تاریخ سلجوقیان دورهی دیگری در ایران پس از اسلام است که با طغرل بیک و برادرش چغری بیک آغاز میشود. آنها از طوایف ترکمن بودند که در جنگ در برابر سلطان مسعود غزنوی پیروز شدند و حکومت سلجوقیان را بنا نهادند. حکومتی که حدود یکونیم قرن در ایران دوام آورد و مرزهایش را تا سر حدات دورهی ساسانیان پیش برد.
خاستگاه سلجوقیان، آسیای مرکزی بود، آنها چادرنشین، بیابانگرد و جنگجو بودند و مانند اشکانیان، در تیراندازی و اسبسواری مهارت داشتند. این طوایف ترکمن، در قرن دهم میلادی به مذهب اهل سنت گرویدند. در ادامه و برای آشنایی با خلاصه تاریخ ایران، نگاهی به تاریخ سلجوقیان می اندازیم.
نقشهی ایران در دورهی سلجوقیان
آیا سلجوقیان ایرانی بودند؟
خیر. سلجوقیان جزو امپراتوریهای ترکتبار بودند که یکی از قبایل ترکان آغوز به نام ایل قنیق در پایهگذاری آن نقش داشت. آنها ابتدا در سرزمین مادری خود، یعنی در مجاورت دریاچهی آرال در آسیای میانه ساکن بودند. سپس، از آنجا به خراسان حمله کردند و به قسمت مرکزی ایران وارد شدند. در ابتدا نیشابور را به پایتختی برگزیدند. بعدها با گسترش حوزهی حکومت خود، پایتخت را به اصفهان تغییر دادند.
بسیاری از سلجوقیان پس از ورود به ایران و وصلت با ایرانیان، تا نسلها در ایران باقی ماندند. آنها بهتدریج تحتتأثیر فرهنگ و زبان ایرانی قرار گرفتند و این فرهنگ را حتی به آناتولی نیز انتقال دادند. آنها ضمن حمایت از فرهنگ و هویت ایرانی، در استقلال فرهنگی زبان فارسی از زبان عربی کمکی شایان بودند؛ بهخصوص که زبان فارسی را زبان رسمی و درباری خود اعلام کردند که به ایجاد پیوند میان دو زبان ترکی و فارسی انجامید.
سلجوقیان در اتحاد دوبارهی کشورهای مسلمان نیز نقشی کلیدی ایفا کردند. البته، بهدلیل نداشتن آشنایی با سنتهای اسلامی و برخوردارنبودن از میراث ادبی قوی متعلق به خود، زبان فرهنگی مدرسان فارسی خویش را در دینداری به کار بستند. همین موضوع باعث رواجیافتن دوبارهی زبان و ادبیات فارسی در کل ایران شد و زبان عربی را محدود کرد به آثار و معارف دینی.
سلجوقیان چند سال حکومت کردند؟
بهطور کلی، میتوان گفت که سلجوقیان ۱۵۷ سال، از سال 1040 تا 1194 میلادی، بر ایران حکومت کردند. تاریخ سلجوقیان به دو دوره تقسیم میشود: دورهی گسترش و پیوستگی، در زمان حکومت طغرل، آلپارسلان و ملکشاه؛ دورهی تجزیه و فروپاشی. در دورهی دوم حکومت سلجوقیان، بازماندگان آل سلجوق به دشمنی با یکدیگر پرداختند که زمینهساز سقوط آنان شد.
حکومت سلجوقیان را طغرل بیک در سال ۱۰۳۷ میلادی پایهگذاری کرد. پس از او، آلپارسلان و سپس ملکشاه به حکومت رسیدند و حکومت سلجوقی در زمان حکومت آنها در اوج اقتدار خود بود. پس از مرگ ملکشاه، فرزندانش بر سر رسیدن به حکومت به جدال پرداختند و بعد از کشمکشهای بسیار، صلحی میان آنها برقرار شد. در نهایت، آنها تصمیم گرفتند قلمروی حکومت را تقسیم کنند. بدین ترتیب، حکومت سلجوقیان به سلجوقیان شام، سلجوقیان کرمان، سلجوقیان روم و سلجوقیان عراق تجزیه شد. آخرین پادشاه این دودمان، طغرل سوم، از سلجوقیان عراق عجم بود که خوارزمشاهیان توانستند او را شکست بدهند و سلطنت را به دست بگیرند.
