تاریخ زیاریان و آل بویه از جنوب منطقهی دریای کاسپین آغاز میشود. منطقهای که این دو خاندان از آن آمدند و در آن قدرت گرفتند، امروز استانهای گیلان و مازندران نامیده میشود.
این منطقه طبیعتی سخت و نفوذناپذیر داشت و از سمت شمال بهوسیلهی دریا محصور شده بود. مردمانش نیز بهدلیل انجام کارهای سخت و محافظت از محل سکونتشان، ورزیده و جنگاور بودند. چنانکه در خلاصه تاریخ ایران مشخص است، ساحل جنوبی کاسپین در دوران پیش از اسلام نیز مستقل از حکومت مرکزی و در دست سلسلههای محلی خودمختار بود؛ چنانکه در دوران انوشیروان ساسانی نیز حکومتهای محلی در اینجا وجود داشتند.
در ایران پس از اسلام و بعد از حمله اعراب، عربها را یارای نفوذ به بخشهای مختلف طبرستان و دیلمان نبود و این ناحیه از ایران تا حد زیادی دستنخورده باقی ماند. آنها سنتها و حتی باورهای باستانی خود را حفظ کردند. این امر تا زمانی ادامه داشت که برخی از شیعیان و پیروان زیدیه در آنجا پناه گرفتند و مردم محلی آنها را در مناطق مسکونی خود پذیرفتند.
کمکم جنبشهایی در مخالفت با نظام خلیفهای بغداد شکل گرفت. مردم محلی نیز از آنها حمایت کردند. این پیشرفتها همزمان با دوران حکومت سامانیان در بخارا بود. با وجود زیاریان و آل بویه و علویان، اکثر مناطق کوهستانی طبرستان تحت حاکمیت خاندانهایی باقی ماند که نوادگان ساسانیان بودند.
نقشهی ایران در دورهی آل بویه
تاریخ زیاریان و ظهور و افول آنها (از سال ۹۲۸ تا ۱۰۴۲ میلادی)
زیاریان یا آل زیار، خاندان کوچک گیلی-دیلمی بودند که در سرزمینهای جنوب شرقی دریای کاسپین میزیستند. سلسلهی آل زیار در سال ۹۳۱ میلادی ایجاد شد و گرگان و طبرستان، محدودهی حکمرانیاش بود. فرمانروایان آل زیار که امیر خوانده میشدند، زیر نظر حکومت عباسی بغداد فعالیت میکردند. قدرتمندترین امیر زیاری «مرداویج» بود. بعد از او بهمرور از وسعت قلمروی زیاریان کاسته شد.
مرداویج، فروزندهی آتش جشن سده
پسر زیار در سال ۹۲۸ میلادی از دیلم در جنوب دریای کاسپین به برافراشتن پرچم ایرانی برخاست و کنترل همهی منطقه را به دست گرفت. نام او «مردآویز» بهمعنای «مرد پیکار» بود که به عربی مرداویج خوانده میشود.
او در ابتدا از سپاهسالاران فوج زیدیان بود؛ اما بعد از مدتی از آنان جدا شد و لشکری برای خود فراهم آورد. پس از فتح سرزمینهای همجوار دریای کاسپین، شهرهای جنوبیتر مانند ری و همدان و حتی اصفهان را نیز فتح کرد و قلمروی خود را چنان گستراند که با سامانیان و خلفای عباسی هممرز شد.
مرداویج در راه احیای فرهنگ ایرانی و باستانی تلاش بسیار کرد. آرزوی بازگرداندن شکوه باستانی امپراتوری ایرانی، آرام و قرار را از او گرفته بود. یک بار گفته بود که تصمیم دارد حکومت ساسانیان را به قدرت بازگرداند. او همچنین تصمیم داشت تا پایتخت ایران را به مدائن در نزدیکی بغداد انتقال دهد.
مرداویج جشن سده، جشن باستانی ایرانیان را احیاء کرد. بهگفتهی مورخان، او برای این جشن، آتشی باشکوه در سپاهان و کنار زایندهرود بر پا کرد که پس از اسلام تا آن زمان بینظیر بود.
مرداویج تبار خاندان خود را به ساسانیان و خانوادههای اشرافی گیلان نسبت میداد. درستی ادعای او چندان مشخص نیست؛ اما مسلم است که با این کار میخواست خود را صاحب فرهایزدی نشان بدهد و در میان مردم جایگاه و احترام بیابد.
گرایش دینی مرداویج مشخص نیست، برای او ادیان زرتشتی و مذاهب تسنن و تشیع حدس زده میشود؛ اما چون زمانی در لشکر زیدیان حضور داشت، به نظر میرسد که مذهب زیدیه داشته است. البته تاریخ نشان میدهد که دین مسئلهی مهمی برای مرداویج نبوده و سیاست بر آن رجحان داشته است؛ چنانکه برای خوشایند خلیفه و پیشبرد اهدافش از او اطاعت میکرد و برایش هدایایی میفرستاد، درحالیکه خیال نابودی خلیفه را در سر داشت.
