تاریخ سلوکیان در ایران، تاریخ خونخواری فاتحانی بیاخلاق است. در خلاصه تاریخ ایران چنین آمده که پادشاهی داریوش سومِ کهنسال به دست اسکندر مقدونی، جوانی ۲۶ ساله، سقوط کرد. امپراتوری هخامنشیان یکشبه با به آتش کشیدهشدن تخت جمشید سقوط کرد. سردرگمی و حیرت مردم و بهخصوص سپاهیان ایران، وقتی در مدتی کوتاه شاهد درهمشکستن پادشاهی کشورشان و تسلط بیگانگان بر خاکشان بودند، در تصور نمیگنجد؛ بیگانگانی که با ایرانیان همزبان و هممنش نبودند و زبانی جز خون و خشونت نمیفهمید.
آنچه پس از حملهی اسکندر، از سرزمین پارس باقی ماند، ملتی سرخورده و غارتشده توصیف میشود. بلایی که او بر سر تخت جمشید آورد، بیشک برخاسته از روحی بدون فرهنگ و پر از وحشیگری بود.
با سقوط تخت جمشید و مرگ داریوش سوم و پیروزی اسکندر بر «بسوس»، بهعنوان مدعی تاج و تخت هخامنشی، امپراتوری پارس منقرض شد.
برخی نویسندگان در نگارش تاریخ باستان اغراق کرده و پیروزیهای اسکندر را چنان بزرگنمایی کردهاند که گویی، جنگهای او نمونههایی از نبرد جهان متمدن در برابر بیتمدنها بوده است!
نقشهی ایران در دورهی سلوکیان
تلاش اسکندر برای جانشینی هخامنشیان
اسکندر پس از فتح ایران، تلاش کرد تا خود را جانشین مناسبی برای امپراتوری ایران معرفی کند.
تکهمسری و ازدواج با خون یونانی از قوانین سخت یونانیان بود که اسکندر هر دو را شکست و نادیده گرفت. او خود با چند تن از شاهدُختان ایرانی ازدواج کرد و سپاهیانش را نیز واداشت تا با زنان ایرانیتبار ازدواج کنند.
اسکندر مدارسی برپا کرد تا در آن، به پسران ایرانی آداب و رسوم و زبان یونانی بیاموزند. همچنین در زمان او در باختر، شهرهایی احداث شد که اسکندریه نامیده میشدند. اسکندر با کوچاندن یونانیان به این شهرها، تلاش کرد تا فرهنگ یونانی را بین مردم شرق بگستراند.
اسکندر فقط توانست برای هفت سال سرزمینهای پارسیان را حفظ کند. او در ۳۳ سالگی درگذشت. جنگهای بیپایان، لشگرکشیهای نظامی، افراط در شرابخواری، هوسرانی و بیخوابی باعث بیماری و در نهایت مرگ او شد. او مردم شهرهای یونان را مجبور میکرد که او را مانند خدا بپرستند.
او سنت آشوری بوسیدن زمین در درگاهش را دوباره زنده کرد. بیشک، اسکندر فقط در میدان جنگ بهعنوان جنگجو پیروز بود؛ اما در حاکمیت بر مناطقی که فتح کرده بود، هیچ استعداد و خردی از خود نشان نداد. او نتوانست حکومتی پایدار برقرار کند؛ چنانکه پس از مرگش، شیرازهی حکومتش از هم پاشید و فرماندهان سپاهش بر سر تصاحب قدرت به جان هم افتادند.
امپراتوری اسکندر پس از او
تا بیست سال پس از مرگ اسکندر، فرماندهان او مدام در حال جنگ بر سر قدرت بودند و مناطق مختلف را فتح میکردند. در نتیجه، امپراتوری او تجزیه شد. در میان این فرماندهان، سلوکوس که حاکم بابل بود، پس از تسخیر سرزمین مادها و عیلامیان، خود را حاکمی مستقل اعلام کرد و تاج پادشاهی بر سر نهاد. به این ترتیب، در سال ۳۱۲ پیش از میلاد، حکومت سلوکوس و تاریخ سلوکیان در ایران آغاز شد. به همین دلیل است که این دوره از تاریخ ایران را با نام دوره سلوکیان میشناسیم.