طغرل بیک و آغاز تاریخ سلجوقیان
اولین پادشاه سلسلهی سلجوقیان، طغرل نام داشت. بزرگان سلجوقی او را به سلطانی برگزیدند و به نامش خطبه خواندند.
او به پشتگرمی سپاه سلجوقی به کشورگشایی پرداخت و منطقههایی همچون فرارود (ماوراءالنهر)، خراسان بزرگ، فلات ایران، قفقاز جنوبی و عراق را تصرف کرد. سپس بغداد را گرفت و دختر خلیفهی بغداد را به همسری خود درآورد تا موقعیت و پیوندهای حکومت خود را تقویت کند.
طغرل بیک نیشابور را به پایتختی برگزید و پایهگذار امپراتوری سلجوقیان شد. تاریخ سلجوقیان سرشار از حملههای نظامی، رفتارهای بیرحمانه با دیگر ملتها و ویرانیهایی است که در مناطق مختلف به بار آوردند.
حکومت سلجوقیان حدود ۴۰۰ سال پس از فروپاشی ساسانیان، مرزهای ایران را تا سرحد مناطقی که تقریباً به مدت نیم قرن تحتسلطهی ساسانیان بود، گسترش دادند. آنها از حاکمیت خلفای بغداد نیز حمایت کردند.
در اواخر حکومت غزنویان، مالیاتهای سنگین و ظلم و ستم حکام چنان عرصه را بر مردم تنگ و آنان را ناراضی کرده بود که تغییر حکومت از غزنوی به سلجوقی، امید به بهبود اوضاع را در آنان زنده کرد. همچنین، وجود وزیران باتدبیری همچون خواجه نظامالملک طوسی در دربار سلجوقی، نویدبخش آبادی و زندگی راحتتر بود.
اگرچه خلفا اقتدار پیشین خود در حاکمیت ایران را از دست داده بودند، این بار بهعنوان حاکمان مذهبی جامعهی اهل تسنن شناخته میشدند. آنها بهحدی در بین مردم مقبولیت یافتند که بعدها در دورهای، اتابکان (رؤسای قبیله) و حاکمان محلی دوره خوارزمشاهیان در برخی از مناطق ایران حکمرانی میکردند.
آلپ ارسلان و فراز و نشیبهای پیش روی او
آلب ارسلان، پسر چغری بیک و دومین پادشاه تاریخ سلجوقیان است. او بعد از آنکه اسلام آورد، نامش را به محمد تغییر داد. بعدها بهدلیل شجاعتهایش، به او لقب آلب ارسلان دادند که در زبان ترکی به معنی «شیر شجاع» است.
آلب ارسلان مدتی حاکم خراسان بود و بعد از مرگ عمویش، طغرل بیک، به سلطنت و جانشینی وی رسید. در زمان او بغداد نیز به تصرف سلجوقیان درآمد. او به آسیای صغیر (بخش آسیایی ترکیهی امروزی) لشکر کشید و توانست کنترل این منطقه را به دست بگیرد. تا زمان حملهی ترکهای عثمانی، حکومت سلجوقیان در ترکیه پابرجا بود.
تاریخ سلجوقیان شاهد حمله به سایر سرزمینها تحتعنوان جهاد بود؛ ازجمله، حمله به ارمنستان و گرجستان. پس از استیلای آلب ارسلان بر ارمنستان، امپراتوری روم به او حمله کرد و میان دو سپاه، در محلی به نام ملازگرد، نبردی درگرفت که به پیروزی سلاجقه و اسارت رومانوس دیوژن، امپراتور روم، انجامید.
آلب ارسلان که با دلیریهای خود، مرزهای سلجوقیان را گسترش داده بود، در سال ۴۶۵ هجری (قرن ۱۱ میلادی) به دست ترکهای مخالف کشته شد. پیکر او را به مرو منتقل کردند.
جلالالدین ملکشاه و چالشهای به قدرت رسیدن او
بعد از آلب ارسلان، پسر هجدهسالهی او، جلالالدین، بر تخت نشست. او زادهی اصفهان و فرزند محبوب پدرش بود، چنانکه او وصیت کرده بود، بعد از خودش، جلالالدین بر تخت بنشیند.
