تاریخ صفاریان، نام یعقوب لیث صفاری را به یاد همه میآورد. او قیام خود را در سیستان رهبری کرد و موفق شد تا سلسلهای جدید بنا کند. این امر خلیفهی بغداد را بسیار نگران و بهشدت حیرتزده کرد. صفاریان قدرت خود را مدیون بغداد نبودند. در واقع آنها خودشان قدرت را با تلاش شجاعانهی خود، بهخصوص در میدانهای جنگ، به دست آورده بودند. اگر یعقوب لیث خلیفهی بغداد را به مشروعیت میشناخت یا احساس میکرد که باید این کار را انجام دهد، بر پایهی واقعیت ساختار قدرت بود، نه بر اساس دستور یا اجبار.
شکلگیری سلسلهی صفاری بعدها در تاریخ ایران به الگویی برای کسانی تبدیل شد که برای حکومتی مستقل تلاش میکردند و با نظام خلافت موافق نبودند. اما خلفای بغداد هرگز چنین حکومتهایی را به رسمیت نشناختند. برعکس، آنها از هر موقعیتی برای نقض معاهداتشان استفاده میکردند و علیه این نظامهای مستقل نقشه میکشیدند.
نقشهی ایران در دوران صفاریان
آغاز تاریخ صفاریان
جنبش صفاریان از سیستان درون شبکهای از راهزنان آغاز شد. آنها از اغنیا دزدی میکردند تا نیازهای خود و فقرا را تأمین کنند. از نظر قومی نیز متعلق به گروهی از مردم به نام «عیار» بودند.
عیاران کمککار فقرا بودند و از آنها در برابر زورگویان حمایت میکردند. همین خوی انسانمدارانه، آنها را در سیستان که زادگاه رستم اساطیری است، محبوب گردانده بود. از سوی دیگر، آنها تلاش میکردند تا قلمروهای خود را از دست حاکمان خارجی بیمسئولیت و ضعیفی بیرون آورند که طاهریان آنها را منصوب کرده بودند.
یعقوب لیث صفاری و پیروزی بر طاهریان
یعقوب لیث فردی روستایی از اهالی قرنین بود که در ابتدا به شغل مسگری مشغول بود. ازاینرو وی را صفار بهمعنای مسگر و دودمانش را صفاریان گویند. یعقوب در هدفش بسیار مصمم بود و زمانی که سخن از معامله با عباسیان حاکم بر بغداد میشد، تا حدی لجوج بود. هیچچیز جز عزل خلیفهی بغداد او را راضی نمیکرد. تاریخ صفاریان با شورش علیه خارجیان متجاوز آغاز شد.
یعقوب لیث در سیستان محبوب بود و توانست از مردمان آنجا، سپاهی گرد آورد و بر طاهربنعبداله طاهری پیروز شود و حکومت سیستان را به چنگ بیاورد. ازآنجاکه طاهریان دستنشاندهی خلفای عباسی بودند، پیروزی یعقوب لیث بر آنان، اعلام جنگ به خلفای عرب عباسی بود. به دلیل روش و منش عیارانهی یعقوب، لشکریانش او را بسیار گرامی میداشتند و تا پای جان همراهیاش میکردند.
یعقوب پس از مدتی با شورش خوارج در مرزهای شرقی روبهرو شد که به مدد لشکریان جانفدایش، این تجاوزکاران عرب را سر جای خودشان نشاند. وی سپس متوجه هرات و کابل شد و توانست آن دو منطقه را فتح کند. بدین ترتیب، تاریخ صفاریان در حال پایهریزی بود.
نیرنگ معتمد عباسی
تا این مرحله که یعقوب صفاری فتوحاتی در شرق ایران داشت، چندان باعث نگرانی معتمد، خلیفهی عباسی، نشده بود؛ زیرا یعقوب بهبهانهی سرکوب شورشیان و ایجاد امنیت در شرق ایران به جنگ میرفت. از طرفی، او هدایای گرانبهایی برای معمتد میفرستاد؛ مانند پنجاه بت زرین و سیمین که از غنائم فتح کابل بود. نگرانی معتمد از زمانی آغاز شد که یعقوب آهنگ کرمان و فارس کرد.