رفتار نسبتاً خوب سلوکوس با مادها و پارسیان در ابتدای حکومتش، موجب شد تا کمی محبوبیت و مقبولیت پیدا کند. بعدها، مانند اسکندر، خود را فاتح و از نسل خدایان نامید. در نتیجه، در دورهای ۱۷ ساله پس از مرگ اسکندر، سلوکوس بر اکثر سرزمینهایی حکومت کرد که زمانی تحت کنترل هخامنشیان بودند.
نظام حکومتی سلوکیان
سلوکوس حکومت خود در ایران را بر اساس برتری عناصر مقدونی بنا نهاده بود. از همین رو، اندک محبوبیتی را که در ابتدا داشت، با گذشت زمان از دست داد. سلوکوس و پسرش آنتیوخوس شهرهای بسیاری به نام خودشان یعنی سلوکیه و آنتاکیه یا به نام مادر و همسر سلوکوس لائوداکیه (لاذقیه) و آپامئا (افامیه) ساختند. آنها تلاش کردند پا جای پای اسکندر بگذارند و فرهنگ یونانی را بر فرهنگ ایرانی غالب کنند که البته، چندان موفق نبودند.
فرهنگ یونانی که به نام «فرهنگ هلنی» معروف است، در ایران تأثیراتی داشت؛ اما هیچگاه قدرتمند نبود. فرهنگ و هنر هلنی آمیخته با تجمل و اشرافیگری بود و در میان اشراف ایرانی مطلوب واقع شد.
سلوکوس تمامی مناطق تحتسلطهی خود را به ۷۲ استان تقسیم کرد و بر هرکدام یک حاکم گماشت. او رویدادهای کشور خود را با اشتیاق دنبال میکرد و تلاش داشت با حاکمان آنجا نسبت خانوادگی و دوستی برقرار کند.
سلوکوس و جانشینانش از شیوهی هخامنشیان در ادارهی امور پیروی میکردند. تقسیم کشور به چندین ساتراپی، نحوهی محاسبه مالیات و خراج، تبعیت از سامانههای اندازهگیری وزن و تساهل در امور دینی ازجملهی این پیرویها بود.
سقوط سلوکیان
پس از آنکه سلوکوس را شاهزادهای مقدونی در تنگهی داردانل به قتل رساند، سلطنت خانوادگی سلوکیان به دست فرزندش آنتیوخوس افتاد که در آن زمان ۱۸ سال داشت. با روی کار آمدن آنتیوخوس در سال ۲۸۰ پیش از میلاد، شورشهایی در سوریه رخ داد که آرامکردنشان آنتیوخوس را از کشورداری غافل کرد و همین، سرآغاز افول قدرت سلوکیان شد.
از آنجایی که آنها در حکومت ناکارآمد بودند، تاریخ سلوکیان در این مرحله رو به افول رفت. پس از آنتیوخوس، تجزیهی قلمروی سلوکیان سرعت گرفت. پادشاهان سلوکی فرماندهان جنگی بودند و در اداره کشور سررشتهی چندانی نداشتند. آنها بیشتر چشم به خارج مرزهای سلوکیان داشتند و در فکر کشورگشایی بودند.
نامآورترین پادشاه سلوکی که برای گسترش و پایداری قلمروی سلوکیان تلاش بسیار کرد، آنتیوخوس سوم نام داشت. او که در تاریخ به نام آنتیوخوس بزرگ مشهور است، در نوجوانی به حکومت رسید و پس از تلاش بسیار برای گسترش قلمروی سلوکیان، توانست اردوان اول، پادشاه اشکانی را شکست دهد؛ اما اشکانیان تن به فرمانبرداری از سلوکیان نسپردند و تلاشهای آنتیوخوس و جانشینانش چندان ثمری نداشت.
درگیریهای درون خاندان سلطنتی بر سر قدرت، پیشروی ارتش روم در آسیای صغیر و بهقدرترسیدن خاندان ارشک (اشکانیان) در سرزمین پارت، همگی باعث شد تا امپراتوری عظیم سلوکیان دچار فروپاشی شود. با قدرتگرفتن پارتها، بابل نیز اعلام استقلال کرد. شهرهای جنوبی ایران نیز سر به شورش برداشته و از حکومت سلوکیان تبعیت نکردند.
