اسکندر، جایگزینش شد. او نیز مانند پدرش چشم به تسخیر آسیا داشت. داریوش سوم حاکمی با تجربه بود که اغتشاش شورشیان مصر را مدیریت کرد.

مردم آتن در راه بازگشت او به وطن، از او خواستند تا به آن‌ها در مبارزه علیه اسکندر کمک کند، اما او متکبرانه به درخواست آن‌ها بی‌توجهی کرد. به دلیل همین کمک‌نرساندن به مردم آتن، اسکندر موفق شد تمام یونان را فتح کند.

در همان سال، اسکندر با ۴۰هزار نیرو از «داردانل ترکیه» گذر کرد. در نتیجه، داریوش سوم ناگزیر به مواجهه با او در میدان جنگ شد. اسکندر در نبرد ایسوس در سال ۳۳۳ پیش از میلاد، در دو جنگ مهم علیه ارتش ایران پیروز شد. داریوش سوم تسلیم شد و راه برای حمله‌ی اسکندر به سایر بخش‌های قلمری او باز شد و به قلب پادشاهی پارسیان راه پیدا کرد تا تاریخ هخامنشیان را به پایان خود نزدیک کند.

داریوش سوم زمانی که داشت شهر ری را به سوی شرق ترک می‌کرد، توسط یکی از همراهانش جراحتی کشنده دید که در نهایت، به مرگ او منجر شد.

جنگ‌افروزی اسکندر در ایران

اسکندر به شوش حمله کرد و ثروت‌های این شهر را غارت کرد. او در سایر شهرهای امپراتوری نیز به همین شیوه عمل کرد. علاوه بر این، تمامی کتاب‌های کاخ تخت جمشید را برداشت و گنجینه‌ی بی‌نظیر آن را غارت کرد، گنجینه‌ای که فراتر از تصور همگان است. سپس این مجموعه کاخ‌های منحصر به فرد را به آتش کشید.

او تمامی تمدن‌ها را در گذر خود از امپراتوری پارسیان نابود کرد و نظرات متفاوت را برنتابید. او بر روی خرابه‌های سکونتگاه‌های نابود‌شده‌ی آنجا هیچ چیز نساخت.

فروپاشی حکومت هخامنشیان

امپراتوری و تاریخ هخامنشیان با حمله‌ی اسکندر به اتمام رسید. سقوط این نظام حکومتی، پایان کامل‌ترین نمونه‌ی یک امپراتوری منظم و یکپارچه در شرق بود.

نظام قضایی، شبکه‌ی جاده‌ای، خدمات پست، ضرب سکه، ساخت پادگان‌های نظامی، نظارت بر عملکرد فرمانداران و دقت در استفاده از بودجه‌ی امپراتوری، از جمله نوآوری‌های این جهانشاهی بود.

میراثی که از حکومت اسکندر و مقدونیه‌ای‌ها به جا ماند، سلسله‌ای به نام سلوکی در ایران بود که با ایرانیان در کشور خودشان مانند شهروندان درجه دو رفتار می‌کرد. به‌طور قطع، این سلسله نتوانست محبوبیت و حمایت مردم محلی را به خود جلب کند و با شکست مواجه شد.

تاریخ هخامنشیان، تاریخ شکوه و طلایه‌داری میهنمان در دنیاست. برای آشنایی بیشتر با سرگذشت کشورمان، توصیه می‌کنیم خلاصه تاریخ ایران را بخوانید.

پرسش‌های متداول درباره تاریخ هخامنشیان

برای پیدا کردن پاسخ سایر سوالهایتان می‌توانید با ما از طریق بخش دیدگاه‌های همین پست در ارتباط باشید. ما در اسرع وقت به سوال‌های شما پاسخ خواهیم داد.

پادشاهان معروف سلسله‌ی هخامنشیان چه کسانی هستند؟

کوروش کبیر، مؤسس سلسله‌ی هخامنشیان، داریوش اول و خشایارشا از پادشاهان معروف این سلسله هستند.

سلسه‌ی هخامنشیان چگونه منقرض شد؟

حکومت این دودمان که بر اثر ندانم‌کاری پادشاهانش ضعیف شده بود، به دست اسکندر مقدونی از میان رفت.

چرا نام این دودمان به هخامنشیان شهرت یافت؟

هخامنش نام جد پادشاهان هخامنشی است. او مردی پارسی بود که اولین بار یک حکومت محلی به نام خودش تشکیل داد.

هخامنشیان چند سال حکومت کردند؟

هخامنشیان بزرگ‌ترین قلمروی جهانشاهی را بر پا ساختند و حکومتی دویست‌ساله بر بیش از نیمی از جهان داشتند.

آخرین پادشاه هخامنشیان چه نام داشت؟

داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی بود که حین آماده‌سازی لشکر برای نبرد دوباره با اسکندر مقدونی، به دست برادرزاده‌اش «بسوس» کشته شد که سودای پادشاهی داشت.

اشتراک گذاری
دیدگاه‌ها 2
  1. بنظر شما چقدر احتمال دارد که پادشاه واپسین سلسله هخامنشی، داریوش سوم نتوانست در نبرد با اسکندر شرکت کند و پیش از آن توسط باگواس خاجه کشته یا مسموم شد؟! (آنطور که شما در مطلب عرض کرده اید).
    تاریخی که تاریخ نگاران یونانی می گویند حقیقت محض نیست و مخلوط با سیاست رفتاری و گفتاری و به ثبت رسانی بوده پس آیا سندی برای سرانجام شوم آخرین پادشاه هخامنش که متفاوط با تاریخ نگاران یونانی به ثبت رسانده اید دارید؟
    بنده نویسنده هستم و مشتاق به جواب شما استاد گرامی.

  2. آیا اسکندر که از آن درتاریخ یونانی ها بسیار از رشادت های او نام برده شده که بیشتر یا نیمی از آن خیالی است و به دلیل قدرت ها و ضعف نویسندگان یونانی و محصور بودن در دولت خود، آیا این شخصیت واقعی بوده و آیا پس از ازدواج به رکسانا دختر ساتراپ باختر زندگانی تا آنجا که تاریخ نویسان ارائه کردند داشته یا همراه قتل دوست صمیمی خود هفاستیون او نیز توسط انتقام جویان و مردم کشته شد؟!
    بنده نویسنده هستم و مشتاق به جواب شما استاد گرامی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلی
تاریخ مادها در ایران باستان (۶۰۷ تا ۵۴۹ پیش از میلاد)
دیاکو پادشاه مادها و بنیانگذار اولین امپراتوری در تاریخ ایران

تاریخ مادها در ایران باستان (۶۰۷ تا ۵۴۹ پیش از میلاد)

تاریخ مادها برای ما در هاله‌ای از ناشناخته‌ها قرار دارد و درباره‌ی سرگذشت این

بعدی
طرز تهیه سالاد شیرازی، پیش‌‌غذای ایرانی
شاید این‌ها را هم بپسندید
مسابقه ایران شناسی ماهانه دستی بر ایران