مرداویج رزمآور بود و دودمان زیاریان را به قدرت رساند. او به تبار ایرانی بسیار تکیه میکرد؛ چنانکه سربازان ترک لشکرش از تندوری او در گرامیشمردن ایرانیان، کینه به دل گرفتند و در نهایت او را کشتند. یاران مرداویج پیکر او را به ری بردند و در آنجا به خاک سپردند.
جانشینان مرداویج
بعد از مرگ او، برادرش «وشمگیر» در ری بر تخت نشست. او نمیتوانست همهی مناطق پیشتر فتحشده را حفظ و بر آنها حکمرانی کند؛ درنتیجه به مازندران رفت تا در آنجا بماند و حکومت نماید. وشمگیر باید به قدرتداشتن در گرگان و بخشی از مازندران بسنده میکرد؛ ولی در برابر آل بویه جنگید و در نهایت شکست خورد. پس از آن از سامانیان درخواست کمک کرد؛ اما درخواست او بینتیجه ماند.
زیاریان در راه احیای ادب و فرهنگ ایرانی کوشیدند و برخی از آنان نیز اهل ادب و فضل بودند. ازجملهی پادشاهان زیاری هنرمند میتوان «قابوس بن وشمگیر» را نام برد که اهل شعر و دانش و خوشنویسی بود. ابوریحان بیرونی سالها در دربار او با عزت زندگی کرد و کتاب خود «آثار الباقیه» را به قابوسشاه تقدیم نمود.
در دوران حکومت وشمگیر و جانشینان او، قدرت زیاریان نتوانست فراتر از گرگان، مازندران، گیلان و سمنان برود. نوادگان مرداویج آرزوهای بزرگ او مبنی بر احیای ایران باستان را دنبال نکردند. آنها انرژی و منابع زیادی را در جنگ در برابر آل بویه از دست دادند.
در سال ۱۰۴۲ میلادی، غزنویان به تاریخ زیاریان پایان دادند.
تاریخ آل بویه و ظهور و افول آنها (از سال ۹۴۵ تا ۱۰۵۲ میلادی)
جنبش آل بویه در برابر نظام خلیفهای بود. محرک این جنبش، گرایشهای شیعی و احساسات ایراندوستانه بود. آل بویه راه تعادل در پیش گرفت و مانند مرداویج در ایرانیپرستی افراط نکرد؛ هرچند آل بویه نیز تلاش میکرد تا نسب خود را به ساسانیان برساند. ابو شجاع بویه سه پسر به نامهای علی (عمادالدوله) و حسن (رکنالدوله) و احمد (معزالدوله) داشت که به شغل ماهیگیری در گیلان مشغول بودند. برادران بویه با حمایت ماکان کاکی به خدمت زیاریان درآمدند.
علی، برادر بزرگتر، در فتح اصفهان فرمانده سپاه مرداویج بود. پس از قتل مرداویج بهدستِ ترکها، غلامان ترک از ترس دیلمیان، بهخصوص ابوالحسن علی بن بویه، به اطراف گریختند و میدان برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه بههمراه برادر خود، احمد، اهواز را فتح و غلامان ترکی را که در آنجا پناه گرفته بودند متواری کرد.
سه برادر در بخشهای مختلف ایران حکومتهای محلی تشکیل دادند. حکومت بغداد در این دوران بسیار ضعیف بود. خلیفههای بغداد غرق در لذتپرستی و افراطگرایی بودند. آنها برای حفظ زندگی و قدرت خود بهشدت خشن شده بودند.
احمد که متوجه وضعیت موجود در عراق شده بود، تصمیم گرفت بغداد را تصرف کند. او در عزل خلیفه موفق شد و خلیفهای دیگر را بهجای او گماشت. به دلیل اینکه موفق شد تا ثبات و عدالت را در بغداد برقرار کند، در میان مردم محبوبیت بسیاری به دست آورد. بعد از مرگ او، پسر و نوهاش نتوانستند برای ماندن بر سر قدرت، خرد و کارایی او را از خود بروز دهند.
عضدالدوله، پسر حسن، حاکم خردمند فارس که بر بخش مرکزی ایران حکومت میکرد، قدرت را در بغداد و شمال بینالنهرین به دست آورد. همهی شهرهای تحت حکومت او رونق یافتند. او کاخها، باغها، مساجد و بیمارستانهایی ساخت و آموزش را نیز ارتقا داد. عضدالدوله به ادبیات و فرهنگ فارسی بسیار علاقهمند بود.
عضدالدوله شبکهی گستردهای از اطلاعات و بازرسی سیستماتیک برقرار کرده بود. جانشینان او آنقدر بر سر قدرت جنگیدند که درنهایت همهی قدرتشان را از دست دادند و «طغرلبیگ» وارد بغداد شد و حکومت آل بویه را به اتمام رساند و سلسله سلجوقی را بنا نهاد.