جلالالدین ملکشاه، وارث پادشاهی سرزمین پهناوری شد که طغرل و آلب ارسلان با جنگها و لشگرکشیهای بسیار تصرف کرده بودند. او همین که بر تخت نشست، شورش عمویش در کرمان را فرونشاند و تمام یاغیان را سرکوب کرد.
در زمان او مکه، مدینه، سرزمینهای جنوب خلیج فارس، حلب و انطاکیه نیز به قلمروی سلجوقیان افزوده شدند.
ملکشاه، وزیری باتدبیر همچون خواجه نظامالملک طوسی را در کنار خود داشت که او را در ادارهی امور و کشورداری کمک میکرد. خواجه علاوهبر تلاش برای ساماندادن به اوضاع مملکت، مدارس بسیاری را به نام «نظامیه» احداث کرد. نظامیههای بغداد، موصل، نیشابور، بلخ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز، اصفهان از جملهی آنها هستند.
جلالالدین ملکشاه پادشاهی اهل هنر و ادب بود و بیش از آنکه با کشورگشایی شناخته شود، با توجهش به هنر و فضل شناخته میشود. به فرمان او رصدخانههایی در بغداد و اصفهان بنا شد. با مطالعه و تحقیق در این رصدخانهها بود که عمر خیام و چند تن دیگر از ریاضیدانان توانستند تقویمی تدوین کنند که به نام ملشکاه، «تقویم جلالی» خوانده میشود.
او به شهر اصفهان علاقه داشت؛ به همین خاطر، پایتخت را از ری به اصفهان منتقل کرد و در آنجا مساجد و بناهای متعددی ساخت. مدرسهی جلالیه یا نظامیه یکی از آنهاست.
ملکشاه حدود ۲۰ سال بعد بر اثر بیماری درگذشت. پیکر او را در مدرسهی نظامیهی اصفهان دفن کردند. پس از ملکشاه، پسران و برادرانش به رقابت بر سر سلطنت مشغول شدند و حکومت سلجوقی بسیار ضعیف شد.
تاریخ زوال و فروپاشی سلجوقیان
پس از مرگ ملکشاه، دو پسرش بر سر کسب قدرت و نشستن بر تخت پادشاهی، دچار اختلاف شدند. این آغاز زوال سلجوقیان بود. بنابراین، دولت سلجوقی تجزیه و بین آن دو تقسیم شد.
هیچکدام از آنها در دورهی سلطنت خود کار درخور توجهی انجام ندادند. محمد شاه، در دورهای درگیر جنگ با اسماعیلیان شد که گاهی اوقات برندهی این جنگها بود و گاهی بازنده. پس از آن، لشکر خود را برای جنگ علیه صلیبیون عازم سوریه کرد. در نهایت، جنگ در سوریه موفقیتی در پی نداشت.
پس از مرگ محمد شاه، پسرش سنجر بر تخت پادشاهی نشست. او آخرین سلطان مقتدر سلجوقی بود. او در خراسان اعلام استقلال کرد و به برادرزادهی خود، حق فرمانروایی بر بغداد را اعطا کرد.
سنجر در مقابل پادشاه غزنِی جنگید و چندین بار در این نبردها پیروز شد. او تا پایان عمر خود، با قیام کینهجویانهی مردم غزنی مواجه بود. در این جنگها، خراسان از دست او خارج شد و به تصاحب غزنویان در آمد. در این دوره، اسماعیلیان بیشتر به ترور اشغالگران ترک میپرداختند. دیگر جانشینان سنجر نیز هرکدام مدت کوتاهی حکمرانی کردند.
سلجوقیان برای ادارهی قلمروی پهناور خود، به حاکمان شهرهای بزرگ اختیارات بسیاری دادند. این حاکمان «اتابک» خوانده میشدند. برخی از اتابکها سعی میکردند از حکومت سلجوقی خروج کنند و فرمانروایی خود را شکل بدهند.
در کنار نافرمانی اتابکان، درگیری بر سر قدرت در میان خاندان سلجوقی هم باعث ضعف بیشتر سلجوقیان شد. بالاخره با شکست طغرل سوم از خوارزمشاهیان، تاریخ سلجوقیان به پایان رسید.