او از خلیفهی عباسی، فرمانروایی این دو منطقه را درخواست کرد. همزمان با او، علی بن حسین بن قریشی، حکمران فارس، نیز از خلیفه خواست تا به ولایت او برای کرمان حکم بدهد. خلیفه نیرنگ در کار کرد و برای هر دوی آنها حکم فرمانروایی کرمان را فرستاد با این امید که با هم درگیر شوند و زحمت یکی از آنها برای معتمد رفع شود.
یعقوب توانست بر لشکریان علی بن قریشی پیروز گردد و نهتنها کرمان که فارس را هم تصرف کند. او سپس، هدایای بسیاری برای خلیفه فرستاد. بسیاریِ غنائم خلیفه را چنان شاد کرد که فرمانروایی بلخ، تخارستان، پارس، کرمان، سجستان و سند را نیز به یعقوب سپرد.
یعقوب این قدرت را در خود دید که بر طاهریان بشورد. پس عزم نیشابور، پایتخت طاهریان کرد و بدون درگیری، توانست آنجا را فتح کند. اما این رخداد بر خلیفه خوش نیامد و به آغاز درگیری رو در روی یعقوب و معمتد عباسی انجامید.
نبرد یعقوب با خلیفهی عباسی
یعقوب یاغی نامیده میشد و زبان خلیفه به نفرین او گشوده بود؛ تا جایی که خلیفه دستور داد حجگزاران خراسان و ری و طبرستان یعقوب را بهدلیل خروج بر خلیفه لعن و نفرین کنند.
یعقوب پس از آنکه فارس و اهواز را گرفت، در سال ۲۶۲ هجری قمری، سپاهی فراهم آورد و به جنگ خلیفه در بغداد رفت. این جنگ با شکست یعقوب پایان یافت. تاریخنویسان دلایل مختلفی برای این شکست برمیشمارند. مثلاً محمدتقی بهار در تصحیح تاریخ سیستان چنین مینویسد:
«یعقوب را فریب دادهاند. جریان این فریب بدین قرار بوده است که برادر و ولیعهد معتمد خلیفه در نامهای از یعقوب میخواهد که به بغداد برود تا ’جهان به تو سپاریم، تا تو جهانبان باشی.‘» به همین دلیل، یعقوب چندان آمادهی جنگ نبوده است.
سرانجام یعقوب لیث صفاری در سال ۲۶۵ هجری قمری در گُندیشاپور (واقع در خوزستان کنونی) بر اثر بیماری درگذشت و برادرش عمرو جانشین وی شد.
فرمانروایی عمرو صفاری
عمرو وارث حکومت خراسان، سیستان، فارس و خزانهای پر از سیم و زر و البته کینهی برادر دیگرش، علی، شد.
در این زمان، معتضد به خلافت عباسیان رسیده بود. عمرو لیث هدایایی برای خلیفهی تازه فرستاد و حکومتش را پذیرفت. خلیفه نیز علاوه بر حکومت خراسان و سیستان، حاکمیت فرارود (ماوراءالنهر) را به وی سپرد؛ اما در خفا بر آتش اختلاف سامانیان و صفاریان دمید و اسماعیل سامانی را به مقاومت در برابر عمرو لیث تشویق کرد که هرکدام مغلوب میگشت، به نفع خلیفه بود.
عمرو پس از دریافت موافقت خلیفه، بهطرف فرارود راهی شد و به پیغام اسماعیل توجهی نکرد. اسماعیل سامانی پیام فرستاده بود که
«توجهاتی پهناور به دست داری، تنها ماوراءالنهر به دست من است و من در یک مرز هستم، به آنچه در دست توست قانع باش و مرا بگذار در این مرز مقیم باشم.»