با پیشروی اشکانیان، حکومت سلوکیان کوچکتر شد؛ تا جایی که تنها در سوریه باقی ماند. سلوکیان ۲۴۸ سال بر ایران حکومت کردند که فقط در ۶۰ سال نخست، تمام ایران در تصرفشان بود.
سپاهیان سلوکیان
حکومت سلوکیان حاکمیت نظامیان بود. شاهان سلوکی تکیه بر بازوی نظامی خویش داشتند و با قدرت نظامی در قلمروی خود بر مسند قدرت تکیه زده بودند.
فرماندهان سپاه سلوکیان در هنگام جنگ، بخشی از نیروهای خود را از شهرهای یونانینشین به دست میآوردند؛ اما از مردمان بومی قلمروی خود هم استفاده میکردند. مثلاً در نبرد رافیا که بین سلوکیان و دودمان بطلمیوسی مصر رخ داد، مردمانی از لودیه، پارس، تراکیه، کادوسیان، کیلیکیها و اعراب در سپاه حضور داشتند.
از ایرانیان در یگانهای کمانداران و فلاخناندازان استفاده میشد. ایرانیان هر از چند گاهی، بهدلیل کینه از اشغالگران، تبعیض و کمیِ جیره، سر به شورش برمیداشتند. در یکی از این شورشها، ۳هزار نفر از ایرانیان شرکت داشتند که کشته شدند.
بدین ترتیب، امپراتوری سلوکیان ترکیبی ضعیف و تجزیهشده از عناصر قومی ناهمگون بودند که تحت حکومت دستهای از نیروهای خارجی و جنگجویان حرفهای قرار داشتند. مردمان تحتحکومت سلوکیان بهشدت مورد استثمار و تحقیر قرار میگرفتند. باورها، سنتها و حقوق آنها اصلاً برای حاکمان اهمیتی نداشت. در هر جامعهای که مردم محلی و مهاجران با هم زندگی میکردند، تبعیض وجود داشت.
آثار بهجامانده از عهد سلوکیان در ایران
از مهمترین آثار بهجامانده از تاریخ سلوکیان در ایران میتوان نمونههای زیر را نام برد:
- نیایشگاههای سلوکی در استخر، کنگاور، خورهه، نورآباد و تخت جمشید
- نقشبرجستههای دینور، نهاوند، شوش و تل زهاک
- سکهها و سفالهای گوناگون کشفشده در شوش
ناپایداری تاریخ سلوکیان در ایران
تاریخ سلوکیان در سرزمین پارس، اولین تجربه برای یک قدرت غربی بود که یک ملت بزرگ شرقی را استعمار میکند. از آنجایی که آنها فقط از زبان اجبار، وحشیگری و سلاح استفاده میکردند، با شکست مواجه شدند و دیدگاههایشان دربارهی همزیستی، تحقق نیافت. تاریخ سلوکیان در ایران نشان داد که فرهنگ اشغالگران یونانی آمیخته با افراطگرایی در شرابخواری و هوسرانی و نیز سرشار از تکبر و غرور بود.
پرسشهای متداول درباره تاریخ سلوکیان
اگر پاسخ پرسشهای خود را در موارد زیر پیدا نکردید، از طریق بخش دیدگاههای همین پست، سوالهایتان را با ما در میان بگذارید. ما در اولین فرصت به آنها پاسخ خواهیم داد.
مهمترین پادشاهان در تاریخ سلوکیان چه نام داشتند؟
سلوکوس اول، آنتیوخوس اول و آنتیوخوس سوم از پادشاهان تاریخساز و معروف سلوکیان بودند.
دلیل نامگذاری دودمان جانشینان اسکندر به سلوکیان چیست؟
بعد از اسکندر، امپراتوری او چندپاره شد. سلوکوس که یکی از سرداران سپاه اسکندر بود، توانست حاکمیت ایران و بابل را به دست آورد. به این دلیل، این دودمان به نام مؤسس آن، سلوکوس، سلوکیه نامیده میشود.
پادشاهی ایرانی که در خصومت دائم با سلوکیان بود چه نام دارد؟
اشکانیان که از قوم پارت در غرب ایران بودند، تن به فرمانبرداری از سلوکیان نمیسپردند و در نهایت، توانستند آنها را ایران عقب برانند.