تاریخ زیاریان و آل بویه پر از فرازونشیب است و بهخوبی نشان میدهد که چگونه ایرانیان برای استقلال خود تلاش کردهاند.
دستاوردهای تاریخی دیلمیان
دیلمیان مردمی محلی بودند که در دیلم، استان گیلان امروزی زندگی میکردند. آنها از دوران ساسانیان به جنگجویی معروف بودند. آنها در برابر حملهی اعراب به بخش جنوبی دریای کاسپین مقاومت کردند. در زمان حکومت آل بویه، مجدداً ظهور پیدا کردند و به حکومت کمک کردند تا قدرت و کنترل را در بیشتر مناطق ایران دست بگیرند و این کمک تا حملهی سلجوقیان ادامه داشت.
دیلمیان به شاخهی شیعی اسلام اعتقاد داشتند؛ اما نسبت به پیروان سایر مذاهب نیز تسامح دینی نشان میدادند. آنها با اعتقادات اسماعیلیان و صوفیها مخالفت نکردند و هرگز به آنها که تحت حکومتشان بودند حمله نکردند. پیروان ادیان دیگر را حتی میتوان در نظام اداری دیلمیان مشاهده کرد. برخلاف حکومت غزنویان، در دوران آل بویه، فیلسوفهای بزرگ اسلامی شانس ظهور و ابراز دیدگاههای خود را پیدا کردند.
مهمترین دستاورد این حکومت های ایرانی پس از اسلام، رنسانس تدریجی تفکر بود که موجب نمایانشدن مجدد فرهنگ ایرانی شد. چنین فرهنگی فراتر از تشریفات درباری عربگونه بود.
در آن دوره، کتابخانهای بزرگ در شیراز دایر شد. در زمان حملهی سلطان محمود، تعداد کتابها در کتابخانهی ری از ۲۰۰هزار جلد فراتر رفته بود. نسخههای جدیدی از کتابهای باارزش تهیه شده بود. برخی امیران و پادشاهان ادیب بودند، مانند قابوس پسر وشمگیر و عضدالدوله. اصفهان نیز مانند شیراز در آن دوران به رقیبی برای بغداد تبدیل شد.
فشار آل بویه بر مردم
آل بویه تجربهی چندانی در حکومتداری نداشتند و برای ادارهی امور از خلفای عباسی تقلید میکردند. دیوانها بدون برنامهریزی عمل میکردند و هرجومرج بر آنها حاکم بود.
بااینحال، آل بویه سعی میکردند از دانشمندان در دستگاه خود بهره ببرند؛ چنانکه ابوعلی سینا مدتی وزیر شمسالدوله دیلمی در همدان بود.
تاریخ آل بویه شاهد بود که مالیاتهای بسیاری به بهانههای مختلف از مردم گرفته میشد. اموال ثروتمندان بهراحتی مصادره میشد و کسری بودجه از این راه جبران میگشت و امیران و وزیران از مابقی آن سهم میبردند. جامعهی ایران در دوران آل بویه شاهد اختلاف طبقاتی شدیدی بود. ثروتمندان بسیار ارزشمند بودند، درحالیکه فقیران مجبور بودند در وضعیت سختی زندگی کنند.
بدیهی است که بهدلیل همهی ظلم و فشارهایی که به مردم میآمد، این حاکمان نتوانستند مدت طولانی بر مسند قدرت بمانند. آنها خیلی زود محبوبیت خود را از دست دادند و چون مردم از آنها حمایت نکردند، جای خود را به حاکمان جدید دادند.
برای آشنایی بیشتر با سرگذشت کشورمان، توصیه میکنیم خلاصه تاریخ ایران را بخوانید.
پرسشهای متداول درباره تاریخ آل بویه
اگر پاسخ پرسشهای خود را در موارد زیر پیدا نکردید، از طریق بخش دیدگاههای همین پست، سوالهایتان را با ما در میان بگذارید. ما در اولین فرصت به آنها پاسخ خواهیم داد.
پایهگذار حکومت زیاریان چه کسی بود؟
مرداویج پایهگذار سلسلهی آل زیار بود. او برای احیای شکوه باستانی امپراتوری ایرانی بسیار تلاش کرد.
معروفترین پادشاهان آل زیار چه کسانی هستند؟
مرداویج و قابوس بن وشمگیر دو نفر از معروفترین پادشاهان آل زیار هستند.
حکومت آل بویه را چه کسانی پایهگذاری کردند؟
سه برادر بهنامهای علی و احمد و حسن این سلسله را پایهگذاری کردند. آنها پسران ابوشجاع بویه بودند.
قدرتمندترین پادشاه آل بویه چه کسی بود؟
عضدالدوله دیلمی قدرتمندترین پادشاه آل بویه بود.
دیلمیان چه کسانی بودند؟
دیلمیان مردمانی ایرانیتبار بودند که در ارتفاعات گیلان میزیستند. آل زیار و آل بویه دو دودمان از دیلمیان هستند که پس از تصرف ایران بهدست عربها، موفق شدند حکومتهایی مستقل و ایرانی تشکیل دهند.