تاریخ سلجوقیان و نظام اداری آنان
سلجوقیان در حوزهی نظامی، به عناصر ترک و ترکمن وابسته بودند. در شیوههای مدیریتی و سیاسی، آنها نیز مانند غزنویان، وارث آیینها و سنتهای سامانیان بودند. همچنین، در دستگاه حکومتی خود به زبان فارسی سخن میگفتند.
آنها فرهنگ ایرانی و میراث ساسانیان را نیز در سراسر قلمروی جدید حاکمیت خود، انتشار دادند. با این حال، تمایلشان به تمرکززدایی و جنگافروزیهای مداوم و سکونت در بیابان، بیشتر یادآور شیوهی اشکانیان بود. آنها با راه و رسم شهرنشینی و تمدن بسیار ناآشنا بودند. اینکه ترکمنان نمیتوانستند با نظم و انضباط خو بگیرند و سرشار از میل به غارت و استبداد بودند، برگرفته از روحیهی صحرانشینی آنان بود.
حکمرانان این دورهی تاریخی، وزارتخانهها را مانعی پیش روی روند اِعمال قدرت و استبداد خود میدیدند. بیشتر افرادی که در سمت وزیر مشغول به خدمت بودند، ایرانی بودند. این حکمرانان، وزیران خود را به راههای مختلف میکشتند، آنان را به دشمنان تحویل میدادند یا داراییشان را به تناوب، مصادره میکردند.
نظارت بر بخشهای غیرمتمرکز امپراطوری سلجوقیان برعهدهی پادشاه بود که سلطان نامیده میشد. آنها این نظارت را از طریق شیوهی مدیریتیای به نام «دیوان» که موروثی از زمان ساسانیان بود، انجام میدادند.
سلجوقیان بخشی از درآمد حاصل از غارتگری و راهزنی را صرف تعمیر و ایمنسازی جادهها، ساخت پلها و رباطها می کردند. در حقیقت، حاکمان مجبور به انجام این کارها بودند؛ زیرا بدون چنین زیرساختی نمیتوانستند در نظارت بر اجرای اوامر غارتگرانهی خود موفقیتی کسب کنند.
با بررسی تاریخ سلجوقیان درمییابیم که تشریفات دیوان و دربار، بخشهای جداییناپذیر این حکومت بوده است. برای مثال، آنها دوستداران ادبیات فارسی بودند، با تأکیدی خاص بر شعر و آثار شاعرانه. در نتیجه، مجبور بودند ملزومات دستیابی به عدالت و اصول شریعت (احکام شرعی) را رعایت کنند. آنها در این زمینه، از غزنویان موفقتر بودند. بدون شک، دلیل اصلی این موفقیت تأثیر کلیدی ساختار نظارتی و وزیران خردمندی همچون عمیدالملک کندری و نظامالملک طوسی بود.
چالشهای اساسی حکومت سلجوقی
اسماعیلیان همیشه تهدیدهای بزرگی برای سلطانهای سلجوقی بودند. آنها بهمنظور سکونت در مناطق بسیار دورافتاده و واردآوردن ضربات مهلک به بدنهی حکومت سلجوقی، قلعههایی در بالای کوهها ساخته بودند. روش آنها شامل اعزام عواملی برای ترور مقامات عالیرتبهی سلجوقیان میشد.
پیروان اسماعیلیان که فرقهی مسلمانان شیعهی هفتامامی هستند، در بخشهای مختلف ایران نامهای متفاوتی همچون، باطنی، قرمطی، سبعی و غیره داشتهاند. آنها کابوسی هولناک در تاریخ سلجوقیان محسوب میشوند.
در خارج از مرزهای ایران، بزرگترین تهدید برای حکومت سلجوقی، سلسله فاطمیان بود که بر مصر حکمرانی میکردند. آنها نیز شیعیانی هفتامامی بودند که مدعی خلافت مسلمانان در آفریقای شمالی بودند. عبیدالله المهدی، بنیانگذار سلسله فاطمیان، از سوی این فرقه بهعنوان منجی مسلمانان شیعه، مهدی موعود نامیده شد.
دستاوردهای سلجوقیان
تا جایی که به ارتقا علم و ادبیات مربوط میشود، بهطور کلی، تاریخ سلجوقیان یک دورهی تاریخی برجسته در تاریخ ایران به شمار میرود. آنها تحتتأثیر وزیران ایرانی خود، مدرسههای بسیاری ساختند، آثار علمی و ادبی پرشماری خلق کردند و به توسعه و ترویج هنرهای مختلف پرداختند.