سپاه عمرو صفاری و اسماعیل سامانی با هم روبهرو شدند و در نهایت، اسماعیل سامانی پیروز گشت. اسماعیل، عمرو صفاری را به نزد خلیفه فرستاد. عمرو پس از دو سال اسارت درگذشت. مرگ عمرو لیث پایان درخشش تاریخ صفاریان بود.
دستاوردهای صفاریان
تاریخ صفاریان، جانبخشی دوباره به فرهنگ و زبان ایرانی بود. یعقوب لیث بر احیای سنتهای ایران باستان اصرار داشت. او حتی برای اولین بار پس از حملهی اعراب، دستور داد اشعار فارسی در دربار او سروده شوند. گفتنی است که بعد از حملهی اعراب، هیچکس اجازه نداشت کتابی به زبان فارسی بنویسد یا شعری به زبان فارسی بسراید.
همین تلاش ستودنی یعقوب از دلایل مهمی است که امروزه فارسی بهجامانده در سیستان و شرق ایران، پیراستهتر و بکرتر باشد. نقش یعقوب در احیای روح ملی ایرانیان انکارناپذیر است. در واقع، این بخش خوشایند ایرانیان در تاریخ صفاریان است.
پایان تاریخ صفاریان
مرگ عمرو لیث را میتوان پایان کار تاریخ صفاریان دانست. جانشینان یعقوب درایت و توانایی لازم را برای ادارهی امور نداشتند و بیشتر وقت خود را به خوشگذرانی با اموال بهجامانده از یعقوب و عمرو میگذراندند.
سیستان برای مدتی تحت حاکمیت صفاریان باقی ماند؛ اما آنها نمیتوانستند مقتدرانه حکومت کنند و حکومت کماهمیت خود را تا سال ۳۹۲ هجری قمری ادامه دادند، درحالیکه در حکمرانی چندان مستقل نبودند و از طاهریان و سامانیان پیروی میکردند.
در نهایت، سامانیان که با تأیید و تصویب خلیفه وارث قدرت طاهریان شده بودند، سیستان را به سرزمینهای خود ملحق کردند. در نتیجه، حکومت صفاریان به پایان رسید. تأثیر این سلسله و ایدههایش تا قرنها باقی ماند؛ اما هرگز نتوانستند شکوه دوران صفاری را احیا کنند و به قدرت بازگردند.
اگرچه تاریخ صفاریان کوتاه بود، یک حقیقت را بهخوبی نشان داد: ایرانیان در طول تاریخ ایران زمین هرگز از حکومتهای خارجی خشنود نبودند و تن به تحمل آن تا ابد ندادند. عباسیان این موضوع را فهمیده بودند و برای تسلط بر مردم ایران، آنها را تحتفشار قرار میدادند.
پرسشهای متداول درباره تاریخ صفاریان
اگر پاسخ پرسش خود را در اینجا پیدا نکردید، در بخش دیدگاههای زیر این پست برای ما کامنت بگذارید و سوالتان را بپرسید. ما حتما به آن پاسخ خواهیم داد.
پایهگذار حکومت صفاریان چه کسی بود؟
یعقوب لیث صفاری پایهگذار سلسلهی صفاریان در ایران بود.
دلیل محبوبیت دودمان صفاریان در میان ایرانیان چیست؟
یعقوب لیث صفاری و جانشینش عمرو تلاش کردند تا فرهنگ ایرانی و زبان فارسی را که بعد از حملهی اعراب به تاراج رفته بود، دوباره زنده و نیرومند سازند. آنها خود را پیرو ساسانیان میدانستند.
پایتخت سلسله صفاریان کدام شهر بود؟
زرنج در افغانستان کنونی، پایتخت دودمان صفاریان بود.
چرا این دودمان به صفاریان شهره شد؟
بنیانگذار این سلسله، یعقوب لیث، در جوانی به شغل رویگری مشغول بود که در عربی صفار نامیده میشود. به همین دلیل، به آنها صفاریان میگویند.