در آن دوران، معماری ایرانی دستخوش تحولی عظیم شد. حتی میتوان معماری دوره بعدی (ایلخانیان) را دنبالهی معماری سلجوقیان در نظر گرفت. سماع صوفیانه نیز در همین زمان متداول شد. هنرمندان سازهای موسیقی مختلفی اختراع کردند و نغمههای زیبایی ساختند.
عمر خیام دانشمند و شاعر برجستهی این دورهی تاریخی است. در تاریخ علم جهان، این دوره را به افتخار دستاوردهای خیام در زمینهی جبر، دوره خیام نامیدند.
فیلسوفان گرانقدر، شهابالدین سهروردی و ناصر قبادیانی، معروف به ناصرخسرو، از نویسندگان ایرانی نیز در این عهد زندگی میکردند. بسیاری از مشتاقان، کتابهای زیادی برای کتابخانهی خصوصی خود جمعآوری کردند. به علاوه، دستاوردهای چشمگیری در حکمت و فلسفه حاصل شد.
خواجه نظامالملک طوسی، مؤسس بسیاری از مدارس ایران بود. اینگونه مدارس را نظامیه نامیدند که برگرفته از نام وی است. مشهورترین این مدارس، مدرسه نظامیه بغداد است. بعدها نظامیه بغداد چنان شهرتی کسب کرد که حتی در دنیای غرب نیز بهخوبی شناخته شد. او خود نیز اهل دانش و ادبیات بود. کتاب «سیاستنامه» از نوشتههای اوست.
البته، خواجه نظامالملک طوسی از پیشگامان تأسیس مدارس در ایران نبود. پیش از سلجوقیان نیز چندین جناح مذهبی به منظور ارتقای آموزههای دینی مدارسی ساخته بودند.
در دوره سلجوقیان، هر شهر بزرگ در ایران، یک یا چند مدرسه داشت. مردم علاقهی بسیاری به کمکهای مالی برای ساخت و نگهداری مدارس نشان دادند. البته این مدارس که مذهبی بودند، اختلافات فرقهای را دامن میزدند و باعث وقوع درگیریهای زیادی در بین مردم میشدند.
اینگونه اختلافها در میان مردم، بعدها توانایی متحدشدن در برابر دشمنان در میانرودان (بینالنهرین)، خراسان و عراق را از آنان گرفت. تصوف هم از اختلافنظرهای مشابهی رنج میبرد و پیامد آن، دورشدن ایرانیان از اصول تسامح و اتحاد بود.
البته برخی رفتارهای ناشایست که ریشه در فرهنگ سلجوقیان داشت نیز در این دوره گسترش یافت. برای مثال، به نقل از ادبیات این دوره، انواع فساد، فحشا و همجنسگرایی در زمان حاکمیت سلجوقیان اتفاق میافتاد. لکهی ننگی که از این بابت در تاریخ سلجوقیان ثبت شده از این قرار است که تعداد زیادی از ترکهای زیبا و خوشرو بهمنظور بهرهبرداریهای جنسی در ارتش و دربار و همینطور در بین بازرگانان و دانشمندان حضور داشتند. در این دوره، این مسئله حتی از دورهی غزنویان نیز شایعتر بود.
پرسشهای متداول درباره تاریخ سلجوقیان
اگر پاسخ پرسش خود را در اینجا پیدا نکردید، در بخش دیدگاههای زیر این پست برای ما کامنت بگذارید و سؤالتان را بپرسید. ما حتماً به آن پاسخ خواهیم داد.
چه کسی سلسله سلجوقیان را تأسیس کرد؟
طغرل بیگ مؤسس سلسلهی سلجوقیان بود که این سلسله را به نام جد خود، سلجوق، پایهگذاری کرد.
اوج قدرت سلجوقیان در زمان کدام حاکم سلجوقی بود؟
اوج اقتدار و قدرت سلجوقیان در زمان آلب ارسلان و ملکشاه بود. دلیل شهرت ملکشاه فتح آناتولی و بیرونراندن امپراتوری بیزانس پس از پیروزیهای آلب ارسلان در نبرد ملازگرد بود.
سلجوقیان چند سال حکومت کردند؟
سلجوقیان حدود یکونیم قرن بر ایران حکومت کردند.
آخرین پادشاه سلجوقیان چهکسی بود؟
پس از مرگ سلطان محمد، فرزند ملکشاه، سلسلهی سلجوقیان در ایران به دو قسمت تبدیل شد. قسمت شرق به دست سلطان سنجر و قسمت غرب به دست محمود اداره شد.
حکومت سلجوقیان شرق با مرگ سلطان سنجر پایان یافت. طغرل سوم نیز در جنگ با خوارزمشاهیان با خیانت فرماندهانش روبهرو و کشته شد. به این ترتیب، آخرین پادشاه سلجوقی که حکومت را یکپارچه نگه داشت، سلطان محمد بود.
علت سقوط سلسله سلجوقیان چه بود؟
دلایل مختلفی برای سقوط سلجوقیان ذکر شده است؛ از جمله:
• نبردهای قبیلهای و جنگهای داخلی
• تجزیهی قلمرو
• تضعیف روحیهی ارتش و نیروهای تحتامر
• ناتوانی و نارضایتی مردم در پرداخت مالیاتها.
تو اینجا که نوشتی سلجوقیان قومی بیابانگرد بودند پس چطوریه تمام بنا ها دانشمندان همه تو دوره سلجوقی پرورش یافتند زبان فارسیم به لطف سلجوقیان احیا شد اکثر شعرا هم تو این دوران پرورش یافتندپس به این نتیجه میرسیم که اقوام بیابان گرد تو حکومت داری بهتر از شهر نشینان پر ادعا بودندو در ثانی از این وزیرانی که تعریف کردی ایرانی نبودن تورک بودن چونکه بهونه ای واسه تخریب نداشتی از پسوند پیشوند ایرانی واسه وزیرا استفاده میکنی. معلومه حسادت بر صداقت غلبه کرده تو نوشته هاتون
سوال خوبی بود دوست گرامی،
قومی که حمله کردند بیابانگرد و غیر متمدن بودند. پس از استقرار در ایران و سوار شدن بر سیستم حکومتی ایران، وزیرانی ایرانی به استخدام خودشون درآوردند و تحت تاثیر فرهنگ ما درآمدند. همین وزیران منشاء بسیاری از تحولات از جمله پیشبرد آموزش و تاسیس دانشگاه ها شدند.
در ضمن، این اقوام در سیستم چادرنشینی و قبیلهایشان فاقد مفاخر ادبی و علمی بودند. اگر شما میشناسید، معرفیشان کنید. زندگی آنها در بیابانهای محل سکونتشان مثل ایرانیان باستان نبود که هزاران سال پیشتر از آنها در شهرها استقرار داشتند و سیستم حکومتی داشتند. بنابراین، آنها آداب شهرنشینی و امکانات پیشرفتی مانند اجداد ما نداشتند.
نکتهی آخر اینکه ترک بودن اقوام مهاجم و اشغالگر مایهی افتخار ما ایرانیها نیست. حسادت نسبت به هیچ قومی هم مایهی افتخار نیست. من تعجب میکنم که اگر شما ایرانی هستید، چطور به اقدامات یک قوم متجاوز به سرزمین ما مباهات میکنید!
بعد از امپراتوری سلجوقیان امپراتوری عثمانی حکومت رابه دست میگیره بعد چطور میشه ایران از حکومت عثمانی جدامیشه؟لطفأ جواب بدین ممنون میشم
سلجوقیان اشغالگر در زمان طغرل سوم از خوارزمشاهیان شکست خوردند. آلب ارسلان و نیروهایش که حکومت خود را پایان یافته دیدند، به ترکیه امروزی رفتند و مبدل به مزدوران جنگی عثمانی شدند. آنها حکومتی نسبتا مستقل را در آنجا تشکیل دادند تا اینکه علاالدین کیقباد آنها را تار و مار کرد که موضوع تاریخ ما ایرانیان نیست.
با حمله مغول به ایران و سپس ترکیه امروزی، سلجوقیان در برابر آنها هم طاقت نیاوردند و منهزم شدند.
ایران هرگز بخشی از امپراتوری عثمانی نبوده که از آن جدا شود. هرگاه هم ایران را اشغال کردند، سرانجام ناچار به ترک خاک ما شدند.
اطلاعات بیشتر را در این منبع بخوانید:
https://www.britannica.com/topic/Seljuq